-
سوره فرقان [25]
سوره فرقان [25]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 77 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت از سه بخش تشكيل مىشود:
بخش اول كه آغاز اين سوره را تشكيل مىدهد منطق مشركان را شديدا در هم مىكوبد، و بهانه جوييهاى آنها را مطرح كرده و پاسخ مىگويد، و آنها را از عذاب خدا و حساب قيامت و مجازاتهاى دردناك دوزخ بيم مىدهد، و به دنبال آن قسمتهايى از سر گذشت اقوام پيشين را باز گو مىكند.
در بخش دوم براى تكميل اين بحث قسمتى از دلائل توحيد و نشانههاى عظمت خدا در جهان آفرينش را بيان مىكند.
بخش سوم فشرده بسيار جامع و جالبى از صفات مؤمنان راستين «عِبادُ الرَّحْمنِ» و بندگان خالص خداست كه در مقايسه با كفار متعصب و بهانه گير و آلودهاى كه در بخش اول مطرح بودند، موضع هر دو گروه كاملا مشخص مىشود.
اين صفات مجموعهاى است از اعتقادات، عمل صالح، مبارزه با شهوات، داشتن آگاهى كافى، و تعهد و احساس مسؤوليت اجتماعى.
و نام اين سوره از آيه اول آن گرفته شده كه از قرآن تعبير به «فرقان» (جدا كننده حق از باطل) مىكند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين آمده است: «كسى كه سوره فرقان را بخواند (و به محتواى آن بينديشد و در اعتقاد و عمل از آن الهام گيرد) روز قيامت مبعوث مىشود در حالى كه در صف مؤمنان به رستاخيز است، كسانى كه يقين داشتند كه قيامت فرا مىرسد و خداوند مردگان را به زندگى جديد باز مىگرداند».
-
RE: سوره فرقان [25]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- برترين معيار شناخت: اين سوره با جمله «تَبارَكَ» آغاز مىشود كه از ماده «بركت» است و مىدانيم بركت داشتن چيزى عبارت از آن است كه داراى دوام و خير و نفع كامل باشد.
مىفرمايد: «زوالناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد، تا بيم دهنده جهانيان باشد» (تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً).
جالب اين كه مبارك بودن ذات پروردگار به وسيله نزول فرقان، يعنى قرآنى كه جدا كننده حق از باطل است معرفى شده، و اين نشان مىدهد كه برترين خير و بركت آن است كه انسان وسيلهاى براى شناخت- شناخت حق از باطل- در دست داشته باشد! البته مقام عبوديت و بندگى خالص است كه شايستگى نزول فرقان و پذيرا شدن معيارهاى شناخت حق از باطل را به وجود مىآورد.
(آيه 2)- اين آيه، خداوند را كه نازل كننده فرقان است به چهار صفت توصيف مىكند كه يكى در حقيقت پايه و بقيه نتيجهها و شاخههاى آن است.
نخست مىگويد: «او خدايى است كه مالكيت و حكومت آسمانها و زمين منحصر به اوست» (الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آرى! او حاكم بر كل عالم هستى و تمام آسمانها و زمين است، و چيزى از قلمرو حكومت او بيرون نمىباشد.
سپس به نفى عقايد مشركان يكى پس از ديگرى پرداخته، مىگويد:
«و (خدايى كه) فرزندى براى خود انتخاب نكرد» (وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً).
و به اين ترتيب اعتقاد نصارى را به اين كه حضرت «مسيح» (ع) فرزند خدا است و يا يهود كه «عزير» را فرزند خدا مىدانستند و همچنين اعتقاد مشركان عرب را نفى مىنمايد.
سپس مىافزايد: «او شريكى در مالكيت و حاكميت بر عالم هستى ندارد» (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ).
و اگر مشركان عرب، اعتقاد به وجود شريك يا شريكهايى داشتند، و آنها را در عبادت شريك خدا مىپنداشتند. قرآن همه اين موهومات را نفى و محكوم مىكند.
و در آخرين جمله مىگويد: «او تمام موجودات را آفريده (نه تنها آفريده) بلكه تقدير و تدبير و اندازه گيرى آنها را دقيقا معين كرده است» (وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً).
نه همچون اعتقاد «ثنويّين» كه بخشى از موجودات اين عالم را مخلوق «يزدان» مىدانستند و بخشى را مخلوق «اهريمن»! و به اين ترتيب آفرينش و خلقت را در ميان يزدان و اهريمن تقسيم مىكردند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 3)- در اين آيه بحثى را كه در آيات گذشته در مورد مبارزه با شرك و بت پرستى بود را ادامه داده، و مشركان را در واقع به محاكمه مىكشد و براى برانگيختن وجدان آنها، با منطقى روشن و ساده و در عين حال قاطع و كوبنده سخن مىگويد، مىفرمايد: «آنها خدايانى غير از پروردگار عالم (كه اوصافش قبلا گذشت) انتخاب كردند (خدايانى) كه مطلقا خالق چيزى نيستند، بلكه خودشان مخلوقند» (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ).
وانگهى انگيزه آنها براى پرستش بتها چه مىتواند باشد؟ بتهايى كه «حتى مالك سود و زيان خود و مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويش نيستند» تا چه رسد به ديگران (وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً).
اصولى كه براى انسان اهميت دارد همين پنج امر است: مسأله سود و زيان و مرگ و زندگى و رستاخيز و به راستى اگر كسى مالك اصلى اين امور نسبت به ما باشد شايسته پرستش است.
اين بتها نه تنها در اين دنيا مشكلى را براى بندگان خود حل نمىكنند كه در قيامت نيز كارى از آنها ساخته نيست.
(آيه 4)- اين آيه به تحليلهاى كفار و يا صحيحتر بهانهجوئيهاى آنها، در برابر دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرداخته چنين مىگويد: «و كافران گفتند: اين فقط دروغى است كه او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى دادهاند»! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ).
ولى قرآن در جواب آنها فقط يك جمله مىگويد و آن اين كه: «آنها با اين سخن خود مرتكب ظلم و دروغ و باطل شدند» (فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً).
«ظلم» از اين نظر كه مردى امين و پاك و راستگو همچون پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را متهم به دروغ و افترا بر خدا با همدستى جمعى از اهل كتاب كردند، و به مردم و خود نيز ستم نمودند، و دروغ و باطل از اين نظر كه سخن آنها كاملا بىاساس بود، زيرا بارها پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را دعوت به آوردن سورهها و آياتى همچون قرآن كرده بود و آنها در برابر اين تحدى عاجز و ناتوان شده بودند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 5)- اين آيه به يكى ديگر از تحليلهاى انحرافى و بهانههاى واهى آنان در مورد قرآن پرداخته، مىگويد: «آنها گفتند: (اين همان) افسانههاى پيشينيان است كه وى آن را رو نويس كرده»! (وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها).
او براى رسيدن به اين مقصد، همه روز از ديگران بهرهگيرى مىكند «و اين كلمات هر صبح و شام بر او املا مىشود»! (فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا).
(آيه 6)- در اين آيه به عنوان پاسخگويى به اين اتهامات بىپايه مىفرمايد:
«بگو: كسى آن را نازل كرده است كه اسرار آسمانها و زمين را مىداند» (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اشاره به اين كه محتواى اين كتاب و اسرار گوناگونى كه از علوم و دانشها، تاريخ اقوام پيشين، قوانين و نيازهاى بشرى، و حتى اسرارى از عالم طبيعت و اخبارى از آينده در آن است نشان مىدهد كه ساخته و پرداخته مغز بشر نيست، و با كمك اين و آن تنظيم نشده، بلكه مولود علم كسى است كه آگاه از اسرار آسمان و زمين است و علم او بر همه چيز احاطه دارد.
ولى با اين همه راه بازگشت را به روى اين كج انديشان مغرض و دروغگويان رسوا باز مىگذارد و در پايان آيه مىگويد: درهاى توبه و باز گشت به سوى خدا به روى همه شما باز است «چرا كه او آمرزنده و مهربان بوده و هست» (إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً).
