-
سوره جنّ [72]
سوره جنّ [72]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 28 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره، چنانكه از نامش پيداست، عمدتا در باره خلق ناپيدائى به نام «جنّ» سخن مىگويد، سخن از ايمان آنها به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و خضوع در برابر قرآن مجيد، و ايمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهى مؤمن و كافر در ميان آنان و مسائلى از اين قبيل است.
اين بخش از سوره نوزده آيه از بيست و هشت آيه سوره را در بر مىگيرد، و بسيارى از عقائد خرافى را در زمينه «جنّ» اصلاح مىكند و بر آنها خط بطلان مىكشد.
در بخش ديگرى از اين سوره اشارهاى به مسأله توحيد و معاد آمده است.
و در آخرين بخش اين سوره، سخن از مسأله علم غيب است كه هيچ كس از آن آگاهى ندارد جز آنچه خداوند اراده كرده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق (ع) آمده است: «هر كس بسيار سوره جنّ را بخواند هرگز در زندگى دنيا چشم زخم جنّ و جادو و سحر و مكر آنها به او نمىرسد، و با محمّد (ص) همراه خواهد بود، و مىگويد: پروردگارا! من كسى را به جاى او نمىخواهم، و هرگز از او به ديگرى متمايل نمىشود».
البته اين تلاوت مقدمهاى است بر آگاهى از محتواى سوره، و سپس به كار بستن آن.
-
RE: سوره جنّ [72]
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
در تفسير آيات 29 تا 32 سوره احقاف شأن نزولهائى آمده بود كه با مطالب اين سوره كاملا هماهنگ است، و نشان مىدهد كه هر دو مربوط به يك حادثه است، دو مورد از آنها را بطور فشرده نقل مىكنيم.
1- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از مكّه به سوى بازار «عكاظ» در «طائف» آمد، تا مردم را در آن مركز اجتماع بزرگ به سوى اسلام دعوت كند، اما كسى به دعوت او پاسخ مثبت نگفت، در بازگشت به محلى رسيد كه آن را وادى «جنّ» مىگفتند شب را در آنجا ماند و تلاوت آيات قرآن مىفرمود، گروهى از جن شنيدند و ايمان آوردند، و براى تبليغ به سوى قوم خود بازگشتند.
2- «ابن عباس» مىگويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مشغول نماز صبح بود، و در آن تلاوت قرآن مىكرد، گروهى از جن در صدد تحقيق از علّت قطع اخبار آسمانها از خود بودند صداى تلاوت قرآن محمد صلّى اللّه عليه و آله را شنيدند.
گفتند: علت قطع اخبار آسمان از ما همين است، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را به سوى اسلام دعوت كردند.
ولى شأن نزول ديگرى در اينجا آمده كه با آنها متفاوت است و آن اين كه از «عبد اللّه بن مسعود» پرسيدند: آيا كسى از شما ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حوادث شب جنّ خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود؟
گفت: احدى از ما نبود، ما شبى در مكّه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نيافتيم، و هر چه جستجو كرديم اثرى از او نديديم، از اين ترسيديم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را كشته باشند، به جستجوى حضرت در درّههاى مكّه رفتيم، ناگهان ديديم از سوى كوه «حرا» مىآيد، عرض كرديم كجا بودى اى رسول خدا؟ ما سخت نگران شديم، و ديشب بدترين شب زندگى ما بود.
فرمود: دعوت كننده جنّ به سراغ من آمد، و من رفتم قرآن براى آنها بخوانم.
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 1)- ما قرآن عجيبى شنيدهايم! در اين آيه مىفرمايد: «بگو: به من وحى شده كه جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند، ما قرآن عجيبى شنيدهايم ...» (قل اوحى الى انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا).
اين آيه به خوبى نشان مىدهد كه طايفه «جنّ» داراى عقل و شعور و فهم و درك، و تكليف و مسؤوليت، و آشنائى به لغت، و توجه به فرق بين كلام اعجاز و غير آن دارند، همچنين خود را موظّف به تبليغ حق مىدانند، و مخاطب خطابهاى قرآن نيز هستند.
آنها حق داشتند كه قرآن را سخنى عجيب بشمرند، زيرا هم لحن و آهنگ آن عجيب است، و هم نفوذ و جاذبهاش، هم محتوا و تأثيرش عجيب است و هم آورنده آن كه درس نخوانده بود و از اميين برخاست.
(آيه 2)- آنها به دنبال اين جمله، سخنان ديگرى به قوم خود گفتند كه قرآن در آيات بعد در دوازده جمله، آنها را بيان كرده كه هر كدام با «انّ» شروع شده كه نشانه تأكيد است.
نخست مىفرمايد: آنها گفتند: «كه (اين قرآن همگان را) به راه راست هدايت مىكند، و لذا ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نمىدهيم» (يهدى الى الرشد فآمنا به و لن نشرك بربنا احدا).
(آيه 3)- بعد از ابراز ايمان و نفى هرگونه شرك سخنان خود را در باره صفات خدا چنين ادامه دادند: «و بلند است مقام با عظمت پروردگار ما (از شباهت به مخلوقين، و از هرگونه عيب و نقص) و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است» (و انه تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبة و لا ولدا).
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 4)- سپس افزودند: ما اكنون اعتراف مىكنيم «كه سفيه ما (ابليس) در باره خدا سخنان ناروا مىگفت» (و انه كان يقول سفيهنا على الله شططا).
يعنى، سفهاى ما براى خدا همسر و فرزندان قائل بودند، و شبيه و شريكى انتخاب كرده بودند، و از راه حق منحرف شده و سخنى به گزاف مىگفتند.
و احتمال دارد كه: «سفيه» در اينجا اشاره به «ابليس» باشد كه بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهاى ناروائى به ساحت مقدس او داد و از آنجا كه «ابليس» از جن بوده مؤمنان جن به اين وسيله از او ابراز تنفر مىكنند، و سخن او را گزافه و شطط مىنامند.
(آيه 5)- سپس افزودند: «و ما گمان مىكرديم كه انس و جنّ هرگز، بر خدا دروغ نمىبندند» (و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن على الله كذبا).
اين سخن ممكن است اشاره به تقليد كوركورانهاى باشد كه اين گروه قبلا از ديگران داشتند، و براى خدا شريك و شبيه و همسر و فرزند قائل بودند مىگويند:
اگر ما اين مسائل را از ديگران بدون دليل پذيرفتيم به خاطر خوش باورى بود، هرگز خيال نمىكرديم كه انس و جن به خود جرأت دهند كه چنين دروغهاى بزرگى به خدا ببندند، ولى اكنون به غلط بودن اين تقليد ناروا پىبرديم و به اين ترتيب به اشتباه خود و انحراف مشركان جن اعتراف مىكنيم.
(آيه 6)- سپس افزودند: يكى ديگر از انحرافات جن و انس اين بود كه:
«مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند» (و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا).
مفهوم آيه، مفهوم وسيعى است كه شامل هرگونه پناه بردن افرادى از انسانها به جن را شامل مىشود چه اين كه مىدانيم در ميان عرب كاهنان زيادى وجود داشتند كه معتقد بودند به وسيله طايفه «جنّ» بسيارى از مشكلات را حل مىكنند و از آينده خبر مىدهند.
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 7)- اين آيه همچنان ادامه سخنان مؤمنان جن است كه به هنگام تبليغ قوم خود بيان داشتند و از طرق مختلف آنها را به سوى اسلام و قرآن دعوت نمودند.
نخست مىگويند: «و اين كه آنها گمان كردند- همان گونه كه شما گمان كرديد- كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت) مبعوث نمىكند» (و انهم ظنوا كما ظننتم ان لن يبعث الله احدا).
