(آيه 2)- سپس از ميان مخلوقات روى مهمترين پديده جهان خلقت و گل سرسبد آفرينش يعنى «انسان» تكيه كرده، و آفرينش او را يادآور شده، مىفرمايد:
«همان كس كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد» (خلق الانسان من علق).
از آنجا كه نطفه بعد از گذراندن دوران نخستين در عالم جنين، به شكل قطعه خون بسته چسبندهاى در مىآيد كه در ظاهر بسيار كم ارزش است، مبدأ آفرينش انسان را در اين آيه همين موجود ناچيز مىشمرد، تا قدرت نمائى عظيم پروردگار روشن شود كه از موجودى چنان بىارزش مخلوقى چنين پرارزش آفريده است.
بعضى نيز گفتهاند: منظور از «علق» در اينجا «گل» آدم است كه آن هم حالت چسبندگى داشت، بديهى است خدائى كه اين مخلوق عجيب را از آن قطعه «گل چسبنده» به وجود آورد، شايسته هرگونه ستايش است.
گاه «علق» را به معنى موجود «صاحب علاقه» دانستهاند كه اشارهاى است به روح اجتماعى انسان، و علقه آنها به يكديگر كه در حقيقت پايه اصلى تكامل بشر و پيشرفت تمدّنها را تشكيل مىدهد.
بعضى نيز «علق» را اشاره به «نطفه نر» (اسپرم) مىدانند كه شباهت زيادى به «زالو» دارد، اين موجود ذره بينى در آب نطفه شناور است، و به سوى «نطفه زن» در رحم پيش مىرود، و به آن مىچسبد، و از تركيب آن دو، نطفه كامل انسان به وجود مىآيد.
درست است كه در آن زمان اين گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولى قرآن مجيد از طريق اعجاز علمى پرده از روى آن برداشته است.
از ميان اين تفسيرهاى چهارگانه تفسير اول روشنتر به نظر مىرسد، هر چند جمع ميان چهار تفسير نيز مانعى ندارد.