به مقتضاى رحمتش، پيامبران را ارسال و كتب آسمانى را نازل نموده، و به مقتضاى غفوريتش گناهان بىحساب شما را در پرتو ايمان و توبه مىبخشد.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 7)- شأن نزول: روزى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در كنار خانه خدا نشسته بود، «عبد اللّه بن ابى اميه مخزومى» در برابر او قرار گرفت و گفت: «اى محمّد! تو چنين مىپندارى كه رسول پروردگار عالميانى، اما پروردگار جهانيان و خالق همه مخلوقات شايسته نيست، رسولى مثل تو- انسانى همانند ما- داشته باشد، تو همانند ما غذا مىخورى، و همچون ما در بازارها راه مىروى!» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرضه داشت: بار پروردگارا! تو همه سخنان را مىشنوى، و به هر چيز عالمى، آنچه را بندگان تو مىگويند مىدانى (خودت پاسخ آنها را بيان فرما) اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و به بهانه گيريهاى آنها پاسخ داد.
تفسير: چرا اين پيامبر گنجها و باغها ندارد؟ از آنجا كه در آيات گذشته بخشى از ايرادهاى كفار در باره قرآن مجيد مطرح گرديد و به آن پاسخ داده شد، در اينجا بخش ديگرى را كه مربوط به رسالت شخص پيامبر است مطرح كرده و پاسخ مىگويد.
مىفرمايد: «آنها گفتند: چرا اين رسول، غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود»؟! (وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ).
در حالى كه او مىخواهد هم ابلاغ دعوت الهى كند و هم بر همه ما حكومت نمايد! اصولا آنها معتقد بودند افراد با شخصيت نبايد شخصا براى رفع حوائج خود به بازارها گام بگذارند، بايد مأموران و خدمتگذاران را به دنبال اين كار بفرستند.
سپس افزودند: «چرا لا اقل فرشتهاى (از سوى خدا) بر او فرستاده نشده كه (به عنوان گواه صدق دعوتش) همراه او، مردم را انذار كند»؟! (لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 8)- بسيار خوب به فرض كه قبول كنيم رسول خدا مىتواند انسان باشد، ولى آخر چرا يك انسان تهى دست و فاقد مال و ثروت؟ «چرا گنجى از آسمان براى او انداخته نمىشود و يا لااقل چرا باغى ندارد كه از آن بخورد و امرار معاش كند»؟ (أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها).
و باز به اينها قناعت نكردند و سر انجام با يك نتيجه گيرى غلط او را متهم به جنون ساختند چنانكه در پايان همين آيه مىخوانيم: «و ستمگران گفتند: (اى مردمى كه به او ايمان آوردهايد) شما تنها از يك انسان مجنون و كسى كه مورد سحر ساحران قرار گرفته است پيروى مىكنيد»! (وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً). چرا كه آنها معتقد بودند ساحران مىتوانند در فكر و هوش افراد دخالت كنند و سرمايه عقل را از آنها بگيرند؟
(آيه 9)- اين آيه پاسخ همه اينها را در يك جمله كوتاه چنين بيان مىكند:
«ببين چگونه براى تو مثلها زدند، و به دنبال آن گمراه شدند، آنچنان كه قدرت پيدا كردن راه را ندارند» (انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا).
اين جمله تعبير گويايى است از اين واقعيت كه آنها در مقابل دعوت حق و قرآنى كه محتواى آن شاهد گوياى ارتباطش با خداست به يك مشت سخنان واهى و بىاساس دست زده و مىخواهند با اين حرفهاى بىپايه، چهره حقيقت را بپوشانند.
(آيه 10)- اين آيه همانند آيه قبل روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده- به عنوان تحقير سخنان آنها، و اين كه قابل جوابگويى نيست- مىفرمايد: «زوال ناپذير و بزرگ است خدايى كه اگر بخواهد براى تو بهتر از اين قرار مىدهد، باغهايى كه از زير درختانش نهرها جارى باشد، (و اگر بخواهد) براى تو قصرهاى مجلل قرار مىدهد» (تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً).
مگر باغها و قصرهاى ديگران را چه كسى به آنها داده جز خدا؟
اصولا چه كسى اين همه نعمت و زيبايى را در اين عالم آفريده جز پروردگار! ولى او هرگز نمىخواهد مردم شخصيت تو را در مال و ثروت و قصر و باغ بدانند، و از ارزشهاى واقعى غافل شوند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 11)- در اينجا- به دنبال بحثى كه از انحراف كفار در مسأله توحيد و نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در آيات قبل بود- سخن از بخش ديگرى از انحرافات آنها در زمينه معاد مىگويد، و در حقيقت با بيان اين بخش روشن مىشود كه آنها در تمام اصول دين گرفتار تزلزل و انحراف بودند، هم در توحيد و هم در نبوت و هم در معاد، كه دو قسمت آن در آيات گذشته آمده، و اكنون سومين بخش را مىخوانيم.
نخست مىگويد: «بلكه آنها قيامت را تكذيب كردند» (بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ).
چرا كه اگر كسى ايمان به چنان دادگاه عظيم و پاداش و كيفر الهى داشته باشد اين چنين بىپروا حقايق را به باد مسخره نمىگيرد و با ذكر بهانههاى واهى از دعوت پيامبرى كه دلائل نبوتش آشكار است سر نمىپيچد.
اما قرآن در اينجا به پاسخ استدلالى نپرداخته، چرا كه اين گروه اهل منطق و استدلال نبودند، بلكه آينده شوم و دردناك آنها را در برابر چشمشان مجسم مىسازد.
نخست مىگويد: «و ما براى كسى كه قيامت را انكار كند آتش سوزانى مهيا كردهايم» (وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً).
(آيه 12)- سپس توصيف عجيبى از اين آتش سوزان كرده، مىگويد:
«هنگامى كه اين آتش آنها را از راه دور ببيند (چنان به هيجان مىآيد كه) صداى وحشتناك و خشمآلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است مىشنوند»! (إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً).
اين تعبيرات از شدت اين عذاب الهى خبر مىدهد و نشان مىدهد كه آتش سوزان دوزخ همچون حيوان درنده گرسنهاى كه در انتظار طعمه خويش است انتظار اين گروه را مىكشد- پناه بر خدا.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 13)- اين وضع دوزخ است به هنگامى كه آنها را از دور مىبيند، اما وضع آنها را در آتش دوزخ چنين توصيف مىكند: «و هنگامى كه در مكان تنگ و محدودى از آن (آتش) در حالى كه در غل و زنجيرند افكنده شوند فرياد واويلاشان بلند مىشود» (وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً).
«دوزخ» مكان وسيعى است اما آنها را در اين مكان وسيع آن چنان محدود مىكنند كه طبق بعضى از روايات وارد شدنشان در دوزخ همچون وارد شدن ميخ در ديوار است!
(آيه 14)- اما به زودى به آنها گفته مىشود: «امروز يك بار واويلا نگوييد، بلكه بسيار ناله واويلا سر دهيد» (لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً).
و در هر حال اين ناله شما به جايى نخواهد رسيد و مرگ و هلاكى در كار نخواهد بود، بلكه بايد زنده بمانيد و مجازاتهاى دردناك را بچشيد.
(آيه 15)- سپس روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده دستور مىدهد آنها را به يك داورى دعوت كند، مىفرمايد: «بگو: آيا اين (سرنوشت دردناك) بهتر است، يا بهشت جاويدانى كه به پرهيز كاران وعده داده شده است؟ بهشتى كه هم پاداش اعمال آنها است و هم جايگاه و قرارگاهشان» (قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً).
(آيه 16)- همان بهشتى كه «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها فراهم است» (لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ).
همان بهشتى كه «جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِينَ).
«اين وعدهاى است مسلّم كه پروردگارت بر عهده گرفته است» (كانَ عَلى رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا).
اين گونه سؤالها و داورى طلبيدنها براى بيدار ساختن وجدانهاى خفته است كه آنها را در برابر يك امر بديهى و بر سر دو راهى قرار دهند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 17)- محاكمه معبودان و عابدان گمراه: از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از سرنوشت مؤمنان و مشركان در قيامت و پاداش و كيفر اين دو گروه بود، در اينجا همين موضوع را به شكل ديگرى ادامه مىدهد و سؤالى را كه خداوند از معبودهاى «مشركان» در قيامت مىكند همراه جواب آنها به عنوان يك هشدار بيان مىفرمايد.
نخست مىگويد: «و (به ياد آور) روزى را كه خداوند همه آنها و معبودهايشان را كه غير از «اللّه» پرستش مىكردند جمع و محشور مىكند» (وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ). منظور، معبودهاى انسانى (همچون مسيح) يا شيطانى (همچون جن) و يا «فرشتگان» است.
«آنگاه به آنها مىگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنها راه را گم كردند»؟! (فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ).
(آيه 18)- اما آنها در پاسخ «مىگويند: منزهى تو اى پروردگار! براى ما شايسته نبود كه اوليايى غير از تو برگزينيم» (قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ).
