گفتمش: پس آن خدای خشمگین
خانه اش این جاست؟ این جا ، در زمین؟
گفت : آری، خانه ی او بی ریاست
فرش هایش از گلیم و بوریاستمهربان و ساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهرِ مهربانِ مادر استش