یکى از افراد گروه نخست، مغیره بن سعید بود که راه غلو پویید و برامام باقر دروغ بست تا آنجا که امام در باره او به یکى از یارانش به نام‏ سلیمان لبان فرمود:
هیچ مى‏دانى داستان مغیره بن سعید مانند کیست؟ سلیمان گفت: نه.
آن‏حضرت فرمود:
ماجراى او همچون ماجراى بلعم است که اسم اعظم بدو داده شده بودکه خداوند در باره او فرموده بود:
( آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ)
"آیتهاى خویش را به او عطا کردیم پس او از این آیات سر پیچید چنان که‏ شیطان او را تعقیب کرد و از گمراهان شد."
امّا گروه دوّم پر شمارتر بودند. اینان کسانى بودند که نمى‏توانستند علم‏ امام و معرفت وى را بدانچه آنان نمى‏شناختند و کرامت او را در نزدخداوند وپذیرفتن دعاهایش از سوى خداوند را به خود بقبولانند!!
اینان نه تنها منکر فضایل اهل‏بیت ‏علیهم السلام هستند بلکه حتّى آنها راامورى ناممکن قلمداد مى‏کنند. چرا؟ چون هنوز انبیا و اولیاى خدا ومقام والاى آنان را در پیشگاه پروردگار به درستى نشناخته‏ اند.
اگر اینان واقعاً در آفرینش انسان و اینکه چگونه خداوند انسان را درزمین به جانشینى خویش برگزید و به واسطه دانایى و توانایى که بدوبخشید، هر آنچه که در زمین بود به تسخیر وى در آورد اندیشه‏ مى‏کردند، پى مى‏بردند که این از حکمتهاى خداوند سبحان است که یکى‏را در علم و دانایى بر دیگرى برترى دهد و به فرمانبرداران و مخلصانش،چه از راه وحى، همچون پیامبران، وچه از راه الهام، همچون جانشینان‏ پیامبران، معرفت و آگاهى بیشترى بخشد.
از سوى دیگر، کتابى که خداوند به وحى فرو فرستاده است خود دربرگیرنده چشم اندازهاى گسترده علم و دانش است که جز کسانى که‏ خداوند دلهایشان را به ایمان آزموده است، بدانها دست نیازند که ایمان‏ نور خداوندى است که از مشکات نبوّت تابیده مى‏شود. این همان یاد و نام ‏خداست که از خانه‏ هاى اوصیا اوج مى‏گیرد چنان که خداوند در قرآن‏ کریم فرموده است: ( اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَامِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ)