به نام خدا
در این تاپیک اشعار مربوط به اهل بیت (ع) را قرار میدهیم
نمایش نسخه قابل چاپ
به نام خدا
در این تاپیک اشعار مربوط به اهل بیت (ع) را قرار میدهیم
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ماسوا فکندي همه سايهي هما را
****
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم به خدا قسم خدا را
****
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمهي بقا را
****
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
****
برو اي گداي مسکين در خانهي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
****
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا
****
بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را
****
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را
****
شهریار
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را
****
بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را
****
به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
****
چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
****
چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
****
«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»
****
ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا
ای که هر دم دم ز مـــــولا میزنی!
پس چرا وقت عمل جــا میزنی!؟
ای که گویی در پناه مهدی ام!
مستحق یک نگاه مهدی ام!
نام مهدی جان من بازیچه نیست!
عاشق مهدی خدا داند که کیست.....
http://www.pic1.iran-forum.ir/images...0238321649.jpg
http://www.rohama.org/files/fa/news/...8/6135_488.gifماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعده دیدار هرکسی به قیامت
لیلة اسری شب وصال محمد
http://www.rohama.org/files/fa/news/...8/6135_488.gifآدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر جمال محمد
http://www.rohama.org/files/fa/news/...8/6135_488.gifوانهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
http://www.rohama.org/files/fa/news/...8/6135_488.gifشمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروی چون هلال محمد
http://www.rohama.org/files/fa/news/...8/6135_488.gifچشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی گیرد از جمال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
روح الامین به غار حرا آمد و بگفت /این آیه را بخوان كه دل از او جلا گرفت/«اقرأ باسم ربك» یا ایها الرسول/ كز خواندنش سزاست ره هر خطا گرفت
به گزارش رحماء شعر زير بانگِ یا ایها الرسول از ژولیده نیشابورى به مناسبت عيد سعيد مبعث تقديم مي گردد:شب گشت و تیرگى همه جا را فراگرفت وز نور ماه دامن گیتى ضیاء گرفت
در هفده ربیع به شوق وصال حق جا در درون غار حرا مصطفى گرفت
مهد صفا به غار حرا تا نهاد پاى غار حرا ز یمن قدومش صفا گرفت
پاسى ز شب گذشت كه از ماوراى عرش نورى جهید و جلوهاش ارض و سماء گرفت
روح الامین به غار حرا آمد و بگفت این آیه را بخوان كه دل از او جلا گرفت
«اقرأ باسم ربك» یا ایها الرسول كز خواندنش سزاست ره هر خطا گرفت
باید براى كُشتَن نمرودیان دَهر جا در درون آتش عشق خدا گرفت
تا بگسلى ز پاى تو زنجیر بردگى باید به دست خویش چو موسى عصا گرفت
بهر نجات خلق ز گرداب هَمُّ و غم باید ره از جنایت و ظلم و جفا گرفت
محكم ببند دامن همت كه ز امر حق باید به دست خود عَلَم اقتدار گرفت
كاخ بتان خراب كن و كاخ معدلت آباد كن كه دست تو را كبریا گرفت
تاج رسالتى كه به فرقت نهاده حق ارض و سماء ز قدر و بهایش بها گرفت
برخیز گو به خلق جهان این كلام نغز باید براى درد خود از حق دوا گرفت
بانگى برآر از دل و برگو خدا یكى است آن خالقى كه خلق ز وجودش نوا گرفت
«ژولیده» شاد زى كه براى نجات خلق احمد به دست خویش كتاب خدا گرفت
فقیر روی حسینم که قبله ام عشق است
گدای کوی حسینم که قبله ام عشق است
به لطف دوست منم از تبار احبابش
به رسم عشق دعا گوی جمع عشّاقم
که راه پوی حسینم که قبله ام عشق است
چو پرچمی که نشان از طریقتی دارد
رهی به سوی حسینم که قبله ام عشق است
سر قنوت نمازم هر آن چه می گویم
به گفتگوی حسینم که قبله ام عشق است
من از سبوی ولایت شراب می نوشم
خراب خوی خسینم که قبله ام عشق است
مرا پناه به جز کشتی نجاتش نیست
پناه جوی حسینم که قبله ام عشق است
حسین کیست که در هر بلا هو التسلیمهمان که در وصف قالو بلا هو التسلیم
من از دیار حبیبم که مست دلدارم
هزار بار برای حسین جان دارم
من آن غلام سیاهم که رو سفید شوم
چو سر به خاک قدوم حسین بگذارم
ز جان نثاری عابس گرفته ام الهام
