RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
موضع امام باقرعلیه السلام در برابر عمر بن عبد العزیز این گونه بود که ازفرصت به دست آمده در آن دوران براى تبلیغ مکتب و نصیحت کارگزاران بخوبى بهره بردارى مىکرد. آنحضرت مىکوشید تا بدون آنکهکلید نظام اموى را به رسمیّت شناسد، اوضاع امّت را تا آنجا که ممکناست اصلاح کند. حدیث زیر یکى از این فرصتهاى به دست آمده را دربرابر دیدگان ما به نمایش مىگذارد:
هشام بن معاذ مىگوید: عمر بن عبد العزیز به مدینه آمده بود و ما نزداو نشسته بودیم. مُنادى خلیفه جار زده بود که هر کس شکایت یا تظلّمىدارد به درگاه آید. پس محمّد بن على یعنى باقرعلیه السلام به درگاه آمد.مزاحم، پیشکار عمر، نزد وى آمد و گفت: محمّد بن على بر در است.عمر گفت: او را داخل کن. در حالى که عمر داشت اشک چشمش را بادست پاک مىکرد، امام محمّد باقر داخل شد و از وى پرسید:
" چرا مىگریى؟ عمر پاسخ داد: اى فرزند رسول خدا مسائلى چند مرابه گریه واداشت. پس محمّد بن على الباقر فرمود: اى عمر! دنیا یکى ازبازارهاست برخى از این بازار چیزى را که بدیشان سود مىرساند برمىگیرند وبیرون مىروند و بعضى با چیزى که زیانشان مىرساند، از آنخارج مىشوند و چه بسیار مردمانى که دنیا آنان را بمانند چیزى که ما درآنیم، فریفت تا آنجا که چون مرگشان فرا رسد آن را پذیرا گردند و بابارى از ملامت و سرزنش از این دنیا بیرون شوند که چرا براى رسیدن بهآنچه که در آخرت دوست مىداشتند، توشهاى بر نگرفتند و از آنچه که ناخوش مىداشتند، دورى نگزیدند. گروهى، آنچه جمع کرده بودند به کسانى قسمت شد که آنها را ستایش نمىکنند. و به سوى کسى روانه شدندکه معذورشان نخواهد کرد. پس ما به خدا شایستهایم اگر به این اعمالىکه به آنها غبطه مىخوریم بنگریم و با آنها موافقت کنیم و اگر به ایناعمالى که از ارتکاب آنها مىترسیم بنگریم و از آنها دست باز داریم.