لذا به انكار قرآن، و تكذيب نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله برخاستند، ولى ما هنگامى كه با دقت به آيات اين كتاب آسمانى گوش فرا داديم حقانيت آن را به روشنى درك كرديم، مبادا شما هم مانند مشركان انسانها، راه كفر پيش گيريد و به سرنوشت آنها گرفتار شويد.
اين تعبير هشدارى است به مشركان كه بدانند وقتى جن، منطقش اين است و داوريش چنين، بيدار شوند و به دامن قرآن و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چنگ زنند.
(آيه 8)- سپس مؤمنان جن، به يكى از نشانههاى صدق گفتار خود كه در جهان طبيعت براى همه جنيان قابل درك است اشاره كرده، مىگويند: «ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم» (و انا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا).
(آيه 9)- «ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مىنشستيم (و اخبارى از آن را دريافت مىداشتيم و به اطلاع دوستان خود مىرسانديم) اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مىيابد) كه او را هدف قرار مىدهد»! (و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الآن يجد له شهابا رصدا).
آيا اين وضع تازه، دليل بر اين حقيقت نيست كه با ظهور اين پيامبر و نزول كتاب آسمانى او دگرگونى عظيمى در جهان رخ داده است؟ چرا شما قبلا قدرت بر استراق سمع داشتيد، و الآن احدى توانائى بر اين كار ندارد؟!
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 10)- سپس افزودند: با اين اوضاع و احوال «ما نمىدانيم آيا (اين ممنوعيت از استراق سمع دليل بر اين است كه) اراده شرّى در باره اهل زمين شده، يا خداوند مىخواهد از اين طريق آنها را هدايت فرمايد»؟ (و انا لا ندرى ا شر اريد بمن فى الارض ام اراد بهم ربهم رشدا).
و به تعبير ديگر ما نمىدانيم آيا اين امر مقدمه نزول عذاب و بلا از سوى خداست يا مقدمه هدايت آنها؟
مؤمنان جن قاعدتا بايد فهميده باشند كه ممنوعيت از استراق سمع كه با ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مقارن بوده، مقدمه هدايت انسانها، و برچيده شدن دستگاه كهانت و خرافات ديگرى مانند آن است.
اما از آنجا كه «جنّ» به مسأله استراق سمع دلبستگى خاصى داشت هنوز نمىتوانست باور كند كه اين محروميت يك نوع خير و بركت است، و گر نه روشن است كه كاهنان در عصر جاهليت با اتكا به همين مسأله استراق سمع سهم بزرگى در گمراه ساختن مردم داشتند.
(آيه 11)- اين آيه همچنان ادامه گفتار مؤمنان جن به هنگام تبليغ قوم گمراه خويش است، نخست از زبان آنها مىگويد: «و در ميان ما افراد صالح و افرادى غير صالحند و ما گروههاى متفاوتى هستيم» (و انا منا الصالحون و منا دون ذلك كنا طرائق قددا).
اين جمله را احتمالا به اين منظور گفتند كه مبادا وجود «ابليس» در ميان طايفه جن، اين توهّم را براى عدهاى از آنها به وجود آورد كه طبيعت جنّ بر شر و فساد و شيطنت است، و هرگز نور هدايت به قلب او نمىتابد.
مؤمنان جن با اين سخن روشن مىسازند كه اصل اختيار و آزادى اراده بر آنها نيز حاكم است. و افرادى صالح و غير صالح هر دو وجود دارند، بنابر اين زمينههاى هدايت در وجود آنها فراهم مىباشد.
اين آيه در ضمن ذهنيات ما انسانها را در باره جن نيز اصلاح مىكند، زيرا در تصور بسيارى از مردم واژه «جنّ» با نوعى «شيطنت» و فساد و گمراهى و انحراف، همراه است، اين آيه مىگويد آنها نيز گروههاى مختلفى دارند، صالح و غير صالح.
