-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
رابطهى فقر و تهيدستى با گناه
قبلًا گفتيم گاهى فقر و تهيدستى زمينهساز گناه مىشود. در روايات اسلامى گاهى از فقر تمجيد شده و گاهى مذمت شده است، آن فقرى كه مذمت شده فقر اقتصادى است، فقرى كه از استعمار و استثمار سرمايه داران چپاولگر و اوضاع نابسامان اقتصادى دامنگير انسانها مىشود و مولود هرج و مرج اقتصادى و يا محصول تنبلى و سستى است.
همين فقر و نادارى بسيارى را به سوى گناه و انحراف مانند: اعتياد، دزدى و جنايات ديگر كشانده است، چنانكه در مثلها آمده: آدم گرسنه ايمان ندارد.
__________________________________________________
(1). قصص/ 58
(2). نور الثقلين، ج 5 ص 662
بنابراين يكى از زمينههاى اقتصادى گناه فقر است كه براى سالم سازى محيط لازم است بطور جدى و اساسى با فقر و نادارى مبارزه كرد.
براى تكميل اين موضوع در اينجا به ذكر چند سخن از اميرمؤمنان عليه السلام مىپردازيم:
آن حضرت مىفرمايد:
«الفقر الموت الاكبر» «1»
«فقر مرگ بزرگ است.»
و به فرزندش محمد حنفيّه فرمود:
«فرزندم از فقر بر تو مىترسم از آن به خدا پناه ببر، چرا كه فقر دين انسان را ناقص و عقل و فكر او را مضطرب و مردم را نسبت به او و او را نسبت به مردم بدبين مىسازد.» «2»
و نيز فرمودند:
«القبر خير من الفقر» «3»
«قبر بهتر از فقر و تهيدستى است.»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 163
(2). نهج البلاغه، حكمت 319
(3). فهرست غرر الحكم (فقر)
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
امتيازات و خطوط كلى اقتصاد اسلامى
اساس اقتصاد اسلام بر اين پايه نهاده شده كه در جامعه اسلامى نبايد اسراف و اتراف باشد چنانكه نبايد فقر و تهيدستى باشد. توجه به اين دو اصل بسيارى از مشكلات اقتصادى را حل مىكند، اقتصاد اسلامى، امتيازات و خطوط كلى دارد كه اگر بر اساس صحيح اجرا گردد، ديگر ما هيچگونه مشكل اقتصادى و گناهان معلول آن را نخواهيم داشت. اين خطوط عبارتند از:
1- مال و ثروت از نظر اسلام، امانت است.
2- همه مردم بطور مساوى حق بهرهگيرى از طبيعت (آب و باد و دريا و جنگل و كوه و دشت) را دارند. البته آن كس كه طبق موازين سبقت گرفت حق تقدم با او است.
3- كار تنها كار بازويى نيست بلكه شامل كار فكرى، بيانى، قلمى و ...
نيز مىشود.
4- كار در اسلام عبادت و مقدس مىباشد.
5- در اسلام بر خلاف مكتبهاى ديگر هم حقوق فردى محترم است و هم حقوق جامعه.
6- هدف از كار در اسلام هدف مقدسى است و كسب و درآمد بايد بر اين پايه تنظيم گردد.
7- در اسلام از كسب مال به عزّت تعبير شده و تعبير امامان «برو به دنبال عزت خود.» «1» يعنى برو بدنبال كار و كسب.
و عزيز بودن يعنى نفوذ ناپذير بودن. پس فقر عامل نفوذ بيگانگان است ولى ثروت مشروع عامل نفوذ ناپذيرى مىباشد.
8- خيانت در مزد كارگر از بزرگترين گناهان است.
9- دنيا و ماديات وسيله است نه هدف.
10- بايد بين دنيا و آخرت، تعادل برقرار شود دنياى منهاى آخرت و يا آخرت منهاى دنيا درست نيست.
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 12 ص 5
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
11- زن و مرد هر دو بايد كار بكنند، البته با توجه به انتخاب كار مناسب براى هر يك؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«طلب الحلال فريضة على كل مسلم و مسلمة» «1»
«كسب ثروت حلال بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.»
12- گدايى در اسلام ممنوع است، امام به شخصى فرمود:
«احمل على رأسك و استغن عن الناس» «2»
«بر سر خود بار حمل كن و از مردم بى نياز شو.»
13- كار مصنوعى و شغل كاذب در اسلام ممنوع است (مثل دلال ها و واسطههاى غير لازم).
14- تمام اولياى دين اهل كار بودند، حضرت نوح عليه السلام نجّار بود، حضرت هود عليه السلام تاجر بود، ادريس عليه السلام خياط بود، بسيارى از آنها دامدار و كشاورز و چوپان بودند.
جالب اينكه در ماجراى حضرت شعيب و موسى عليهما السلام آمده: شعيب به موسى گفت:
«من مىخواهم يكى از دو دخترم را به همسرى تو در آوردم به اين شرط كه هشت سال براى من كار چوپانى كنى.»
15- اسلام به امور توليدى مانند كشاورزى و دامدارى عنايت خاص دارد در بعضى از تعبيرات امامان عليهم السلام آمده:
«انكم لمسئولون فى البقاع و البهائم»
«شما در مورد زمينها و حيوانات باز خواست مىشويد.»