که در جهاد شجاعانه راه بسپارم
منم که فطرس پر سوخته به محضر دوست
همیشه وقت سلامش گرفته آمارم
قسم به بوسۀ احمد به زیر غبغب او
برای بوسه ای از گرد پاش بیمارم
بعه زلف باد صبا آشیانه می سازم
که هست حامل انفاس قدسی یارم
دخیل بادۀ سقّای تشنه می بندم
چنانچه تشنۀ صهبای آن علمدارم
خوشم که بر سر خود تاج انّما دارم
ز آل فاطمه ارباب انبیاء دارم
ز کوی دوست خوشم هر بلا بگیرم من
دلی دهم جگری مبتلا بگیرم من
هزار سر شوم و روی نیزه بنشینم
پیاله ای چو ز جام بلا بگیرم من
به اعتبار چهل سال نوکری اینک
سزاست تذکرة کربلا بگیرم من
خدا نیاورد آندم که در همه عمرم
به غیر راه شهید ولا بگیرم من
نه در خوشی بشوم گم نه در بلا نا شکر
پیام لطف ز هر ابتلا بگیرم من
پل صراط که مشکل ترین گذرگاه است
به سادگی ز حبیبم صلا بگیرم من
چو داد هم وزن موی او نقره
نشسته ام ز قدومش طلا بگیرم من
سؤال رزق خدا هم سلیقه می خواهد
گدا ز لقمه ای از آن عقیقه می خواهد
میان خانۀ زهرا عجب صفایی بود
سرور و شرور و شعف ورد آشنایی بود
ز طاق عرش معلّی ستاره می بارید
هبوط نور در آن بیت روشنایی بود
ز آسمان به زمین نه که از زمین به سما
شعاع تابش خورشید ماجرایی بود
قدوم عرشی سلطان عشق در یثرب
به روی بال ملائک عجب خدایی بود
بنای روضه از آن جا گذاشت پیغمبر
که بوسه زد به گلویش چه روضه هایی بود
به سینه می فشرد مصطفی حسینش را
که روی سینۀ احمد چه کربلایی بود
چه مایه ای ز سر انگشت جدّ خود نوشید
ز رنگ می الوان لبش حنایی بود
ولادت پسر فاطمه تماشایی است
شهادت پسر بوتراب غوغایی است
محمود ژولیده
من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم
من همه آزاد مردان را امام و مقتدایم
من به ذات اقدس حق عبد پیش از ابتدایم
من کیم وجه خدا نور خدا خون خدایم
من کیم مولای خلقت هستی هست آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم حجر و حطیمم من کیم رکن و مقامم
من کیم صبر و ثباتم من کیم خون و قیامم
من کیم شمس ولایت من کیم ماه تمامم
من رکوعم من سجودم من صلاتم من صیامم
من جوادم من کریمم من امانم من امینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم من کعبه ام من زمزمم سعیم صفایم
من کیم من باغبان گلبن عشق و وفایم
من خلیل صد ذبیحم من ذبیحاً بالقفایم
من عزیز فاطمه نجل علیِ مرتضایم
من نبی را جان شیرین خلق را شور آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
خون من خون خداوند جهان آراست آری
جد محمد(ص) ، باب حیدر ، مادرم زهراست آری
روز من هر روز روز محشر کبراست آری
سوم شعبان نه ، میلاد من عاشوراست آری
چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
بارها ختم رسل بوسید از پا تا سرم را
کرده پیش از شیر مادر ذات حق پر ساغرم را
دوست دارم دوست دارم دوست دارم زائرم را
در گلستان جنان با زائر خود همنشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من شهادت را ز خون پاک خود اقبال دادم
من به عاشورائیان تا صبح محشر حال دادم
من بقا بر دین و قرآن و رسول و آل دادم
من نخورده شیر از مادر به فطرس بال دادم
من خدا را دست لطف و مرحمت در آستینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
گاه روی قلب پیغمبر چو قرآن جای دارم
گه به پشت و گه به زانو گه به دوش او سوارم
گاه سر بر دامن زهرای اطهر می گذارم
گاه در گودال خون بر خاک مقتل سجده آرم
گه به خاکستر بود ماه جمال نازنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم من رمز قرآن ، من کیم من سر هویم
من کیم من مصطفا را رنگ و بوی و خلق و خویم
من کیم آن کو نبی گفت اوست از من من از اویم
من به کل انبیا با روی خونین آبرویم
من به خیل اولیا با مهر خود حبل المتینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من به درد بی دوای خلق عالم چاره سازم
من کیم من دلفروزم من کیم من دلنوازم
من کیم حکمم ، کتابم ، من کیم حجم ، نمازم
من وضو را آبرو بخشیدم از خون جبینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم آنم که آمد ارجعی در باره ی من
روح پیغمبر طواف آورده بر گهواره ی من
کاروان دل بود از هر طرف آواره ی من
مصحف پیغبران اعضای پاره پاره ی من
اولیا آرند حاجت از یسار و از یمینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من دعای مستجاب آیه ی امن یجیبم
من به درد عالمی از تربت پاکم طبیبم
من غریبم من غریبم من غریبم من غریبم
من به میثم سوز دادم با کلام آتشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
ای که هر دم دم ز مـــــولا میزنی!http://static.cloob.com//public/user...f948d13e8f-300
پس چرا وقت عمل جــا میزنی!؟
ای که گویی در پناه مهدی ام!
