طراحي صحنه ساده و خلوت و فضاي تاريک - روشن با کنتراست پائين آسايشگاه در کنار تأکيد يحيي بر خواب هايش و صحبت هاي آرام و شمرده ي کاراکترها فضايي لامکان و لازمان (وهمي) از آسايشگاه خلق کرده؛ البته هرچه توکلي در ترسيم فضاي آسايشگاه تبحر نشان داده در پيگيري داستانهاي فرعي که سراغ افرادي در خارج از آسايشگاه مي رود خوب عمل نکرده است.

عجيب ترين بيمار و به عبارتي شخصيت فيلم شاهو است که با تلاش افشين هاشمي بسيار خوب از کار درآمده و شبيه آن را در هيچ فيلم ديگري نديده ايم. شاهو در اداي کامل کلمات ناتوان است اما با همين لکنت، حرفهاي عجيب و غريبي مي زند. درمظان اتهام است که از راه گناه به ايدز مبتلا شده اما عاقبت به دروغ بودن اين اتهام پي مي بريم.

در قرنطينه، بيماراني که وضعيت بدتري دارند و به مرگ نزديکترند را به قسمتي به نام بهشت مي برند. کفپوش بهشت آغشته به دارويي است تا از طريق پوست جريان مداوا و التيام دردهاي آنها صورت گيرد. به خاطر همين همه ي بيماران در آنجا پابرهنه اند و قبل از رفتنشان به بهشت تمام لوازم و وسايلشان را بين بيماران قرنطينه تقسيم مي کنند. شاهو در ميان همه وسايل هميشه فقط و فقط کفش هاي آنها را بر مي دارد.
کفش هايي که نشاني از راههاي بسيار نرفته است و بيچاره شاهو که کفش هاي خودش روزي در کنار کفشهاي ديگر قرار خواهد گرفت.

یحیی با سلوکش روح تازه ای را به بیماران می دمد شاهو ایمان ازدست رفته اش را باز می یابد حتی از خدا تقاضای برف می کند وخدا بارانی از برف را بر پیکر او می ریزدکه نمادی از بخشایش اوست وعبای یحیی مانع خودسوزی شعیبی می شود.
يکي از سکانس هاي بياد ماندني فيلم جايي است که بيننده تصوير را از طريق دوربين ديجيتال و غير حرفه ايي يکي از بازيگران دنبال مي کند. او دوربين را به شکل آماتوري و با لرزش زياد مي گيرد و به درد دل با دوربين و گزارش فوتبال بيماران مي پردازند.

يحيي بعد از يکسال و پنج روزي که در بخش عمومي با بيماران زندگي کرده عاقبت پاي در بهشت مي گذارد تا به آنها خدمت کند، او بيمار نيست اما پاهايش را برهنه مي کند گويي صدایی دروني، نداي فاخلع نعليک به او داده است.
او به همانجا که بايد مي رسيد، رسيده پس ديگر پاپوشي براي طي طريق نمي خواهد[3]. او اينک پابرهنه در بهشت است . در خود خود بهشت؟
___________________________
[1] گریز وگذار از مدرنیته
[2] رمان کوری برنده جایزه نوبل ادبی
[3]برداشتی از روی ماه خدا را ببوس اتر مصطفی مستور
منبع:http://hayatmag9.blogfa.com/post-7.aspx
-پایان-