نه تنها ما آنها را به سوى خود دعوت نكرديم، بلكه ما به ولايت و عبوديت تو معترف بوديم و غير از تو را معبود براى خود و ديگران بر نگزيديم! علت انحراف آنها اين بود كه: «آنان و پدرانشان را از نعمتها و مواهب دنيا بر خوردار نمودى (آنان به جاى اين كه شكر نعمتت را به جا آورند در شهوات و كامجوييها فرو رفتند) تا ياد تو را فراموش كردند» (وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ).
و به راستى زندگى مرفّه براى جمعيتى كه ظرفيت كافى ندارند، و پايههاى ايمانشان سست است «غرور آفرين» است.
و به همين دليل «تباه و هلاك گشتند» (وَ كانُوا قَوْماً بُوراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 19)- در اينجا خداوند روى سخن را به مشركان كرده، مىگويد: ببينيد «اين معبودان شما را در آنچه مىگوييد تكذيب كردند» (فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ).
مىگفتيد: اينها شما را از راه منحرف كردند و به سوى عبادت خود دعوت نمودند در حالى كه آنها گفته شما را دروغ مىشمرند.
و چون چنين است و خود مرتكب انحراف خويش بودهايد، «اكنون نمىتوانيد عذاب الهى را بر طرف سازيد (و خويش را يارى كنيد و) يا از كسى يارى بطلبيد» (فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً).
«و هر كس از شما ستم كند، عذاب شديد و بزرگى به او مىچشانيم» (وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 20)-
شأن نزول:
جمعى از مفسران در شأن نزول اين آيه چنين آوردهاند كه جمعى از سران مشركان خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند: اى محمّد! تو از ما چه مىخواهى؟ اگر رياست مىطلبى ما تو را سر پرست خود مىكنيم، و اگر علاقه به مال دارى از اموال خود براى تو جمع مىكنيم، اما هنگامى كه ديدند پيامبر تسليم نشد به بهانه جويى پرداختند و گفتند: تو چگونه فرستاده خدا هستى با اين كه غذا مىخورى و در بازارها توقف مىكنى؟! و گفتند: او مىخواهد حكمران ما شود، در حالى كه روش او مخالف سيره پادشاهان است! آيه نازل شد و اين حقيقت را روشن ساخت كه روش پيامبر اسلام روش همه پيامبران پيشين است.
تفسير:
همه پيامبران چنين بودند! در چند آيه قبل يكى از بهانه جوييهاى مشركان آمده بود و جوابى اجمالى و سر بسته براى آن گفته شد، اين آيه به همان مطلب باز گشته و پاسخى صريحتر و مشروحتر به آن داده، مىگويد: «ما هيچ يك از رسولان را قبل از تو نفرستاديم مگر اين كه همه آنها (از جنس بشر بودند) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند» و با مردم حشر و نشر داشتند (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ).
و در عين حال «بعضى از شما را وسيله امتحان بعض ديگر قرار داديم» (وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً).
اين آزمايش ممكن است از اين طريق باشد كه انتخاب پيامبران از انسانهايى كه از ميان تودههاى جمعيت محروم بر مىخيزند خود آزمايش بزرگى است، چرا كه گروهى ابا دارند زير بار همنوع خود بروند بخصوص كسى كه از نظر امكانات مادى و يا سن و سال در سطح پايينى قرار داشته باشد.
و به دنبال اين سخن، همگان را مورد خطاب قرار داده و سؤال مىكند: «آيا صبر و شكيبايى پيشه مىكنيد»؟ (أَ تَصْبِرُونَ). چرا كه مهمترين ركن پيروزى در تمام اين آزمايشها صبر و استقامت و پايمردى است.
و در پايان آيه به عنوان يك هشدار مىفرمايد: «پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده و هست» (وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً).
مبادا تصور كنيد چيزى از رفتار شما در برابر آزمونهاى الهى از ديده بينا و موشكاف علم خداوند مكتوم و پنهان مىماند، او همه را دقيقا مىداند و مىبيند.
-
RE: سوره فرقان [25]
آغاز جزء نوزدهم قرآن مجيد
ادامه سوره فرقان
(آيه 21)- ادعاهاى بزرگ: در اينجا دو قسمت ديگر از بهانههاى مشركان را مطرح كرده، چنين پاسخ مىدهد.
نخست مىفرمايد: «آنها كه اميدى به لقاى ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند)، مىگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند، و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم» (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا).
اين قابل قبول نيست كه پيك وحى تنها بر او نازل شود و ما او را نبينيم! بهترين دليل براى اين كه اين سخنان را به خاطر تحقيق پيرامون نبوت پيامبر نمىگفتند اين است كه تقاضاى مشاهده پروردگار كردند و او را تا سر حد يك جسم قابل رؤيت تنزل دادند، همان تقاضاى بىاساسى كه مجرمان بنى اسرائيل نيز داشتند، و پاسخ قاطع آن را شنيدند كه شرح آن در سوره اعراف آيه 143 آمده است.
لذا قرآن در پاسخ اين تقاضاها مىگويد: «آنها در مورد خود تكبر ورزيدند و گرفتار غرور و كبر و خود بينى شدند» (لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ).
«و طغيان كردند، چه طغيان بزرگى»؟ (وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 22)- سپس به عنوان تهديد مىگويد: اينها كه تقاضا دارند فرشتگان را ببينند، به آرزوى خود مىرسند اما «روزى كه فرشتگان را مىبينند روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود» چرا كه روز مجازات و كيفرهاى دردناك اعمال آنهاست (يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ).
آرى! در آن روز از ديدن فرشتگان خوشحال نخواهند شد، بلكه چون نشانههاى عذاب را همراه مشاهده آنان مىبينند به قدرى در وحشت فرو مىروند كه همان جملهاى را كه در دنيا به هنگام احساس خطر در برابر ديگران مىگفتند بر زبان جارى مىكنند «و مىگويند: ما را امان دهيد، ما را معاف داريد» (وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً).
ولى بدون شك نه اين جمله و نه غير آن اثرى در سر نوشت محتوم آنها ندارد.
(آيه 23)- اين آيه وضع اعمال اين مجرمان را در آخرت مجسّم ساخته، مىگويد: «و ما به سراغ تمام اعمالى كه آنها انجام دادند مىرويم و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا مىكنيم»! (وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). يعنى، اعمال آنها به قدرى بىارزش و بىاثر خواهد شد كه اصلا گويى عملى وجود ندارد.
زيرا چنين كه به عمل انسان شكل و محتوا مىدهد، نيّت و هدف عمل است، افراد با ايمان، با انگيزه الهى و هدفهاى مقدس و پاك به سراغ انجام كارها مىروند در حالى كه مردم بىايمان غالبا گرفتار تظاهر، ريا كارى و تقلب و غرور و خود بينى هستند، و همين سبب بىارزش شدن اعمال آنها مىشود.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 24)- و از آنجا كه قرآن معمولا نيك و بد را در برابر هم قرار مىدهد تا با مقايسه، وضع هر دو روشن شود، اين آيه از بهشتيان سخن مىگويد و مىفرمايد:
«بهشتيان در آن روز قرارگاهشان بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است» (أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا).
(آيه 25)- آسمان با ابرها شكافته مىشود! باز در اينجا بحث در باره قيامت و سر نوشت مجرمان در آن روز ادامه مىيابد نخست مىگويد: روز گرفتارى و اندوه مجرمان «روزى است كه آسمان با ابرها از هم مىشكافد و فرشتگان پى در پى نازل مىشوند»! (وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا).
اين آيه در حقيقت پاسخى است به يكى ديگر از بهانه جوييهاى مشركان، زيرا آنها انتظار داشتند خداوند و فرشتگان، طبق اساطير و افسانههايشان، در ميان ابرها به سراغشان بيايند و آنها را به سوى حق دعوت كنند، در اسطورههاى يهود نيز آمده كه گاه خداوند در لا بلاى ابرها ظاهر مىشد!
در مورد شكافته شدن آسمان با ابرها ممكن است بگوييم: از يك سو پردههاى جهان ماده از مقابل چشم انسان كنار برود و عالم ماوراء طبيعت را مشاهده كند، و از سوى ديگر كرات آسمانى متلاشى شوند و ابرهاى انفجارى آشكار گردند، و در لابلاى آنها شكافهايى نمايان باشد، آن روز، روز پايان اين جهان و آغاز رستاخيز است، روز بسيار دردناكى است براى مجرمان بىايمان و ستمكاران لجوج.
(آيه 26)- سپس به يكى از روشنترين مشخصات آن روز پرداخته، مىگويد:
«حكومت حقيقى در آن روز از آن خداوند رحمان است» (الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ).
حتى آنها كه در اين جهان نوعى حكومت مجازى و محدود و فانى و زود گذر داشتند نيز از صحنه حكومت كنار مىروند، و حاكميت از هر نظر و در تمام جهات مخصوص ذات پاك او مىشود.
و به همين دليل «آن روز روز سختى براى كافران خواهد بود» (وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً). در حالى كه براى مؤمنان بسيار سهل و آسان است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 27)- شأن نزول: در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو نفر دوست در ميان مشركان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مىآمد غذايى ترتيب مىداد و اشراف قومش را دعوت مىكرد و در عين حال دوست مىداشت به محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسد هر چند اسلام را نپذيرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز دعوت نمود.
هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتين بر زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستش «ابى» رسيد، گفت: اى عقبه! از آئينت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از اين شرم داشتم كه او از سفره من برخيزد بىآنكه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، و سر انجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش «ابى» نيز در جنگ احد كشته شد.
اين آيه و دو آيه بعد از آن نازل گرديد و سر نوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مىشود و او را به گمراهى مىكشاند شرح داد.
تفسير: روز قيامت صحنههاى عجيبى دارد كه بخشى از آن در آيات گذشته آمد و در اينجا بخش ديگرى را خاطرنشان مىكند، و آن مسأله حسرت فوقالعاده ظالمان از گذشته خويش است نخست مىفرمايد: «و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم هر دو دست خويش را از شدت حسرت به دندان مىگزد، مىگويد: اى كاش با (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله) راهى برگزيده بودم» (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا).
اين كار شايد به خاطر اين باشد كه اين گونه اشخاص هنگامى كه گذشته خويش را مىنگرند خود را مقصر مىدانند و تصميم بر انتقام از خويشتن مىگيرند و اين نوعى انتقام است تا بتوانند در سايه آن كمى آرامش يابند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 28)- در اين آيه اضافه مىكند كه اين ظالم بيدادگر كه در دنيايى از تأسف فرو رفته مىگويد: «اى واى بر من! كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم» (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا).
كه تمام بدبختى من در ترك رابطه با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قبول رابطه با اين دوست گمراه بود.
منظور از «فلان» همان شخص است كه او را به گمراهى كشانده: شيطان يا دوست بد يا خويشاوند گمراه.
(آيه 29)- باز ادامه داده، مىگويد: «او مرا از ياد آورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود»! (لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي).
و در پايان آيه مىگويد: «و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است» (وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا). چرا كه انسان را به بيراههها و مناطق خطر مىكشاند و بعد او را سرگردان رها كرده و به دنبال كار خود مىرود.
حقيقت خذلان اين است كه كسى دل به يارى ديگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از كمك و ياريش بر دارد.
در حديثى از امام جواد عليه السّلام مىخوانيم: «از همنشينى بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنهاند، ظاهرشان زيبا و آثارشان بسيار زشت است»!
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 30)- خدايا، مردم قرآن را ترك كردند! از آن جا كه در آيات گذشته انواع بهانه جوييهاى مشركان لجوج و افراد بىايمان مطرح شده بود، اين آيه ناراحتى و شكايت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را در پيشگاه خدا از كيفيت بر خورد اين گروه با قرآن باز گو كرده، مىگويد: «پيامبر بر پيشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من قرآن را ترك گفتند و از آن دورى جستند» (وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً).
اين سخن و اين شكايت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله امروز نيز همچنان ادامه دارد، كه از گروه عظيمى از مسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مىبرد كه اين قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى كه مملوّ از برنامههاى زندگى مىباشد، اين قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانين مدنى و جزائيشان دست گدايى به سوى ديگران دراز كردند!
قرآن در ميان آنها به صورت يك كتاب تشريفاتى در آمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاههاى فرستنده پخش مىكنند، و جاى آن در كاشى كاريهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و يا حفظ مسافر، و شفاى بيماران، و حد اكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مىكنند.
آرى! امروز هم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرياد مىزند: «خدايا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»!
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 31)- اين آيه براى دلدارى پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله- كه با اين موضعگيرى خصمانه دشمنان مواجه بود- مىفرمايد: «و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم» (وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ).
فقط تو نيستى كه با عداوت سر سختانه اين گروه رو برو شدهاى، همه پيامبران در چنين شرايطى قرار داشتند كه گروهى از «مجرمان» به مخالفت آنها بر مىخاستند و كمر دشمنى آنان را مىبستند.
ولى بدان تو تنها و بدون ياور نيستى «همين بس كه خدا هادى و راهنما، و يار و ياور توست» (وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً).
نه وسوسههاى آنها مىتواند تو را گمراه سازد چرا كه هادى تو خداست، و نه توطئههاى آنها مىتواند تو را در هم بشكند چرا كه ياورت پروردگار است كه علمش برترين علمها و قدرتش ما فوق همه قدرتهاست.
خلاصه تو بايد بگويى:
هزار دشمنم ار مىكنند قصد هلاك---توام چو دوستى از دشمنان ندارم باك
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 32)- باز در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوييهاى اين مجرمان بهانه جو اشاره كرده، مىگويد: «و كافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمىشود»؟! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً).
اصولا بهتر بود خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز از تمام اين قرآن يكجا با خبر باشد تا هر چه مردم از او مىخواهند و مىپرسند فورا پاسخ گويد.
در دنباله آيه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «اين به خاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم» (كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا).
قرآن مجموعهاى است از اوامر و نواهى، احكام و قوانين، تاريخ و موعظه، و مجموعهاى از استراتژى و تاكتيكهاى مختلف در برخورد با حوادثى كه در مسير امت اسلامى به سوى جلو پيش مىآمده است.
چنين كتابى كه همه برنامه حتى قوانين كلى را از طريق حضور در صحنههاى زندگى مردم تبيين و اجرا مىكند امكان ندارد قبلا يكجا تدوين و تنظيم شود، اين بدان مىماند كه رهبر بزرگى براى پياده كردن انقلاب تمام اعلاميهها و بيانيهها و امر و نهىهايش را كه به مناسبتهاى مختلف ايراد مىشود يكجا بنويسد و نشر دهد، آيا هيچ كس مىتواند چنين سخنى را عاقلانه بداند؟!
(آيه 33)- سپس براى تأكيد بيشتر روى پاسخ فوق مىفرمايد: «آنها هيچ مثلى براى تو نمىآورند (و هيچ بحث و سخنى را براى تضعيف دعوت تو طرح نمىكنند) مگر اين كه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر» و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند! (وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 34)- و از آنجا كه اين دشمنان كينهتوز و مشركان متعصب و لجوج بعد از مجموعه ايرادات خود چنين استنتاج كرده بودند كه محمّد و يارانش با اين صفات و اين كتاب و اين برنامههايى كه دارند بدترين خلق خدايند- العياذ باللّه- و چون ذكر اين سخن با كلام فصيح و بليغى همچون قرآن تناسب نداشت در اين آيه خداوند به پاسخ اين سخن مىپردازد بىآنكه اصل گفتار آنها را نقل كند، مىگويد:
تو گمراه نيستى «آنان كه بر صورتهايشان به سوى جهنم محشور مىشوند بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند» (الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا).
اين از يك سو نشانه خوارى و ذلّت آنهاست، چرا كه آنها در دنيا نهايت كبر و غرور و خود برتر بينى نسبت به خلق خدا داشتند، و از سوى ديگر تجسّمى است از گمراهيشان در اين جهان.
در مقابل گروهى قامتهايى همچون سرو دارند و صورتهاى درخشانى همچون ماه، با گامهاى بلند بسرعت به سوى بهشت مىروند.
(آيه 35)- اين همه درس عبرت و اين همه بىخبرى! در اينجا قرآن مجيد براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان از يك سو و تهديد مشركان بهانهجو از سوى ديگر به تاريخ اقوام گذشته و سر گذشت شوم آنها اشاره كرده، نخست مىفرمايد: «و ما به موسى، كتاب (آسمانى) داديم، و برادرش هارون را ياور او قرار داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 36)- ما به آن دو خطاب كرديم «و گفتيم: به سوى اين قوم برويد كه آيات ما را تكذيب كردند» (فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا).
آنها از يك سو آيات و نشانههاى خدا را كه در آفاق و انفس و در تمام عالم هستى وجود دارد عملا تكذيب نمودند و از سوى ديگر تعليمات انبياى پيشين را نيز ناديده گرفته، و آنها را تكذيب نمودند.
ولى با تمام تلاش و كوششى كه موسى و برادرش انجام دادند، و با ديدن آن همه معجزات عظيم و متنوع و روشن، باز راه كفر و انكار را پيش گرفتند، لذا «ما آنها را شديدا در هم كوبيديم و نابود كرديم» (فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِيراً).
(آيه 37)- همچنين «قوم نوح را هنگامى كه رسولان الهى را تكذيب كردند، غرق نموديم و (سر نوشت) آنها را نشانه روشنى براى عموم مردم قرار داديم، و براى همه ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساختيم» (وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ عَذاباً أَلِيماً).
(آيه 38)- همچنين «قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند» هلاك كرديم (وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً).
قوم عاد همان قوم «هود» پيامبر بزرگ خدا هستند، كه از سر زمين احقاف (يا يمن) مبعوث شد، و قوم ثمود، قوم پيامبر خدا «صالح» هستند كه از سر زمين وادى القرى (ميان مدينه و شام) مبعوث گرديد، و «اصحاب رس» قومى بودند كه درخت صنوبرى را- كه «يافث» فرزند «نوح» غرس كرده بود- مىپرستيدند، آنها دوازده شهر آباد داشتند كه بر كنار نهرى به نام «رس» بود.
هنگامى كه آنها در كفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پيامبرى از بنى اسرائيل به سوى آنها فرستاد اما آنها ايمان نياوردند، پيامبر براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا كرد آن درخت بخشكد آن درخت خشكيد.
آنها هنگامى كه چنين ديدند سخت ناراحت شدند، و تصميم بر كشتن آن پيامبر گرفتند، چاهى عميق كندند و او را در آن افكندند.
خداوند به خاطر اين اعمال زشت، و اين ظلم و ستمها آنها را به عذاب شديدى گرفتار كرد و نابود ساخت.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 39)- ولى ما هرگز آنها را غافلگيرانه مجازات نكرديم، بلكه «براى هر يك از آنها مثلها زديم» (وَ كُلًّا ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ).
به ايرادهاى آنها پاسخ گفتيم، همچون پاسخ ايرادهايى كه به تو مىكنند، اخطار كرديم، انذار نموديم، و سر نوشت و داستانهاى گذشتگان را براى آنها باز گو كرديم.
اما هنگامى كه هيچ يك از اينها سودى نداد «هر يك از آنها را در هم شكستيم و هلاك كرديم» (وَ كُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِيراً).
(آيه 40)- و سر انجام در اين آيه اشاره به ويرانههاى شهرهاى قوم لوط مىكند كه در سر راه مردم حجاز به شام قرار گرفته، و تابلو زنده و گويايى از سر نوشت دردناك اين آلودگان و مشركان است، مىفرمايد: «آنها [مشركان مكّه] از كنار شهرى كه باران شرّ و بد بختى [بارانى از سنگهاى نابود كننده] بر سرشان ريخته شد گذشتند آيا آنها (در سفرهايشان به شام) اين صحنه را نديدند» و در زندگى آنها نينديشيدند؟! (وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَها).
آرى! اين صحنه را ديده بودند، ولى هرگز درس عبرت نگرفتند چرا كه «آنها به رستاخيز ايمان و اميد ندارند»! (بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً).
مرگ را پايان اين زندگى مىشمرند، و اگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند اعتقادى بسيار سست و بىپايه دارند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 41)- اين آيه نمونه ديگرى از منطق مشركان و كيفيت بر خورد آنها با پيامبر اسلام و دعوت راستين او را باز گو مىكند.
نخست مىگويد: «آنها هنگامى كه تو را مىبينند (تنها كارى كه انجام مىدهند اين است كه) به باد مسخرهات مىگيرند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را به عنوان پيامبر بر انگيخته است» (وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا).
(آيه 42)- سپس قرآن در ادامه گفتار مشركان و از زبان آنها چنين نقل مىكند:
«اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمىكرديم بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد» و ارتباطمان را با آنها قطع كند (إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها).
ولى قرآن از چند راه به آنها پاسخ مىگويد نخست با يك جمله كوبنده به اين گروه كه اهل منطق نبودند چنين پاسخ مىدهد: «هنگامى كه عذاب الهى را ببينند بزودى مىفهمند چه كسى گمراهتر بوده است»؟! (وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا).
(آيه 43)- دومين پاسخى كه قرآن به سخنان آنها مىدهد در اين آيه آمده است، روى سخن را به پيامبر كرده، به عنوان دلدارى و تسلّى خاطر و هم به عنوان بيان دليل اصلى عدم پذيرش دعوت پيامبر از سوى آنان مىفرمايد: «آيا ديدى كسى كه معبود خود را هواى نفس خويش برگزيده»؟! (أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
«آيا با اين حالت تو قادر به هدايت او و دفاع از او هستى»؟! (أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا).
يعنى، اگر آنها در برابر دعوت تو دست به استهزاء و انكار و انواع مخالفتها زدند نه خاطر آن بوده كه منطق تو ضعيف و دلائل تو غير قانع كننده و در آئينت جاى شك و ترديد است بلكه به خاطر اين است كه آنها پيرو فرمان عقل و منطق نيستند، معبود آنها هواى نفسشان است، و هوى پرستى سر چشمه غفلت و بىخبرى و كفر و بىايمانى است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 44)- بالاخره سومين پاسخى كه قرآن به اين گروه گمراه مىدهد اين است كه مىگويد: «آيا تو گمان مىكنى كه بيشتر آنها مىشنوند يا مىفهمند»؟! (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ).
«آنها تنها مانند چهار پايانند، بلكه آنان گمراهترند»! (إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا).
يعنى سخريهها و سخنان زننده و غير منطقى آنها هرگز تو را ناراحت نكند چون آدمى يا بايد خود داراى عقل باشد و آن را به كار گيرد و مصداق «يَعْقِلُونَ» گردد و يا اگر از علم و دانش بر خوردار نيست از دانايان سخن بشنود و مصداق «يَسْمَعُونَ» باشد اما اين گروه نه آنند و نه اين، و به همين دليل با چهار پايان تفاوتى ندارند، و روشن است كه از چهار پا نمىتوان توقعى داشت، جز نعره كشيدن و لگد زدن، و كارهاى غير منطقى انجام دادن.
بلكه اينها از چهار پايان نيز بد بختتر و بينواترند كه آنها امكان تعقل و انديشه ندارند، و اينها دارند و به چنان روزى افتادهاند!
(آيه 45)- حركت سايهها! در اينجا سخن از قسمتهاى مهمى از نعمتهاى الهى به عنوان بيان اسرار توحيد و خدا شناسى است. سخن از نعمت «سايهها» و سپس اثرات و بركات «شب» و «خواب و استراحت» و «روشنايى» روز و «وزش بادها» و «نزول باران» و «زنده شدن زمينهاى مرده» و «سيراب شدن» چهار پايان و انسانهاست.
نخست مىگويد: «آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت»؟! (أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ).
«و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد» سايهاى هميشگى و جاودانى (وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً).
اين سايه كشيده و گسترده همان سايهاى است كه بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمين حكمفرماست و لذتبخشترين سايهها و ساعات همان است.
زيرا به دنبال آن مىفرمايد: «سپس خورشيد را بر وجود اين سايه گسترده دليل قرار داديم» (ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا).
اشاره به اين كه اگر آفتاب نبود مفهوم سايه روشن نمىشد، اصولا سايه از پرتو آفتاب به وجود مىآيد.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 46)- در اين آيه مىفرمايد: «سپس آن را آهسته جمع مىكنيم» و نظام سايه و آفتاب را حاكم مىسازيم (ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً).
مىدانيم هنگامى كه خورشيد طلوع مىكند تدريجا سايهها بر چيده مىشود تا به هنگام ظهر كه در بعضى از مناطق سايه بكلى معدوم مىشود، و در ديگر مناطق به حد اقل خود مىرسد و به اين ترتيب سايهها نه يك دفعه ظاهر مىگردند، و نه يك دفعه بر چيده مىشوند، و اين خود يكى از حكمتهاى پروردگار است، چرا كه اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعكس، ناگهانى صورت مىگرفت براى همه موجودات زيانآور بود.