مستحق یک نگاه مهدی ام!
نام مهدی جان من بازیچه نیست!
عاشق مهدی خدا داند که کیست.....
با همهی لحن خوشآوائیم
در بهدر کوچهی تنهاییام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمهی تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایهی ما میشدی
مایهی آسایهی ما میشدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یکشبه حلّال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینهی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم، لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامهی جان من است
نامهی تو خطّ امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمتزده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعدهی دیدار ما…
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکّه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشهی مشعر، کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
روا مباد که بر بندهات نظر نکنی
روا مباد که ارباب جز تو بگزینم
چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم
ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
دست افشان پایکوبان میروم
بر در سلطان خوبان میروم
میروم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
میروم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمام خویش را
دست ساقی چون سر خم را گشود
جز محمد هیچ کس آنجا نبود
جام آن آیینه را سیراب کرد
وز جمالش خویش را بیتاب کرد
موج زلف مصطفی را تاب داد
ذوالفقار غیرتش را آب داد
در پی احمد علی آمد پدید
در کف او بود میزان و حدید
بوالعجب بین روح حق را در دو جسم
هر دو یک معنی ولی کن در دو اسم
در حقیقت هر دو یک آیینه اند
یک زبان و یک دل و یک سینه اند
یک نظر بر پرده نقاش کن
تاب گیسوی قلم را فاش کن
آفرین گو پنجه معمار را
تا نماید بر تو این اسرار را
فاش میگوید به ما لوح و قلم
از وجود چهارده بی بیش و کم
چهارده گیسوی در هم ریخته
چهارده ..... فلک آویخته
چهارده ماه فلک پرواز کن
چهارده خورشید هستی ساز کن
http://www.qurangloss.ir/uploaded/231_01341137287.gif
یک عمر به دلدادگی یار نشستیم
افسوس و دریغا به وصالش نرسیدیم
هر جمعه به سر شد به هلال رخ ماهش
هیهات به جز حسرت و زاری نچشیدیم
در عطر گلستان ولایت همه در حسرت دیدار
عمری به صفای گل نرگس چو هزاریم
در دایره عشق مگر منتظران را نظری نیست
ما را نظری کن که گرفتار سرابیم
این برکـــــه بیآب نه جولانگه ما هســـــــت
ما ماهی دریای فرج تشنه آبیم
ما چشم نداریم به جز درگه پرفیض ربوبی
یا رب فرجی کن که بسی غرق گناهیم
ما منتظر مقدم یار و قدمش منتظر ما
من در عجبم تا به کجا در تب و تابیم
یا رب مددی کن که این عشق نمیرد
گر عشق بمیرد همه در دام فناییم
یاران به وصالش نرسیدند ولی نیک رهیدند
ما در چه مرامیم؟ نه اینیم و نه آنیم
یاران! به خود آییم و نگاهی به خود آریم
این وصل نشاید که تا ما، من و ماییم
سید محمد علی اردهالی
و ای کاش که این جمعه بیایی
!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی
...
و تو انگار به قلبم بنویسی
:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد
!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد
!
