این قدر می گوییم انتظار... منتظر ...
چه می گوییم؟
منتظر چشمش بر راه است و گوشش بر در ...
حواسش جمع است ...
منتظر، ننشسته! منتظر، ایستاده است ...
گل های شمعدانیِ حیاط را آب داده تا زیبا شود آن چه یارش می بیند و
کوچه را جارو کرده تا نکنه غبار ره مکدر کند خاطر عزیزش را...
تو چقدر منتظری؟
دلت چقدر آماده است ؟
آب و جارو کرده ای ؟ شمعدانی کاشته ای ؟ گل داده اند ؟
به خود آ ...
آماده کن دلت را تا دیر نشده ...
https://lh3.googleusercontent.com/-i...1338229253.jpg