(آيه 47)- بعد از ذكر نعمت سايهها، به شرح دو نعمت ديگر كه كاملا متناسب با آن است پرداخته و گوشه ديگرى از اسرار نظام هستى را كه بيانگر وجود خداست روشن مىسازد، مىفرمايد: «او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً).
اين پرده ظلمانى نه تنها انسانها كه تمام موجودات روى زمين را در خود مستور مىسازد و آنها را همچون لباس، محفوظ مىدارد و همچون پوششى كه انسان به هنگام خواب براى ايجاد تاريكى و استراحت از آن استفاده مىكند، او را در بر مىگيرد.
بعد اشاره به نعمت خواب كرده، مىفرمايد: «و خواب را استراحت» قرار داد (وَ النَّوْمَ سُباتاً).
خواب به موقع و به اندازه، تجديد كننده تمام نيروهاى بدن است و نشاط آفرين و مايه قدرت، و بهترين وسيله براى آرامش اعصاب است.
در پايان آيه به نعمت «روز» اشاره كرده، مىفرمايد: «و روز را وسيله حركت و حيات» قرار داد (وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً).
و به راستى روشنايى روز از نظر روح و جسم انسان، حركت آفرين است همان گونه كه تاريكى، خوابآور و آرامبخش است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 48)- بعد از بيان اين مواهب عظيم كه از اساسىترين پايههاى زندگى انسانها است به موهبت بسيار مهم ديگرى پرداخته، مىفرمايد: «او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاك كننده نازل كرديم» (وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً).
نقش بادها به عنوان پيش قراولان نزول رحمت الهى بر كسى پوشيده نيست چرا كه اگر آنها نبودند هرگز قطره بارانى بر سر زمين خشكى نمىباريد زيرا اگر بادها ابرهاى پر بار را از بالاى اقيانوسها به سوى زمينهاى خشك نرانند، بار ديگر ابرها تبديل به باران مىگردد و در همان دريا فرو مىريزد.
هميشه قسمتى از اين بادها كه در پيشاپيش تودههاى ابر در حركتند و آميخته با رطوبت ملايمى هستند، نسيم دلانگيزى ايجاد مىكنند كه از درون آن بوى باران به مشام مىرسد، اينان همچون بشارت دهندهاى هستند كه از قدوم مسافر عزيزى خبر مىدهند.
آب علاوه بر خاصيت حيات بخشى، خاصيت فوقالعاده مهم پاك كننده را دارد، اگر نبود در يك روز سر تا سر جسم و جان و زندگى ما كثيف و آلوده مىشد.
به علاوه مىدانيم پاكيزه كردن روح از آلودگيها به وسيله غسل و وضو نيز با آب انجام مىگيرد پس اين مايع حياتبخش هم پاك كننده روح است و هم جسم.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 49)- اما اين خاصيت پاك كننده بودن با تمام اهميتى كه دارد در درجه دوم قرار داده شده، لذا در اين آيه اضافه مىكند: «تا به وسيله آن، سر زمين مردهاى را زنده كنيم» (لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً).
«و آن (آب حياتبخش) را به مخلوقاتى كه آفريدهايم- چهار پايان و انسانهاى بسيار- مىنوشانيم» (وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً).
(آيه 50)- در اين آيه اشاره به «قرآن» كرده، مىگويد: «ما اين آيات را به صورتهاى گوناگون و مؤثر در ميان آنها قرار داديم تا متذكر شوند (و از آن به قدرت پروردگار پى برند) اما بسيارى از مردم جز انكار و كفر كارى در برابر آن نشان ندادند» (وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 51)- اين آيه اشاره به عظمت مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، مىفرمايد: «و اگر مىخواستيم در هر شهر و ديارى، بيم دهندهاى بر مىانگيختيم» ولى اين كار لزومى نداشت (وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً).
زيرا تمركز نبوّت در وجود يك فرد باعث وحدت و انسجام انسانها و جلو گيرى از هر گونه تفرقه و پراكندگى مىشود.
اين آيه هم دليلى است بر عظمت مقام پيامبر، و هم لزوم وحدت رهبرى و هم سنگين بودن بار مسؤوليت او.
(آيه 52)- به همين دليل در اين آيه دو دستور مهم را كه دو برنامه اساسى پيامبران را تشكيل مىدهد بيان مىكند، نخست روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «بنا بر اين از كافران اطاعت مكن» (فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ).
در هيچ قدم راه سازش با انحرافات آنها را پيش مگير كه سازشكارى با منحرفان، آفت دعوت به سوى خداست.
و اما دستور دوم اين كه: «به وسيله قرآن با آنها جهاد بزرگى كن» (وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً). جهادى بزرگ به عظمت رسالتت، و به عظمت جهاد تمام پيامبران پيشين، جهادى كه تمام ابعاد روح و فكر مردم را در برگيرد و جنبههاى مادى و معنوى را شامل شود.
اين تعبير عظمت مقام قرآن را نيز باز گو مىكند، چرا كه سلاحى است برنده، كه قدرت بيان و استدلال و تأثير عميق و جاذبيتش ما فوق تصور و قدرت انسانهاست.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 53)- دو درياى آب شيرين و شور در كنار هم! در اين آيه باز به استدلال بر عظمت خداوند از طريق بيان نعمتهاى او در نظام آفرينش مىپردازد، و به تناسب بيان نزول قطرات حياتبخش باران كه در آيات قبل گذشت اشاره به مخلوط نشدن آبهاى شيرين و شور كرده، مىفرمايد: «او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد، يكى گوارا و شيرين و ديگر شور و تلخ، و در ميان آنها برزخى قرار داد (گويى هر يك به ديگرى مىگويد:) دور باش و نزديك نيا» (وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً).
اين آيه يكى ديگر از مظاهر شگفتانگيز قدرت پروردگار را در جهان آفرينش ترسيم مىكند كه چگونه يك حجاب نامرئى، و حائل ناپيدا در ميان درياى شور و شيرين قرار مىگيرد و اجازه نمىدهد آنها با هم آميخته شوند.
البته امروز ما اين را مىدانيم كه اين حجاب نامرئى همان «تفاوت درجه غلظت آب شور و شيرين» و به اصطلاح تفاوت «وزن مخصوص» آنها است كه سبب مىشود تا مدت مديدى به هم نياميزند.
ضمنا قرار گرفتن اين آيه در ميان آيات مربوط به «كفر» و «ايمان» ممكن است اشاره و تشبيهى در اين امر نيز باشد كه گاهى در يك جامعه، در يك شهر، و گاه حتى در يك خانه افرادى با ايمان كه همچون آب عذب و فراتند در كنار افراد بىايمان كه همچون آب ملح و اجاجند، با دو طرز تفكر، دو نوع عقيده، و دو نوع عمل پاك و ناپاك، قرار مىگيرند، بىآنكه به هم آميخته شوند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 54)- در اين آيه به مناسبت بحث نزول باران و همچنين درياهاى آب شور و شيرين كه در كنار هم قرار مىگيرند سخن از آفرينش انسان از آب به ميان آورده، مىگويد: «او كسى است كه از آب انسانى را آفريد» (وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً).
احتمال دارد كه چند معنى در مفهوم آيه جمع باشد يعنى هم بشر نخستين از آب آفريده شده، و هم پيدايش تمام افراد انسان از آب «نطفه» است، و هم آب مهمترين ماده ساختمان بدن انسان را تشكيل مىدهد، آبى كه از سادهترين موجودات اين جهان محسوب مىشود چگونه مبدء پيدايش چنين خلقت شگرفى شده است؟! اين دليل روشن قدرت اوست.
به دنبال آفرينش انسان، سخن از گسترش نسلها به ميان آورده، مىگويد:
«سپس او را نسب و سبب قرار داد» و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد (فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً).
منظور از «نسب» پيوندى است كه در ميان انسانها از طريق زاد و ولد به وجود مىآيد، مانند ارتباط پدر و فرزند يا برادران به يكديگر، اما منظور از «صهر» كه در اصل به معنى «داماد» است، پيوندهايى است كه از اين طريق ميان دو طايفه بر قرار مىشود، مانند پيوند انسان با نزديكان همسرش.
در پايان آيه به عنوان تأكيد بر مسائل گذشته، مىفرمايد: «و پروردگار تو همواره توانا بوده و هست» (وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 55)- سر انجام در اين آيه انحراف مشركان را از اصل توحيد، از طريق مقايسه قدرت بتها با قدرت پروردگار كه نمونههاى آن در آيات قبل گذشت روشن مىسازد، مىگويد: «و آنها معبودهايى جز خدا مىپرستند كه نه سودى به آنها مىرساند و نه زيانى» (وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ).