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 12)- مؤمنان جن در ادامه سخنان خود به ديگران هشدار مىدهند و مىگويند: «و ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از (پنجه قدرت) او بگريزيم» (و انا ظننا ان لن نعجز الله فى الارض و لن نعجزه هربا).
بنابر اين، اگر تصور كنيد مىتوانيد از كيفر و مجازات خدا با فرار كردن به گوشهاى از زمين يا نقطهاى از آسمانها نجات يابيد، سخت در اشتباهيد.
(آيه 13)- مؤمنان جن در ادامه كلام خود مىافزايند: «ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم» (و انا لما سمعنا الهدى آمنا به).
و اگر شما را به هدايت قرآن فرا مىخوانيم، قبلا خودمان به اين برنامه عمل كردهايم، بنابر اين ديگران را به چيزى دعوت نمىكنيم كه خود آن را ترك گفته باشيم.
سپس نتيجه ايمان را در يك جمله كوتاه بيان كرده، مىگويد: «هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم» (فمن يؤمن بربه فلا يخاف بخسا و لا رهقا).
و هر كار كوچك و بزرگى را انجام دهد، اجر و پاداش آن را بىكم و كاست دريافت مىنمايد.
(آيه 14)- و در اين آيه براى توضيح بيشتر پيرامون سرنوشت مؤمنان و كافران مىگويند: ما از طريق هدايت قرآن مىدانيم «گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند» (و انا منا المسلمون و منا القاسطون).
«هر كس اسلام را، اختيار كند، راه راست را برگزيده» و به سوى هدايت و ثواب الهى گام برداشته (فمن اسلم فاولئك تحروا رشدا).
(آيه 15)- «و اما ظالمان، آتشگيره و هيزم دوزخند» اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا).
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 16)- شما را با اين نعمتهاى فراوان مىآزمائيم! در آيات گذشته سخن از پاداشهاى مؤمنان در قيامت بود، و در اينجا سخن از پاداشهاى دنيوى آنهاست.
مىفرمايد: «اگر آنها [- جن و انس] در راه ايمان استقامت ورزند با آب فراوان سيرابشان مىكنيم»! (و ان لو استقاموا على الطريقة لاسقيناهم ماء غدقا).
باران رحمت خود را بر آنها فرو مىباريم، و منابع و چشمههاى آب حياتبخش را در اختيارشان مىگذاريم، و از آنجا كه آب فراوان است همه چيز فراوان است، و به اين ترتيب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار مىدهيم.
اين براى چندمين بار است كه قرآن مجيد روى اين مطلب تكيه مىكند كه «ايمان و تقوا» نه تنها سر چشمه «بركات معنوى» است كه موجب فزونى ارزاق مادى و وفور نعمت و آبادى و عمران و «بركت مادى» نيز مىباشد.
البته طبق اين آيه آنچه مايه وفور نعمت مىشود، استقامت بر ايمان است نه اصل ايمان.
(آيه 17)- در اين آيه به حقيقت ديگرى در همين رابطه اشاره كرده، مىافزايد: «هدف اين است كه ما آنها را با اين نعمت فراوان بيازمائيم» (لنفتنهم فيه).
و از اينجا روشن مىشود كه يكى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است، و اتفاقا آزمايش به وسيله «نعمت» از آزمايش به وسيله «عذاب» سختتر و پيچيدهتر است، زيرا طبيعت فزونى نعمت، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و اين درست چيزى است كه انسان را از خدا دور مىسازد و ميدان را براى فعاليت شيطان آماده مىكند تنها كسانى مىتوانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند كه بطور دائم به ياد خدا باشند.
و لذا به دنبال آن، مىافزايد: «و هر كس از ياد پروردگارش روى گرداند او را به عذاب شديد و فزايندهاى گرفتار مىسازد» (و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا).
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 18)- در اين آيه از زبان مؤمنان جنّ به هنگام دعوت ديگران به سوى توحيد چنين مىگويد: «مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد (و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا).
