۳- گرایش به تجزیه طلبی

شمار زیادی از مردم آمریکا که توان پرداخت مالیات­های سنگین را ندارند و از تحمل بار هزینه‌ی جنگ طلبی‌های کاخ سفید خسته شده‌اند، تجزیه‌ی ایالات خود را خواستاراند.[۱۰] به گزارش «رحما» به نقل از خبرگزاری فرانسه، هواداران افزایش اختیارات دولت‌های ایالتی و حامیان تجزیه‌ی ایالات متحده در یک مورد اتفاق نظر دارند و آن این­که «دولت فدرال آمریکا باید دست از سر آن­ها بردارد.»

متخصصانی هم‌چون «جیسون سورنس» از دانشگاه «بوفالو» در نیویورک می­گویند رکود اقتصادی، بزرگ شدن دولت و افزایش سرسام‌آور هزینه­های دولت فدرال، از عوامل گسترش گرایش به تجزیه در ایالات متحده است.

«توماس نیلور» استاد بازنشسته‌ی اقتصاد و رهبر «جنبش جمهوری ورمونت» (ورمونت هم اکنون یکی از ایالات آمریکا است) گفت: «دولت آمریکا اقتدار و قدرت معنوی خود را از دست داده است.» نیلور با بیان این­که دولت ما تحت اداره و مالکیت وال استریت و شرکت­های آمریکایی است، تصریح کرد: «این امپراطوری رو به افول است.» تجزیه­طلبان و هواداران افزایش اختیارات ایالت‌های آمریکا در عرصه­های سیاسی این کشور حضور گسترده دارند و پیشینه‌ی فعالیت­های آن‌ها به پیش از انتخاب اوباما برمی­گردد.

«کرک پاتریک سیل»، رییس مؤسسه‌ی «میدل بری» مستقر در کارولینای جنوبی که درباره‌ی جدایی­طلبی، تجزیه و خودمختاری مطالعه می­کند، گفت: «از سال ۱۸۶۵(م) تاکنون این میزان بی‌اعتباری قوانین فدرال بی­سابقه است.» به­گفته‌ی سیل، «دست­کم ۱۰ ایالت آمریکا از جمله ورمونت، هاوایی، آلاسکا، تگزاس و پورتوریکو خاستگاه جریان‌های تجزیه طلب فعال هستند.»[۱۱]

۴- چالش­های منطقه­ای فرا روی آمریکا

پس از جنگ سرد، نظریه­پردازان امنیتی آمریکا معتقد بودند که با وجود پیروزی کشورشان در جنگ، این پیروزی دوام نخواهد داشت، زیرا چالش­های منطقه­ای به گونه­ای گسترش یابنده و فراگیر، ظهور یافتند. در این میان برخی از نظریه­پردازان افول قدرت غرب را اجتناب­ناپذیر می‌دانستند، اما محافظه­کاران جدید معتقد بودند که باید از راه تداوم برتری اقتصادی و بهینه­سازی قدرت راه‌بردی بر مخاطرات امنیتی غلبه کرد.

«فرید برگ آرون» از نظریه­پردازان آمریکایی در بهار ۱۹۹۴ میلادی در نشریه‌ی معتبر «علوم سیاسی» این کشور در مقاله­ای با عنوان «آینده‌ی قدرت آمریکا» تأکید کرده بود که در سال­های آینده، قدرت نسبی آمریکا در مقایسه با بسیاری دیگر از کشورها، سیر نزولی خواهد داشت. وی عنوان داشت که سیاست جهان­گرایانه و تنگ­نظرانه‌ی آمریکا با سیاست یک جانبه­گرایی سرسختانه‌ی آن به آمیزه­ای مهلک تبدیل خواهد شد.

شرایط فعلی آمریکا و مواجهه با چالش­های فرا روی جهانی و منطقه­ای نشان داده است که گفته «آرون» در آن سال تا چه اندازه به واقعیت نزدیک شده است. اگرچه فروپاشی نظام دوقطبی در دهه‌ی۱۹۹۰(م)، فضایی برای حرکت آزادانه و هژمون­گرایی آمریکا فراهم آورد اما آمریکا ساختار موازنه‌ی قدرت در نظام بین­الملل را با بن­بست روبه­رو ساخت و دیگر کشورهای جهان کم و بیش ناچار شدند در برابر محدودیت­های آمریکا، واقعیت­های سیاست قدرت را پذیرا شوند، هر چند در این میان کشورهای اسلامی مبادرت به اتخاذ راه‌بردهایی کرده­اند که بیان‌گر مقاومت آنان در برابر هژمونیک­گرایی آمریکا محسوب می­شود. در این میان افکار عمومی جهان اسلام با علم به سیاست‌های سلطه­طلبانه‌ی آمریکا و حمایت­های بی­چون و چرای کاخ سفید از اسراییل نسبت به سیاست­های آمریکا واکنش نشان دادند. این مسأله در کنار اهمیت یافتن منطقه‌ی حساس خلیج فارس و خاورمیانه در عرصه‌ی سیاست خارجی آمریکا به ویژه نقش امنیت انرژی برای منافع آمریکا، زمینه‌ی رویارویی جدیدی را فراهم کرد که مبتنی بر جدال فرهنگی، تمدنی و ایدئولوژیک جهان اسلام در برابر آمریکا است.