«جان لارنس کالدول» در گزارشی با عنوان «فقر و رنج در ایران» به تاریخ 4 اکتبر 1917 به تشریح قحطی فزاینده پرداخته و می‌نویسد: «کمبود مواد غذایی، بویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران بویژه مناطق شمالی و حاشیه‌ای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش‌ از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد... حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود طی چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه‌جات حقیقتا هشداردهنده است».

گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران


مجد در کتاب خود با اشاره به تلگراف ها و مکتابات موجود و همچنین روزنامه های آن روز از فراگیر شدن قحطی در تمام نقاط کشور اینگونه می نویسد:
از ژانویه 1918، کارد به استخوان رسید. در گزارش روزنامه رعد در یازدهم ژانویه 1918 چنین آمده است: «به گزارش نظمیه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگی و سرما در خیابان‌های تهران جان باخته‌اند». در همین مقاله به اقدامات امدادی انجام گرفته برای مقابله با قحطی در تهران اشاره شده است: «تا پایان دسامبر، کمیته مرکزی صدقات اقدامات زیر را برای فقرای شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‌های زیاد و با اسباب و اثاثیه مورد نیاز و گرمایش برای اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزایی برای زنان مستمند و کودکان، پناه دادن به یک‌هزار نفر ایجاد یک حمام برای آنها، تأمین البسه مورد نیاز، تأمین جیره روزانه برای چای، آش و برنج، معالجه بیماران، نگهداری از زنان باردار و تأمین شیر نوزادان یتیم، تأسیس یک مریضخانه 30 تختخوابی، ایجاد کارخانه‌ای برای قالیبافی زنان و کودکان که تاکنون 8 دستگاه دار قالیبافی در حال کار در آن مستقر شده است و تعیین معلمی برای تعلیم علوم دینی به کودکان».
رعد در بیستم ژانویه درباره بیماری و گرسنگی می‌نویسد: «در چند روز گذشته تعدادی بر اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط نزدیک دریای خزر درگذشته‌اند».


اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها دیده می شد