منظور از «مساجد» مكانهائى است كه در آنجا براى خدا سجده مىشود كه مصداق اكمل آن، مسجد الحرام، و مصداق ديگرش ساير مساجد، و مصداق گستردهترش، تمام مكانهائى است كه انسان در آنجا نماز مىخواند، و براى خدا سجده مىكند، و به حكم حديث معروف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود:
«جعلت لى الارض مسجدا و طهورا تمام روى زمين، سجده گاه و وسيله طهور (تيمّم كردن) براى من قرار داده شده» همه جا را شامل مىشود.
و به اين ترتيب پاسخى است به اعمال مشركان عرب و مانند آنها كه خانه كعبه را بتكده ساخته بودند، و به اعمال مسيحيان منحرف كه به سراغ «تثليث» رفته و در كليساهاى خود خدايان سهگانه را مىپرستيدند، قرآن مىگويد: تمام معابد، مخصوص خداست و در اين معابد، جز براى خدا سجده نمىتوان كرد و پرستش غير او ممنوع است.
(آيه 19)- و در ادامه اين سخن براى بيان تأثير فوق العاده قرآن مجيد و عبادت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىافزايد: «هنگامى كه بنده خدا [- محمّد] به عبادت بر مىخاست و او را مىخواند گروهى پيرامون او بشدت ازدحام مىكردند» (و انه لما قام عبد الله يدعوه كادوا يكونون عليه لبدا).
تعبير «لبد» بيانگر هجوم عجيب مؤمنان جن براى شنيدن قرآن در اولين برخورد با آن، و همچنين بيانگر جاذبه فوق العاده نماز پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است.
(آيه 20)- در اينجا براى تحكيم پايههاى توحيد، و نفى هرگونه شرك كه در آيات قبل به آن اشاره شده بود، نخست به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد: «بگو: من تنها پروردگارم را مىخوانم (و فقط او را عبادت مىكنم) و هيچ كس را شريك او قرار نمىدهم»! (قل انما ادعوا ربى و لا اشرك به احدا).
(آيه 21)- سپس دستور مىدهد: «بگو: من مالك زيان و هدايتى براى شما نيستم» و هدايت به دست ديگرى است (قل انى لا املك لكم ضرا و لا رشدا).
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 22)- و باز اضافه مىكند: «بگو: (اگر من نيز بر خلاف فرمانش رفتار كنم) هيچ كس مرا در برابر او حمايت نمىكند و پناهگاهى جز او نمىيابم» (قل انى لن يجيرنى من الله احد و لن اجد من دونه ملتحدا).
به اين ترتيب نه كسى مىتواند به من پناه دهد نه چيزى مىتواند پناهگاه واقع شود اين سخنان از يك سو اعتراف به عبوديت كامل در پيشگاه خداوند است، و از سوى ديگر هرگونه «غلوّ» را در مورد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نفى مىكند، و از سوى سوم نشان مىدهد كه نه تنها از بتها كارى ساخته نيست كه شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز با آن همه عظمت ملجأ و پناه مستقلى در برابر عذاب خدا نمىتواند باشد، و از سوى چهارم به بهانهجوئيها و انتظارات بىموردى كه افراد لجوج در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داشتند و از او تقاضاى كارهاى خدائى مىكردند پايان مىدهد، و ثابت مىكند كه توسل و شفاعت نيز به اذن خداست.
(آيه 23)- در اين آيه مىافزايد: «تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالتهاى اوست» (الا بلاغا من الله و رسالاته).
اين تعبير شبيه چيزى است كه در آيه 92 سوره مائده مىخوانيم: «تنها چيزى كه بر عهده پيامبر است ابلاغ آشكار است».
و در آيه 188 سوره اعراف آمده است: «بگو: من مالك سود و زيانى براى خويش نيستم، مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر از غيب با خبر بودم منافع فراوانى براى خود فراهم مىساختم، و هيچ بدى به من نمىرسيد، من تنها بيم دهنده و بشارت دهندهام براى گروهى كه ايمان مىآورند».
