«اباصلت هروی» که از یاران نزدیک امام رضا (علیه*السلام) است، گفتاری دارد که چگونگی امور فیما بین مأمون و امام، و سرانجام قتل آن گرامی را برای ما بازگو می*کند: «احمد بن علی انصاری» می*گوید از «اباصلت» پرسیدم: چگونه مأمون با آنکه به احترام و دوستداری امام تظاهر می*کرد و او را ولیعهد خود ساخت، ممکن است به قتل او اقدام کرده باشد؟
«اباصلت» گفت: مأمون چون عظمت وبزرگواری امام را دیده بود اظهار احترام و دوستی می*کرد، و او را ولیعهد خود نمود تا به مردم وانمود کند که امام دنیا دوست است، و در چشم مردم سقوط کند، اما چون دید بر زهد و تقوای امام لطمه*یی وارد نیامد و مردم از امام چیزی بر خلاف قدس و تقوی ندیدند، و بهمین جهت مقام و فضیلت امام نزد مردم روزافزون شد، مأمون از متلکمان شهرهای مختلف افرادی را گردآورد به امید آنکه یکی از آنان در بحث علمی بر امام غلبه کند و مقام علمی آن نزد دانشمندان شکست بخورد، و آنگاه بوسیله*ی آنان نقص امام نزد عامه*ی مردم مشهور شود؛ اما هیچکس از یهودیان و مسیحیان و آتش پرستان و صابئین و برهمنان و ملحدان و دهری مذهبان و نیز هیچ جدل کننده*یی از فرقه*های مسلمانان با امام سخن نگفت مگر آنکه امام بر او پیروز شد و او را به استدلال خویش معترف ساخت، و چون چنین شد مردم می*گفتند: « به خدا سوگند امام برای خلافت اولی و شایسته*تر از مأمون است» و مأموران مأمون این خبر ها را برای او بازگو می کردند و او سخت خشمگین می*شد و آتش حسدش زبانه می*کشید. و نیز امام (علیه*السلام) از گفتن حق در برابر مأمون بود پروا نداشت و در بسیاری مواقع چیزهایی که ناخوشایند مأمون بود می*فرمود، و این نیز موجب شدت خشم مأمون و کینه*ی او نسبت به امام می*شد، و سرانجام چون از حیله*های گوناگون خود علیه امام نتیجه نگرفت پنهانی امام را مسموم ساخت.»
و نیز «اباصلت» که خود همراه امام بوده، و در دفن امام نیز شرکت داشته است می*گوید در راه بازگشت از مرو به بغداد در طوس مأمون امام را با انگور مسموم و به قتل رساند.