۵- پیروزی اسلام­گرایان و کاهش سرعت روند صلح در خاورمیانه

پس از فروپاشی شوروی، صاحب­نظران و استراتژیست­های آمریکایی اسلام و اسلام­گرایی را مهم‌ترین تهدیدهای نامتقارن آمریکا برشمردند تا جایی­که «رابین رایت» در همان سال­های اولیه‌ی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نوشت:

«موج جدید تجدید حیات اسلام چنان فراگیر شد که با مرگ کمونیسم، اسلام به غلط یکی از رقیبان ایدئولوژیک آینده‌ی غرب تلقی گردید.»[۱۲]

«هانتیگتون» نیز در تئوری جنگ تمدن­های خود، نبرد نهایی را بین اسلام و غرب عنوان کرد و در کنفرانسی در قبرس گفت: «مشکل ریشه­ای غرب در بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه خود اسلام است.»

از نظر نومحافظه­کاران، خاورمیانه کانون اسلام سیاسی و تهدیدهای نامتقارن است. به­تدریج این منطقه بر اثر تحلیل­های کارشناسی در چارچوب استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن ۲۱ به عنوان محل اسلام مسلح و سیاسی تندرو قلمداد شده است.

به جز جمهوری اسلامی که از جمله قدرت­های مهم منطقه محسوب می­شود با پیروزی اسلام‌گرایان در ترکیه و هم‌چنین پیروزی حزب­الله در جنگ ۳۳ روزه، نمایشی از شکست برنامه‌های ضداسلامی آمریکا در منطقه رخ داد. این عوامل باعث شده به تدریج از سرعت روند صلح در خاورمیانه کاسته شود. به تعبیر وزیر خارجه‌ی وقت آمریکا در سال ۲۰۰۷(م) «هرگونه کاهش سرعت در صلح خاورمیانه، خطرات عظیمی در پی دارد. دشمنان تصمیم به از بین بردن این شانس تاریخی دارند، نباید اجازه دهیم موفق شوند.»[۱۳]

با توجه به روند صلح خاورمیانه و اظهارات وزیر خارجه‌ی وقت آمریکا، خطرات عظیمی از این راه آمریکا را در بر گرفته که تهدیدهای نامتقارن اسلام‌گرایی را علیه آمریکا، تقویت می­کند.

۶- شکست آمریکا در عراق

مقام‌های کاخ سفید عراق را به عنوان کلید خاورمیانه و راه رسیدن و سلطه بر این منطقه ارزیابی می­کردند. «رایس» وزیر خارجه‌ی آمریکا در مقطع زمانی حمله به عراق نوشته بود: «یک عراق تحول­یافته می­تواند عنصری کلیدی در خاورمیانه باشد که آرمان ایدئولوژی­های نفرت­زا رشد نکند.» به­همین دلیل شکست واشنگتن در عراق نیز دومین شکست در خاورمینه پس از افغانستان گردید. «بوش» در زمان اعلام استراتژی جدید آمریکا در عراق گفت: «شکست در عراق یک فاجعه برای آمریکا است. عواقب شکست واضح است، اسلام­گرایان تندرو و افراط­گرا قدرت گرفته و نیرو جذب می­کنند.»[۱۴]

دکتر «کیهان برزگر»، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و معاون امور بین الملل مرکز مطالعات خاورمیانه در یادداشتی که خبر آنلاین منتشر کرد، نوشت:«خروج نیروهای رزمی آمریکا از عراق نقطه‌ی عطفی در تحولات سیاسی- امنیتی این کشور به حساب می­آید. با این تحول آمریکا دیگر توان تأثیرگذاری جدی بر روندهای سیاسی- امنیتی و اجتماعی آینده در عراق را نخواهد داشت. دلیل اصلی شکست سیاست آمریکا به وجود تناقض در سیاست­های این کشور در هدایت و رهبری یک جنگ مقدس در مبارزه با رژیم بعثی و تروریسم القاعده با توجیه برقراری دموکراسی در عراق و منطقه از یک‌سو و شدت استفاده از ابزار سخت نظامی برای سرکوب عراقی­ها در توجیه برقراری امنیت و پایان سریع جنگ از سوی دیگر بر می­گردد. این سیاست آمریکا نوعی سرخوردگی و بی‌اعتمادی در میان گروه­های سیاسی و مردم عراق به‌وجود آورد که نتیجه‌ی آن کاهش فزاینده‌ی نفوذ و نقش آمریکا در این کشور است.»

برای آمریکا خروج آبرومندانه و سپردن امنیت ملی عراق به دست خود عراقی­ها و تشکیل یک دولت ائتلافی برای ایجاد ثبات بعد از خروج کامل نیروهای آمریکایی در تابستان ۲۰۱۱(م) مهم است. آمریکا به این نقطه رسیده که بحران عراق به راحتی قابل حل و فصل نیست. در عین حال عراق کشوری نیست که یک شبِ به سوی اصول دموکراتیک حکومت‌داری حرکت کند و هنوز تا آن مرحله فاصله‌ی زیادی دارد. «اوباما» به این نتیجه رسید که توان تأثیرگذاری آمریکا در روند تحولات سیاسی عراق روز به روز کم‌تر می­شود و تداوم حضور نیروهای آمریکایی در عراق جز تحمیل هزینه­های مالی و کاهش نقش و جایگاه منطقه­ای آمریکا فایده­ای نخواهد داشت. در این شرایط به­نظر می­رسد که پایان لحظه‌ی آمریکایی در عراق نزدیک است.