جواب امام زمان علیه السلام:تو خودت
!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ،زمحبت،زغمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی
...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی
!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی
...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی
.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟تو خودت ! کاش بیایی
به خودت کاش بیایی
...!
امین عابدینی
http://www.qurangloss.ir/uploaded/231_01341580222.jpg
گفتم که از فراقت عمریست بی قرارم
گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم
گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم
گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم
گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند
گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم
گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند
گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم
گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو
گفتا که من شب و روز در انتظار یارم
گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری
گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم
گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم
گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری
گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
الا که راز خدایی، خدا کند که بیاییتو نور غیب نمایی، خدا کند که بیاییشب فراق تو جانا خدا کند به سرآیدسرآید و تو برآیی، خدا کند که بیاییدمی که بی تو سر آید خدا کند که نیایدالا که هستی مایی، خدا کند که بیاییفسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلهاتو دست عقده گشایی، خدا کند که بیاییز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکنتو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایینظام هر دو جهانی امام عصر و زمانییگانه راهنمایی، خدا کند که بیاییتو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتیتو رمز آب بقایی، خدا کند که بیاییدل مدینه شکسته حرم به راه نشستهتو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیاییبه سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوریبه دردها تو دوایی، خدا کند که بیاییترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبریدگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی
مایل به سیر و گشت و تماشا نمی شودعالم اگر به طنز شود چون تو نیستیلبهای من به خنده دگر وا نمی شودخواهان حرکتیم ولی غیر ممکن استپایی که سست گشت توانا نمی شودبا جان و دل قبول نمودیم بار عشقگفتیم پشتمان که دگر تا نمی شود !غافل از اینکه عارضه عشق در جهانتنها غمی بود که مداوا نمی شودآنگه به اشتباه خود آگه شدم که هیچراهی برای فیصله پیدا نمی شودحالا نه اینکه پشت من از دوریت خمیدطوری خمیده است که بالا نمی شودیار غریب ، این کلام تو در خاطرم پریدحق با تو بود ، فاصله معنا نمی شود
http://www.qurangloss.ir/uploaded/231_01341580907.gif
ای یادگار عترت طاها، ظهور کنآرام جان زهره ی زهرا، ظهور کناز رخ بگیر معجر غیبت، عزیز دلروشن ترین ستاره ی دنیا، ظهور کنعمری در انتظار نگاهت نشسته ایمای تکسوار سینه ی سینا، ظهور کنای آنکه عرش، بسته به پایت کمند خویشوی باده نوش ساغر ادنی، ظهور کنهرگز بهانه از لب و خالی نجسته ایم“تنها” تویی بهانه ی دلها، ظهور کن
ما با تو که روبرو شدیم آقا جان!
.پیش تو بی آبرو شدیم آقا جان!.
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم.
چوپان دروغگو شدیم آقا جان!....
نه شرم و حیا ، نه عار داریم از تو.
اما گله بی شمار داریم از تو.
ما منتظر تو نیستیم آقاجان.
تنها همه «انتظار» داریم از تو...
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن
با سلام ای آقا ...
شبتان مهتابی ...
روز میلاد شماهم آمد ورفت
عرض تبریک آقا ...
و کمی بیتابی ...
چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد! ...
کوچه ها منتظرند ...
دشت ها حوصله ی سبزه ندارند دگر ...
پس چرا دیر آقا ؟! ...
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ! ...
اندکی تند قدم بردارید
(اللهم عجل لولیک الفرج)
http://meme.zenfs.com/u/00c1abefadee...fff848d4bb.png
http://www.img4up.com/up2/48843782486763221282.jpg
http://www.sahebzaman.org/images/logo/mohr.jpg
.
.
.
هـمه در انـتظار
نـه نـشانه ای از قـدوم بـهار
سـاعتهای سـنگین ، زمـان بـه مـیان آمـدن مـعیار ها و مـحکهاست ..
خـجسته بـاد لـحظاتی کـه یـار غـایب از در درآیـد
مـبارک بـاد زمـانی کـه دلـهای بـیقرار قـرار گـیرد ...!
.
❊ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّ
http://www.img4up.com/up2/06884276905689825131.jpg
http://www.sahebzaman.org/images/logo/mohr.jpg
.
.
.
و ایـنک تـو ای عـهد دیـرین !
بـا هـمان روشـنایی بـی ریایت چـراغانی مان کن
.
