در اين جهاد بزرگ، كار اصلى شما اين خواهد بود كه چگونه يك تاريخِ عقبماندگى و استبداد و بىدينى و فقر و وابستگى حاكم بر كشورهايتان را در كوتاهترين زمانها إن شاء الله جبران كنيد و چگونه با رويكرد اسلامى، و به شيوهاى مردمسالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعهسازى كنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يك بيك از سر بگذارنيد، چگونه «آزادى و حقوق اجتماعى» منهاى «ليبراليزم» و «برابرى» منهاى «ماركسيزم» و «نظم» منهاى «فاشيزم غرب» را نهادينه كنيد، چگونه تقيّد خويش به شريعت مترقّى اسلام را حفظ كنيد بىآنكه گرفتار جمود و تحجّر شويد، چگونه مستقل شويد بىآنكه منزوى شويد، چگونه پيشرفت كنيد بىآنكه وابسته شويد، چگونه مديريت علمى كنيد بىآنكه سكولاريزه و محافظهكار شويد.
تعريفها بايد بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى «اسلام تكفيرى» و «اسلام لائيك»، از سوى غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى «اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى» در ميان انقلابهاى منطقه، تقويت نشود. كلمات را دوباره و بدّقت تعريف كنيد. «دمكرات بودن»، اگر بمعناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه، دمكرات باشيد و اگر بمعناى افتادن به دام ليبرال دمكراسى درجه دوم و تقليدى باشد، هيچيك دمكرات نباشيد.
«سلفىگرى»، اگر بمعناى اصولگرايى در كتاب و سنّت و وفادارى به ارزشهاى اصيل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احياء شريعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشيد و اگر بمعناى تعصّب و تحجّر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى، ترجمه شود، با نوگرايى و سماحت و عقلانيت كه اركان تفكر و تمدن اسلامىاند، سازگار نخواهد بود، و خود باعث ترويج سكولاريزم و بىدينى خواهد شد. به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس، بدبين باشيد، چه از نوع لائيك و غربگرا و چه از نوع متحجّر و خشن آن.