بارها پای چوبه اعدام، آبرو گرو گذاشتهام و رضایت خانواده مقتول را گرفتهام
• بگذریم؛ تا حالا شده به این نتیجه برسید که یکی از این زندانیها، واقعاً توبه کرده؟ اصلاً شده برای کسی از مددجوهای زندان دنبال رضایت گرفتن از خانواده مقتول باشید؟
شما نگاه کنید؛ خیلی وقتها آدم دلش نمیآید برای خودش پیش کسی رو بیاندازد ولی بارها برای خود من پیش آمده که به خانواده مقتول، رو انداختهام؛ مخصوصاً در شرایطی که خانواده مقتول از وضع روحی خاصی برخوردارند و این امکان وجود دارد تا در برابر این درخواستت از کوره در بروند و هر چیزی را بارت کنند، تقاضای بخشش خیلی سخت است؛ اما اینجا بارها و بارها پیش آمده که برای زندانیهایی که یقین پیدا کرد بودم از کرده خودشان پشیمان شدهاند، به خانواده مقتول رو زدهام و تمام آبرویم را هم گرو گذاشتهام. من بارها به چشم دیدهام که خیلی از این مددجوها لحظه اعدام و در دیدار با خانواده مقتول، به هیچ عنوان تقاضای رهایی از اعدام ندارند ولی با تمام وجود به دنبال بخشش خانواده مقتول هستند تا از بار گناهشان کم شود.
• موفق هم شدهاید تا رضایت بگیرید و کسی را را نجات بدهید؟
معلومه؛ ولی سخت است در شرایطی که همه خانواده مقتول جمع شدهاند و با غیظ و ابروهای در هم کشیده برای اجرای حکم لحظه شماری میکنند، به خودتان جرات بدهید تا سر حرف را باز کنید و درخواست بخشش قاتل فرزند، برادر، پدر یا یکی از عزیزانشان را داشته باشید. چراکه اگر تنها یک لحظه این تصور در ذهن آنها شکل بگیرد که ما طرف قاتل را گرفتهایم کار خراب میشود و ممکن است کورسوی امیدی هم که برای رهایی و نجات زندانی در واپسین لحظات زندگیاش وجود دارد از بین برود. البته من معتقدم تمام این موارد به میزان ارتباط روحانی با اوستا کریم بستگی دارد و اگر مدد خدا همراهش شود، موفق خواهد بود.
بارها پیش آمده که لحظه اعدام، سر حرف را با خانواده مقتول باز کردهام و آنقدر از تغییرات روحی قاتل در مدت زمان اقامتش در زندان گفتهام که آنها را در اجرای حکم دچار تردید کردهام؛ در این شرایط به کرات پیش آمده که صاحب دم به من گفته که حاج آقا شما تعهد میدهی او تغییر کرده و آدم دیگری شده و بعد از آزادی سربار جامعه نمیشود؟! اگر شما تعهد بدهی ما از حق خودمان میگذریم.