به هر حال در پايان آيه هشدار مىدهد كه: «هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند آتش دوزخ از آن اوست، و جاودانه در آن مىماند» (و من يعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا).
روشن است كه منظور هر گنهكارى نيست، بلكه منظور مشركان و كافران است زيرا هر گنهكارى مستحق خلود در آتش دوزخ نمىباشد.
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 24)- سپس مىافزايد: اين وضع كفار و مشركان كه پيوسته مسلمانان را استهزا مىكنند و ضعيف مىشمرند همچنان ادامه مىيابد «تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببينند، آنگاه مىدانند چه كسى ياورش ضعيفتر، و جمعيتش كمتر است» (حتى اذا راوا ما يوعدون فسيعلمون من اضعف ناصرا و اقل عددا).
لحن آيه به خوبى نشان مىدهد كه دشمنان اسلام پيوسته قدرت و كثرت نفرات خود را به رخ آنها مىكشيدند، و آنها را ضعيف و ناتوان مىشمردند قرآن به اين وسيله به مؤمنان دلدارى و نويد مىدهد كه سر انجام روز پيروزى آنها و شكست و ناتوانى دشمنان فرا خواهد رسيد.
(آيه 25)- عالم الغيب خداست! چون در آيات قبل اشاره به اين حقيقت شده بود كه «استهزا و سركشى اين گروه همچنان ادامه مىيابد تا زمانى كه وعده الهى دائر بر عذاب فرا رسد» اين سؤال را بر مىانگيزد كه اين وعده كى تحقق مىيابد؟
قرآن مجيد به پاسخ اين سؤال پرداخته مىگويد: «بگو: من نمىدانم آنچه به شما وعده داده شده (از عذاب دنيا و قيام رستاخيز) نزديك است، يا پروردگارم زمانى براى آن قرار مىدهد»؟ (قل ان ادرى ا قريب ما توعدون ام يجعل له ربى امدا).
-
RE: سوره جنّ [72]
اين علم مخصوص ذات پاك خداست، و او خواسته از بندگانش مكتوم بماند تا موضوع امتحان و آزمون خلق كامل گردد، چرا كه اگر بدانند دور است يا نزديك در هر دو صورت امتحان كم اثر خواهد بود.
بارها در آيات قرآن مجيد به اين معنى برخورد مىكنيم كه هر وقت سؤال از زمان قيامت مىشد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اظهار بىاطلاعى مىفرمود و مىگفت: علم آن مخصوص خداست.
در حديثى آمده است كه روزى «جبرئيل» در صورت يك عرب بيابانى در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ظاهر شد، و از جمله سؤالاتى كه از آن حضرت نمود اين بود كه گفت: «به من بگو: كى قيامت بر پا مىشود»؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه از او سؤال مىكنى (در اين مسأله) آگاهتر از سؤال كننده نيست»! بار ديگر آن مرد عرب با صداى بلند گفت: «اى محمّد! قيامت كى خواهد آمد»؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «واى بر تو قيامت مىآيد، بگو ببينم چه چيز براى آن فراهم كردهاى؟» اعرابى گفت: من نماز و روزه بسيارى فراهم نكردهام، ولى خدا و رسولش را دوست دارم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «پس تو با كسى خواهى بود كه دوستش دارى»!
«انس» يكى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد: «مسلمانان از هيچ سخنى مانند اين سخن خوشحال نشدند».
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 26)- سپس در ادامه اين بحث يك قاعده كلى را در مورد علم غيب بيان مىدارد، مىفرمايد: «داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد» (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا).
(آيه 27)- سپس به عنوان يك استثنا از اين مسأله كلى مىافزايد: «مگر رسولانى كه آنان را برگزيده» و از آنان راضى شده (الا من ارتضى من رسول).
آنچه را بخواهد از علم غيب به او مىآموزد، و از طريق وحى ابلاغ مىكند.
