RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
حادثه دستور هشام بن عبد الملک به حضرت باقر براى حرکت ازمدینه به سوى شام از چگونگى رابطه امام با دستگاه سیاسى وقتومسائلى که از آنها در فشار بود و نیز شیوه مبارزه آنحضرت با ایندستگاه پرده بر مىدارد. ما در اینجا به ذکر روایتى تاریخى مىپردازیم تاخوانندگان بتوانند در این باره بیشتر اندیشه کنند. البته در شرح اینواقعه، روایات و مدارک مختلفى در دست است، ولى ما روایتى را که ازهمه مفصل تر است، برگزیدهایم.
از امام صادقعلیه السلام روایت شده است که فرمود:
" در یکى از سالها هشام بن عبد الملک به سفر حج رفت در این سالمحمّد بن على و پسرش جعفر بن محمّد علیهما السلام نیز به حج رفتند. امام صادقفرمود: سپاس خدا را که به حق، محمّد را به پیامبرى فرستاد و ما را بدوبزرگ و گرامى داشت. ما برگزیدگان خداوند بر خلقش و بهترین بندگانو خلفاى او هستیم. پس خوشبخت کسى است که از ما پیروى کند و تیرهروز آن که با ما به دشمنى برخیزد و ستیزه جوید.
سپس گفت: مسلمه برادرش را از آنچه شنیده بود آگاه کرد، امّا وى برما خردهاى نگرفت تا آنکه او به دمشق رفت و ما نیز رهسپار مدینهشدیم. پس پیکى به عامل مدینه فرستاد مبنى بر اینکه پدرم و مرا نیز بهدمشق بفرستد. چون ما وارد شهر دمشق شدیم سه روز ما را نگه داشتندودر روز چهارم به ما اذن دخول دادند. هشام بر تخت شاهى نشسته بودوسپاهیان و یاران خاصّش، با سلاح در دو صف، بر پاى ایستاده بودند،نشانهاى برابر او نصب کرده بودند و پیران قوم وى، به سوى آن تیرمىانداختند، چون داخل شدیم، پدرم جلو بود و من پشت سر او بودم،هشام پدرم را صدا زد و گفت:
اى محمّد! با پیران قومَت به سوى نشانه تیر انداز. پدرم به او پاسخداد: من براى تیراندازى پیر شدهام. آیا بهتر نیست که مرا از این کار معافدارى؟ هشام پاسخ داد: به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیامبرشعزّت بخشید تو را معاف نمىکنم. سپس به پیر مردى از بنى امیّه اشاره کردکه کمانت را به او بده. پدرم کمان و تیر گرفت سپس تیر را در چلّه کماننهاد و کمان را کشید و تیر انداخت. تیر درست در وسط هدف نشست.آنگاه براى دوّمین بار تیرى انداخت در این بار سوفار تیر را تا پیکان آنشکست و همچنین نُه تیر دیگر انداخت که یکى در دل دیگرى مىنشست.هشام از دیدن این صحنه، عنان اختیار از دست داد و گفت:بسیار عالى بود! اى ابو جعفر تو ماهرترین تیر انداز در میان عرب و عجمهستى. چرا فکر مىکنى که براى این کار پیر شدهاى؟ آنگاه از آنچه گفتهبود، پشیمان شد.