❊ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❊
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است
به من اجازه در اوج پر زدن داده است
در ان کرانه که همواره یک نفر آنجاستکه در پذیرش مهمان همیشه آماده است
در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبدبدون رنگ ز بازار حسن افتاده است
همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین استشبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است
سوال می کند از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیاد است
دلم که دست خودم نیست این دل غمگین
همان دلی است که جامانده در گوهر شاد است
بدون فن غزل بی کنایه می گویم
داشتم بیتی از قصیده ابوطالب عموی پیامبر در وصف حضرت رسول را می خواندم (قصیده لامیه). حیفم آمد که با شما قسمت نکنم:
وَ أَبْیَضُ یُسْتَسْقَى الغَمَامُ بِوَجههِ ثِمَالُ الیَتامَى عِصْمَةٌ لِلأرَامِل
(او) سفیدرویى است که مردم به برکت روى او طلب باران می کنند، و فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنان است
لَعُمری لقد کَلّفت وجداً باحمدِ و احبَبتُه حُبّ الحبیبِ المواصل
به جان خودم! به قدری به خاطر وجود احمد (ص) در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت انداخته ام! او را آنقدر دوست میدارم مانند کسی که حبیب خود را (از شدت علاقه) به سینه می چسباند.
گریه ام گرفت از خواندن این همه عشق.
پیامبر فرمود: «روز قیامت ابو طالب در قامت پادشاهان و به سیماى پیامبران محشور مى شود.»
پی نوشت:
زمانی در مدینه خشک سالى شد. پیامبر دعاى طلب باران خواند و باران سیل آسا از آسمان فرو ریخت. تبسمى کرد و فرمود: «اگر ابو طالب زنده بود دیدگانش روشن مى شد. ...» امیرمؤمنان علیه السلام برخاست و قصیده ابوطالب را خواند و پیامبر برای عموی بزرگوارش طلب مغفرت کرد (به نقل از مقاله آقای على اکبر مهدى پور)
http://www.qurangloss.ir/uploaded/231_01343995203.jpg
می شود این رمضان موعد فردا باشد؟
آخرین ماه صیام غم مولا باشد؟
می شود در شب قدرش به جهان مژده دهند
که همین سال ظهور گل زهرا باشد؟
فرسنگ به فرسنگ علی ماند وعلی
افتاده ام به گوشه ای از رهگذارتان
اوجم دهید تا که شوم خاکسارتان
اصل و اصالت من از اول اصیل بود
اصلا خدا سرشته مرا از غبارتان
هرچند دورم از تو… عجیب است چون دلم
حس می کند نشسته کناری کنارتان
چیزی برای عرضه ندارم به ساحتت
آقا دل شکسته می آید به کارتان؟
خرمافروش کوچه و بازار می شوم
شاید به جرم عشق شوم سر به دارتان
ای ناشناس نیمه شب کوچه های شهر
یک تکه نان به ما بده از کوله بارتان
میلش دگر به هیچ بهشتی نمی کشد
هرکس نشسته کنج بهشت مزارتان
شرمنده ایم بی خبریم ای بزرگوار
از آخرین امانت تان؛ یادگارتان
******
امشب منادی کوفه
از امامی غریب می خواند
گوشه خانه دختری تنها
دارد اَمن یجیب می خواند
مثل اینکه دوباره مثل قدیم
چشم اَز خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا
باز بیمار بستری دارد
**
چادر پُر غبار مادر را
سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا
یاد سر درد مادرش کرده
**
آه در آه چشمه در چشمه
متعجب زبان گرفته!پدر
خار درچشم اُستخوان به گلو!
درگلوم اُستخوان گرفته پدر
**
آه بابا به چهره ات اصلاً
زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت
هرچه کردم به هم نمی آید
**
باز سر درد داری وحالا
علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان
چه قَدَر شکل مادرم شده ای
**
سرخ شد باز اَز سر این زخم
جامه تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته
نحوه راه رفتنت بابا
**
پاشو اَز جا کرامت کوفه
آنکه خرما به دوش می بردی
زوددر شهر کوفه می پیچد
که شما بازهم زمین خوردی
**
دیشب اَز داغ تا سحر بابا
خواب دیدم وَگریه ها کردم
اَز همان بُغچه ای که مادر داد
کَفنی باز دست وپا کردم