«سپس مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد ...» (فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا).
و اين خود يكى از دلائل معصوم بودن پيامبران است كه با نيروهاى غيبى و امدادهاى الهى، و مراقبت فرشتگان او، از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند.
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 28)- در اين آيه كه آخرين آيه سوره است دليل وجود اين نگاهبانان و مراقبين را چنين بيان مىكند: مقصود اين است «تا بداند كه پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را (بى كم و كاست) ابلاغ كردهاند، و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد، و همه چيز را احصا كرده است» (ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم و احصى كل شىء عددا).
البته معنى آيه اين نيست كه خداوند چيزى را در باره پيامبرانش نمىدانسته و بعدا دانسته است، چه اين كه علم خدا ازلى و ابدى و بىپايان است، بلكه منظور اين است كه اين علم الهى در خارج تحقق يابد و صورت عينى به خود بگيرد يعنى، پيامبران رسالت او را عملا ابلاغ كنند و اتمام حجت نمايند.
نكتهها:
1- تحقيق گستردهاى پيرامون علم غيب
با دقت در آيات مختلف قرآن به خوبى روشن مىشود كه دو دسته آيه در زمينه علم غيب وجود دارد نخست آياتى كه علم غيب را مخصوص خدا معرفى كرده و از غير او نفى مىنمايد، مانند آيه 50 و 59 سوره انعام.
گروه دوم آياتى است كه به روشنى نشان مىدهد كه اولياى الهى «اجمالا» از غيب آگاهى داشتند، چنانكه در آيه 179 سوره آل عمران مىخوانيم: «چنان نبود كه خدا شما را از علم غيب آگاه كند ولى خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد برمىگزيند» (و قسمتى از اسرار غيب را در اختيار او مىگذارد).
-
RE: سوره جنّ [72]
و در معجزات حضرت مسيح (ع) مىخوانيم كه فرمود: «من شما را از آنچه مىخوريد، يا در خانههاى خود ذخيره مىكنيد خبر مىدهم». (آل عمران/ 49) آيه مورد بحث نيز با توجه به استثنائى كه در آن آمده نشان مىدهد كه خداوند قسمتى از علم غيب را در اختيار رسولان برگزيدهاش قرار مىدهد.
از سوى ديگر آياتى از قرآن كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است نيز كم نيست، مانند آيه دوم تا چهارم سوره روم: «روميان مغلوب شدند- و اين شكست در سرزمين نزديك واقع شد، اما آنها بعد از اين مغلوبيت به زودى غالب خواهند شد- در عرض چند سال».
اصولا وحى آسمانى كه بر پيامبران نازل مىشود نوعى غيب است كه در اختيار آنان قرار مىگيرد، چگونه مىتوان گفت آنها آگاهى از غيب ندارند در حالى كه وحى بر آنان نازل مىشود.
از همه اينها گذشته، روايات زيادى داريم كه نشان مىدهد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امامان معصوم عليهم السّلام اجمالا آگاهى از غيب داشتند، و گاه از آن خبر مىدادند مانند خبر دادن از ماجراى جنگ «موته» و شهادت جعفر، و بعضى ديگر از فرماندهان اسلام كه در همان لحظه وقوع، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مدينه مسلمانان را آگاه كرد و مانند آن در زندگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كم نيست.
در «نهج البلاغه» نيز پيشگوئيهاى بسيارى از حوادث آينده به چشم مىخورد كه نشان مىدهد على عليه السّلام اين اسرار غيب را مىدانست، مانند آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است كه مىفرمايد: «گويا مىبينم عذاب خدا از آسمان و زمين بر شما فرود آمده و همه غرق شدهايد، تنها قله بلند مسجدتان همچون سينه كشتى در روى آب نمايان است»! و مانند آنچه «كميل بن زياد» به «حجاج» گفت كه «امير مؤمنان على عليه السّلام به من خبر داده كه تو قاتل منى».