مسلم است تنها وجود سود و زيان نمىتواند معيار پرستش باشد، ولى قرآن با اين تعبير بيانگر اين نكته است كه آنها هيچ بهانهاى براى اين پرستش ندارند چرا كه بتها موجوداتى هستند كاملا بىخاصيت و فاقد هر گونه ارزش و تأثير مثبت يا منفى.
در پايان آيه اضافه مىكند: «و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند» (وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً).
و نيروهايى را كه مىبايست در مسير «اللّه» بسيج كنند، بر ضد آيين خدا و پيامبرش و مؤمنان راستين بسيج مىنمايند.
(آيه 56)- پاداش من هدايت شماست! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از اصرار بت پرستان بر پرستش بتهايى بود كه مطلقا سود و زيانى ندارند، در اين آيه اشاره به وظيفه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در برابر اين متعصبان لجوج كرده، مىگويد: «ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم» (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً).
اگر آنها دعوت تو را نپذيرفتند ايرادى بر تو نيست، تو وظيفه خود را كه بشارت و انذار است انجام دادى.
اين سخن هم وظيفه پيامبر را مشخص مىكند و هم تسلّى خاطرى براى او است، و هم نوعى تهديد و بىاعتنايى به اين گروه گمراه مىباشد.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 57)- سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه به آنها «بگو: من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم» (قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ).
بعد اضافه مىكند: «مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند» اين پاداش من است (إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا).
يعنى تنها اجر و پاداش من هدايت شماست، آن هم از روى اراده و اختيار نه اكراه و اجبار، و اين تعبير نهايت لطف و محبت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نسبت به پيروانش روشن مىسازد، چرا كه مزد خود را سعادت و خوشبختى آنان مىشمرد.
(آيه 58)- اين آيه تكيهگاه اصلى پيامبر را روشن مىسازد، مىفرمايد:
«و توكل بر خداوندى كن كه زنده است و هرگز نمىميرد» (وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ).
با داشتن اين تكيهگاه و پناهگاه نه نيازى به اجر و پاداش آنها دارى، و نه وحشتى از ضرر و زيان و توطئه آنان.
و اكنون كه چنين است «تسبيح و حمد او به جا آور» از نقصها منزه بشمر، و در برابر همه كمالات او را ستايش كن (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ).
سپس اضافه مىكند: از كار شكنى و توطئههاى دشمنان نگران مباش «همين بس كه خداوند از گناهان بندگانش آگاه است» و به موقع حساب آنها را مىرسد (وَ كَفى بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 59)- اين آيه بيان قدرت پروردگار در پهنه جهان هستى است و توصيف ديگرى است از اين تكيهگاه مطمئن، مىفرمايد: «او كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آن دو است در شش روز [شش دوران] آفريد» (الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ).
«سپس بر عرش قدرت قرار گرفت» و به تدبير عالم پرداخت (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ).
كسى كه داراى اين قدرت وسيع است مىتواند متوكلان بر خود را در برابر هر خطر و حادثهاى حفظ كند.
و در پايان آيه اضافه مىكند: «او خداوند رحمان است» (الرَّحْمنُ).
كسى كه رحمت عامش همه موجودات را در بر گرفته، و مطيع و عاصى و مؤمن و كافر از خوان نعمت بىدريغش بهره مىگيرند.
اكنون كه خدايى دارى بخشنده و قادر و توانا، اگر چيزى مىخواهى «از او بخواه كه از همه چيز آگاه است» (فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً).
(آيه 60)- از آنجا كه در آيات پيشين سخن از عظمت و قدرت خدا بود و هم وسعت رحمت او در اين آيه مىافزايد: «و هنگامى كه به آنها گفته شود براى خداوند رحمان (كه سراسر وجود شما غرق رحمت اوست) سجده كنيد آنها (از روى كبر و غرور، و يا از سر استهزاء) مىگويند: رحمان چيست»؟ (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ). ما اصلا «رحمان» را نمىشناسيم.
«آيا ما براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مىدهى»؟! (أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا).
ما زير بار هيچ كس نمىرويم و تابع فرمان اين و آن نخواهيم شد!.
«اين سخن را مىگويند «و بر نفرت و دوريشان از خدا افزوده مىشود» (وَ زادَهُمْ نُفُوراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 61)- اين آيه در حقيقت پاسخى است به سؤال آنها كه مىگفتند:
رحمان چيست؟ هر چند آنها اين سخن را از روى سخريه مىگفتند اما قرآن پاسخ جدّى به آنها داده، مىفرمايد: «پر بركت و با عظمت است آن خدايى كه در آسمان منزلگاههايى قرار داد» (تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً).
برجهاى آسمانى اشاره به صورتهاى مخصوص فلكى است كه خورشيد و ماه در هر فصل و هر موقعى از سال در برابر يكى از آنان قرار مىگيرند مثلا مىگويند خورشيد در برج «حمل» قرار گرفته، يعنى محاذى «صورت فلكى حمل» مىباشد، و يا «قمر» در «عقرب» است، يعنى كره ماه برابر صورت فلكى «عقرب» واقع شده.
به اين ترتيب آيه اشاره به منزلگاههاى آسمانى خورشيد و ماه كرده، و به دنبال آن اضافه مىكند: «و در ميان آن چراغ روشن و ماه تابانى آفريد» (وَ جَعَلَ فِيها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِيراً).
آيا با اين همه نشانههاى روشن، با اين منازل بديع و دقيق خورشيد و ماه باز او را نمىشناسيد و مىگوييد: «مَا الرَّحْمنُ»؟!
(آيه 62)- در اين آيه باز به معرفى پروردگار عالم ادامه داده و بخش ديگرى از نظام هستى را باز گو كرده، مىگويد: «و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد، براى آنها كه بخواهند متذكر شوند و يا بخواهند شكر گذارى كنند» (وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرادَ شُكُوراً).
نظام بديعى كه اگر نبود، زندگى انسان بر اثر شدت نور و حرارت يا تاريكى و ظلمت به تباهى مىكشيد، براى آنها كه مىخواهند خدا را بشناسند دليل جالبى است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 63)- صفات ويژه بندگان خاصّ خدا: از اين به بعد بحث جامع و جالبى پيرامون صفات ويژه بندگان خاص پروردگار كه تحت عنوان «عِبادُ الرَّحْمنِ» آمده، مطرح مىشود، و دوازده صفت از صفات ويژه آنان را بيان مىكند و در حقيقت تكميلى است براى آيات گذشته كه مشركان لجوج هنگامى كه نام خداوند رحمان برده مىشد از سر استهزاء و غرور مىگفتند: رحمان چيست؟
جايى كه بندگان او اين قدر عالى مقام و با شخصيتند عظمت خداى رحمان را بهتر مىتوان درك كرد.
نخست مىگويد: «و بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبر بر روى زمين راه مىروند» (وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً).
نخستين توصيف نفى كبر و غرور و خود خواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن او آشكار مىشود زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لا بلاى اعمال و گفتار و حركات انسان نشان مىدهند، تا آنجا كه از چگونگى راه رفتن يك انسان مىتوان با دقت و مو شكافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق او پى برد.
آرى! آنها متواضعند، و تواضع كليد ايمان است.
دومين وصف آنها حلم و بردبارى است چنانكه قرآن در ادامه همين آيه مىگويد: «و هنگامى كه جاهلان آنها را مورد خطاب قرار مىدهند (و به جهل و جدال و سخنان زشت مىپردازند) در پاسخ آنها سلام مىگويند» (وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً). سلامى كه نشانه بىاعتنايى توأم با بزرگوارى است، نه ناشى از ضعف، نه سلام تحيت كه نشانه محبت و پيوند دوستى است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 64)- در اين آيه به سومين ويژگى آنها كه عبادت خالصانه پروردگار است پرداخته، مىگويد: «و آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند» (وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً).
در ظلمت شب كه چشم غافلان در خواب است و جايى براى تظاهر و ريا وجود ندارد خواب خوش را بر خود حرام كرده و به خوشتر از آن ذكر خدا و قيام و سجود در پيشگاه با عظمت اوست مىپردازد، پاسى از شب را به مناجات با محبوب مىگذرانند، و قلب و جان خود را با ياد و نام او روشن مىكنند.
(آيه 65)- چهارمين صفت ويژه آنان خوف و ترس از مجازات و كيفر الهى است «و آنها كسانى هستند كه پيوسته مىگويند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان كه عذابش سخت و شديد و پر دوام است» (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً).
