مجلس نود و هفتمعبد العزيز بن مسلم گويد ما در روزگار على بن موسى الرضا(ع) در مرو بوديم و يك روز جمعه در مسجد جامعش گرد آمديم و تازه وارد بوديم. مردم موضوع امامت را مورد گفتگو داشتند و اختلافات بسيار میان مردم بود. من شرفياب حضور سيد و مولايم رضا(ع) شدم و موضوع بحث روز مردم را به او خبر دادم. لبخندى زد و فرمود اى عبد العزيز! مردم نادانند و از دين خود فريب خوردند. به راستى خداى عز و جل پيغمبرش را قبض روح نكرد تا دين او را كامل كرد و قرآن را به او نازل فرمود كه تفصيل هر چيز در آن است. حلال و حرام و حدود و احكام و آنچه مردم بدان نياز دارند در آن بيان كرد و فرمود «ما در اين كتاب چيزى فرو گذار نكرديم» [انعام/ 38]. و در سفر حجة الوداع كه آخر عمر پيغمبر بود فرمود «امروز دين را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما پسنديدم تا دين شما باشد» [مائده/ 3]. امر امامت از كمال دين و تماميت نعمت است.
روز پنجشنبه 11 روز از شعبان 368 هجری، مانده در مشهد رضا
و آن حضرت از دنيا نرفت تا براى مردم معالم دين آنان را بيان كرد و راه آنها را روشن كرد و آنها را بر جاده حق واداشت على(ع) را براى آنها پيشوا ساخت و چيزى كه امت بدان حاجتمند باشند وانگذاشت كه بيان نكرده باشد. هر كس گمان كند خدا دينش را كامل نكرده كتاب خداوند عزيز را رد كرده و هر كس كتاب خدا را رد كند كافر است. آيا شما قدر امامت و موقعيت آن را در ميان ملت ميدانيد؟ تا اختيار و انتخاب مردم در آن روا باشد؟ به راستى امامت اندازهاى فراتر و مقامى بزرگوارتر و موقعيتى بالاتر و آستانى والاتر و باطنى عميقتر از آن دارد كه عقل مردم بدان رسد و رأى و نظرشان بدان اندازه دهد تا بتوانند براى خود امامى انتخاب كنند. امامت مقامى است كه حضرت ابراهيم خليل پس از مقام نبوت و خُلّت از خدا، بدان رسيد و اين سومين درجه و فضيلتى بود كه بدان مشرف گرديد. و خداى تعالى جل ذكره بدان اشاره فرموده «به راستى تو را امام مردم ساختم» [بقره/ 124]. حضرت خليل از شادمانى بدين درجه و مقام، عرض كرد «و از ذريه و نژاد من هم بهرهمند باشند؟» خداى تبارك و تعالى فرمود: «عهد و فرمان من به دست ظالمان نميرسد» [بقره/ 124]. و اين آيه، امامت هر ظالمى را تا قيامت باطل كرده و آن را مخصوص برگزيدگان دانسته.