-
RE: سوره جنّ [72]
اكنون سخن در اين است كه چگونه بين اين آيات و روايات كه بعضى علم غيب را از غير خدا نفى، و بعضى اثبات مىكنند جمع كنيم؟
در اينجا طرق مختلفى براى جمع وجود دارد. از جمله:
1- از معروفترين راههاى جمع اين است كه منظور از اختصاص علم غيب به خدا علم ذاتى و استقلالى است، بنابراين غير او مستقلا هيچ گونه آگاهى از غيب ندارند، و هر چه دارند از ناحيه خداست، با الطاف و عنايت اوست، و جنبه تبعى دارد.
2- اسرار غيب دو گونه است قسمتى مخصوص به خداست و هيچ كس جز او نمىداند مانند قيام قيامت، و امورى از قبيل آن، و قسمتى از آن را به انبياء و اولياء مىآموزد.
3- راه ديگر اين كه خداوند بالفعل از همه اسرار غيب آگاه است، ولى انبيا و اوليا ممكن است بالفعل بسيارى از اسرار غيب را ندانند، اما هنگامى كه اراده كنند خداوند به آنها تعليم مىدهد، و البته اين اراده نيز با اذن و رضاى خدا انجام مىگيرد.
-
RE: سوره جنّ [72]
2- تحقيقى پيرامون آفرينش «جن»
«جن» چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مىآيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اين كه:
1- موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. (الرّحمن/ 15)
2- داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. (آيات مختلف سوره جنّ)
3- داراى تكليف و مسؤوليت است. (آيات سوره جنّ و سوره الرّحمن)
4- گروهى از آنها مؤمن صالح و گروهى كافرند. (جنّ/ 11)
5- آنها داراى حشر و نشر و معادند. (جنّ/ 15)
6- آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعدا ممنوع شدند. (جنّ/ 9)
7- آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مىكردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مىپرداختند. (جنّ/ 6)
8- در ميان آنها افرادى يافت مىشوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همان گونه كه در ميان انسانها نيز چنين است. (نمل/ 39)
9- آنها قدرت بر انجام بعضى كارهاى مورد نياز انسان دارند «گروهى از جن پيش روى سليمان به اذن پروردگار كار مىكردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهيه مىكردند» (سبأ/ 12 و 13)
10- خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است (حجر/ 27) و ويژگيهاى ديگر.
تا اينجا سخن از مطالبى بود كه از قرآن مجيد در باره اين موجود ناپيدا استفاده مىشود كه خالى از هرگونه خرافه و مسائل غير علمى است، ولى مىدانيم مردم عوام و ناآگاه خرافات زيادى در باره اين موجود ساختهاند كه با عقل و منطق جور نمىآيد، و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه جن گفته مىشود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مىشود از جمله اين كه آنها را با اشكال عجيب و غريب و وحشتناك، و موجوداتى موذى و پرآزار و موهومات ديگرى از اين قبيل.
-
RE: سوره جنّ [72]
در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملا قابل قبول است و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، بنابراين بايد آن را پذيرفت، و از توجيهات غلط و ناروا بايد برحذر بود همان گونه كه از خرافات عوام در اين قسمت بايد اجتناب كرد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه جن گاهى بر يك مفهوم وسيعتر اطلاق مىشود كه انواع موجودات ناپيدا را شامل مىگردد، اعم از آنها كه داراى عقل و دركند و آنها كه عقل و درك ندارند، و حتى گروهى از حيوانات كه با چشم ديده مىشوند و معمولا در لانهها پنهانند، نيز در اين معنى وسيع وارد است.
شاهد اين سخن روايتى است از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: «خداوند جن را پنج صنف آفريده است: صنفى مانند باد در هوا (ناپيدا هستند) و صنفى به صورت مارها، و صنفى به صورت عقربها، و صنفى حشرات زميناند، و صنفى از آنها مانند انسانها كه بر آنها حساب و عقاب است».
«پايان سوره جنّ»