(آيه 66)- «چرا كه جهنم بد جايگاه و بد محل اقامتى است» (إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً).
با اين كه آنها شبها به ياد خدا هستند و به عبادتش مشغول، و روزها در مسير انجام وظيفه گام بر مىدارند باز هم قلوبشان مملوّ از ترس مسؤوليتهاست، همان ترسى كه عامل نيرومندى براى حركت به سوى انجام وظيفه بيشتر و بهتر است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 67)- سپس به پنجمين صفت ممتاز «عباد الرحمن» كه اعتدال و دورى از هر گونه افراط و تفريط در كارها مخصوصا در مسأله انفاق است اشاره كرده، مىفرمايد: «و آنها كسانى هستند كه به هنگام انفاق، نه اسراف مىكنند و نه سخت گيرى، بلكه در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مىكنند» (وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً).
جالب توجه اين كه سخن را روى كيفيت انفاق آنان مىبرد- اصل انفاق كردن را مسلّم مىگيرد- و مىگويد: انفاقى عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سخت گيرى دارند، نه آن چنان بذل و بخششى كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهره نگيرند.
(آيه 68)- ششمين ويژگى «عباد الرّحمن» توحيد خالص است كه آنها را از هر گونه شرك و دو گانه و يا چند گانه پرستى دور مىسازد.
مىفرمايد: «و آنها كسانى هستند كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند» (وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
نور توحيد سراسر قلب آنها و زندگى فردى و اجتماعيشان را روشن ساخته و تيرگى و ظلمت شرك از آسمان فكر و روح آنها بكلى رخت بربسته است.
هفتمين صفت، پاكى آنها از آلودگى به خون بىگناهان است: «و آنها هرگز انسانى را كه خداوند (خونش را) حرام شمرده- جز به حق- به قتل نمىرسانند» (وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
از آيه فوق به خوبى استفاده مىشود كه تمام نفوس انسانى در اصل محترمند و ريختن خون آنها ممنوع است، مگر عواملى پيش آيد كه اين احترام ذاتى را تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ريختن خون گردد.
هشتمين وصف آنها اين است كه: دامان عفتشان هرگز آلوده نمىشود «و زنا نمىكنند» (وَ لا يَزْنُونَ).
آنها بر سر دو راهى كفر و ايمان، ايمان را انتخاب مىكنند، و بر سر دو راهى امنيت و ناامنى جانها، امنيت را، و بر سر دو راهى پاكى و آلودگى، پاكى را، آنها محيطى خالى از هر گونه شرك و ناامنى و بىعفتى و ناپاكى با تلاش و كوشش خود فراهم مىسازند.
و در پايان آيه براى تأكيد هر چه بيشتر اضافه مىكند: «و هر كس يكى از اين امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد ديد» (وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 69)- از آنجا كه اين سه گناه نهايت اهميت را دارد باز در اين آيه روى آن تكيه كرده، مىگويد: كسانى كه مرتكب اين امور شوند «عذاب آنها در قيامت مضاعف مىگردد، و با خوارى، جاودانه در عذاب خواهند ماند» (يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً).
منظور از مضاعف شدن عذاب اين است كه بر هر يك از گناهان سه گانه كه در آيه قبل مذكور است مجازات جدا گانهاى خواهد شد كه مجموعا عذاب مضاعف است.
از اين گذشته گاه يك گناه سر چشمه گناهان ديگر مىشود، مانند كفر كه سبب ترك واجبات و انجام محرمات مىگردد، و اين خود موجب مضاعف شدن مجازات الهى است.
(آيه 70)- ولى از آنجا كه قرآن مجيد هيچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمىبندد و گنهكاران را تشويق و دعوت به توبه مىكند، در اين آيه چنين مىگويد:
«مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند (گناهان آنان را) به حسنات مبدّل مىكند، و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است» (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
تبديل سيئات به حسنات:
در اينجا چند تفسير است كه همه مىتواند قابل قبول باشد:
1- هنگامى كه انسان توبه مىكند و ايمان به خدا مىآورد، سيئات اعمالش در آينده تبديل به حسنات مىشود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مىشد در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مىگذارد.
2- ديگر اين كه خداوند به لطف و كرم و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سيئات اعمال او را محو مىكند، و به جاى آن حسنات مىنشاند.
3- سومين تفسير اين كه منظور از سيئات آثار سوئى است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى كه توبه كند و ايمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش بر چيده مىشود، و تبديل به آثار خير مىگردد.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 71)- اين آيه در حقيقت چگونگى توبه صحيح را تشريح كرده، مىگويد: «و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مىكند» و پاداش خود را از او مىگيرد (وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً).
يعنى، توبه و ترك گناه بايد تنها به خاطر زشتى گناه نباشد بلكه علاوه بر آن انگيزهاش خلوص نيت و باز گشت به سوى پروردگار باشد.
(آيه 72)- نهمين صفت برجسته عباد الرّحمن احترام و حفظ حقوق ديگران است «آنها كسانى هستند كه هرگز شهادت به باطل نمىدهند» (وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ). و در مجالس باطل نيز حضور پيدا نمىكنند.
به اين ترتيب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ مىدهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور مىيابند، چرا كه حضور در اين مجالس علاوه بر امضاى گناه، مقدمه آلودگى قلب و روح است.
سپس در ذيل آيه به دهمين صفت برجسته آنان كه داشتن هدف مثبت در زندگى است اشاره كرده، مىگويد: «و آنها هنگامى كه با لغو و بيهودگى بر خورد كنند، بزرگوارانه از كنار آن مىگذرند» (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً).
در حقيقت آنها نه در مجلس باطل حضور پيدا مىكنند و نه آلوده لغو و بيهودگى مىشوند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 73)- يازدهمين صفت اين گروه از بندگان خاص خدا، داشتن چشم بينا، و گوش شنوا به هنگام بر خورد با آيات پروردگار است، مىفرمايد: «و آنها كسانى هستند كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنها ياد آورى شود كر و كور روى آن نمىافتند»! (وَ الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً).
مسلما منظور اشاره به عمل كفار نيست، چرا كه آنها به آيات الهى اصلا اعتنايى ندارند، بلكه منظور گروه منافقان يا به ظاهر مسلمانان قشرى است كه چشم و گوش بسته بر آيات خدا مىافتند بىآنكه حقيقت آن را درك كنند، و در عمل از آن الهام گيرند.
اصولا درك آگاهانه از مذهب سر چشمه اصلى مقاومت و پايدارى و ايستادگى است، چرا كه چشم و گوش بستگان را به آسانى مىتوان فريب داد، و با تحريف مذهب از مسير اصلى منحرف ساخت، و آنها را به وادى كفر و بىايمانى و ضلالت كشاند.
(آيه 74)- يازدهمين ويژگى اين مؤمنان راستين آن است كه توجه خاصى به تربيت فرزند و خانواده خويش دارند و براى خود در برابر آنها مسؤوليت فوقالعادهاى قائلند «و آنها پيوسته (از درگاه خدا مىخواهند و) مىگويند:
پروردگارا! از همسران و فرزندان ما كسانى قرار ده كه مايه روشنى چشم ما گردند»! (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ).
بديهى است منظور اين نيست كه تنها در گوشهاى بنشينند و دعا كنند، بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان بر اين امر است، و رمز تلاش و كوشش.
و بالاخره دوازدهمين وصف برجسته اين بندگان خالص خدا كه از يك نظر مهمترين اين اوصاف است اين كه آنها هرگز به اين قانع نيستند كه خود راه حق را بسپرند بلكه همّتشان آن چنان والاست كه مىخواهند امام و پيشواى جمعيت مؤمنان باشند و ديگران را نيز به اين راه دعوت كنند.
آنها چون زاهدان گوشه گير و منزوى، تنها گليم خويش را از آب بيرون نمىكشند، بلكه سعيشان اين است كه بگيرند غريق را! لذا در پايان آيه مىفرمايد: آنها كسانى هستند كه مىگويند: «پروردگارا! ما را امام و پيشواى پرهيزكاران قرار ده» (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً).
آرى! آنها بندگان خاص رحمانند، و همان گونه كه رحمت عام خدا همگان را فرا مىگيرد، رحمت اين بندگان خدا نيز از جهاتى عام است، علم و فكر و بيان و قلم و مال و قدرتشان پيوسته در مسير هدايت خلق خدا كار مىكند. آنها سر مشقهايى براى پرهيز كاران محسوب مىشوند.