ای یادگار عترت طاها، ظهور کنآرام جان زهره ی زهرا، ظهور کناز رخ بگیر معجر غیبت، عزیز دلروشن ترین ستاره ی دنیا، ظهور کنعمری در انتظار نگاهت نشسته ایمای تکسوار سینه ی سینا، ظهور کنای آنکه عرش، بسته به پایت کمند خویشوی باده نوش ساغر ادنی، ظهور کنهرگز بهانه از لب و خالی نجسته ایم“تنها” تویی بهانه ی دلها، ظهور کن