__________________________________________________
(1). بحار، ج 103 ص 9
(2). فروع كافى، ج 5 ص 77
16- تنبلى و بى حوصلگى و به دنبال كار نرفتن كه باعث كَلّ بر ديگران شود از گناهان بزرگ است چنانكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«ملعون من القى كَلّه على النّاس» «1»
«كسى كه زحمت زندگيش را برگردن ديگران بگذارد ملعون است.»
«اللهم بارك لنا فى الخبز و لا تفرق بيننا و بينه فلولا الخبز ما صلينا و لا صمنا و لا ادّينا فرائض ربنا» «2»
«خدايا! در مورد نان به ما بركت بده و بين ما و نان جدايى ميفكن كه اگر نان نبود نماز نمىخوانديم و روزه نمىگرفتيم و واجبات خود را ادا نمىكرديم.»
على بن حمزه مىگويد پدرم گفت: امام كاظم عليه السلام را ديدم در زمينى كار مىكند و سر تا پايش غرق در عرق شده گفتم: فدايت شوم ياران كجايند؟! (كه نگذارند شما كار كنيد) فرمود:
«قد عمل باليد من هو خير منى فى ارضه و مِن ابى».
«كسانى كه بهتر از من پدرم بودند، با دست خود در زمين خود كار مىكردند.»
عرض كردم: آنها چه كسى بودند؟ فرمود:
«رسول الله و امير المؤمنين و آبائى كلهم قد عملوا بايديهم و هو من عمل النبيين والمرسلين و الاوصياء الصالحين» «3»
«آنها: رسول خدا و امير مؤمنان و همه پدرانم بودند كه با دست خود كار مىكردند و كار بازويى از كارهاى پيامبران و رسولان و اوصياى صالح آنها است.»
__________________________________________________
(1). فروع كافى، ج 5 ص 72
(2). همان مدرك
(3). فروع كافى، ج 5 ص 75- 76
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
تجربهى تاريخى
بارها حرص به ثروت و علاقه به دنيا، براى افراد و امتها، تجربهى تلخى به وجود آورده كه نه تنها زمينه گناه بلكه زمينه كفر و شرك و ارتداد شده است، به عنوان نمونه:
1- چون به قارون گفتند: بايد به محرومان كمك كنى دست به طغيان زد، و در برابر حضرت موسى عليه السلام جبهه گرفت. «1»
2- يكى از ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله به نام ثعلبه همين كه داراى وضع مالى خوب شد و كشاورزى و دامداريش رونق گرفت، ثروت خود را به بيرون مدينه انتقال داد و آنچنان سرگرم آن شد كه كمكم از شركت در نماز جماعت و جمعه محروم گشت و كارش به جايى رسيد كه به مامورى كه از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله براى گرفتن زكات رفته بود پرخاش نمود و قانون زكات را انكار كرد، با اينكه در ابتدا از مسلمانان سرسخت به شمار مىرفت و با خداوند عهد كرده بود كه هرگاه وضع مالى او خوب شد، به محرومان كمك كند ولى همين كه ثروتش زياد شد دست به طغيان زد تا آنجا كه گفت: مگر من يهودى يا نصرانى شدهام كه جزيه بپردازم؟ آيه 75 و 76 سوره توبه در سرزنش او نازل شد. «2»
__________________________________________________
(1). تاريخ طبرى چاپ بيروت، ج 1 ص 262- 265
(2). اسدالغابه، ج 1 ص 237. بحار، ج 22 ص 40
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
3- هنوز جنگ احد تمام نشده بود كه حرص دنيا و جمع كردن غنايم بعضى را وادار كرد تا منطقه را رها كنند و به سراغ غنايم بروند و دشمن از اين ماجرا سوء استفاده كرده و بر مسلمانان حمله شديدى نمود. در اين نبرد مسلمين شهداى بسيار دادند و حتى لب و دندان پيامبر صلى الله عليه و آله مجروح و شكسته شد. حضرت حمزه عليه السلام عموى پيامبر صلى الله عليه و آله به شهادت رسيد. تمام اين ناگوارىها به خاطر رها كردن منطقه و حرص به مال به وجود آمد. «1»
4- افراد فرومايهاى با گرفتن پول، حديث دروغ مىساختند و آن را در ميان مردم شايع مىكردند كه يك نمونه از آن دروغسازى سمرةبن جندب است كه با گرفتن پول از معاويه، از ابنملجم قاتل حضرت على عليه السلام ستايش مىكرد و آيهاى را كه در شان على عليه السلام نازل شده بود مىگفت در شان ابنملجم نازل شده و به عكس. «2»
5- عمر سعد به عشق رسيدن به حكومتِ رى فرماندهى لشكر دشمن شد و در قتل امام حسين عليه السلام شركت نمود.
6- هنگامى كه امام كاظم عليه السلام از دنيا رفت بيتالمال در نزد يكى از نمايندگانش بنام (عثمان بن عيسى) جمع شد كه بايد به امام رضا عليه السلام تحويل دهد، او به خاطر تصاحب اموال مردم اعلام كرد كه ما بعد از امام هفتم امام نداريم و امامت در وجود امام كاظم عليه السلام پايان يافت و با همين عقيده مذهب (واقفيه) را به وجود آورد. «3»
به هر حال دنياپرستى و مقام طلبى هر روز و هر ساعت، انسان عادى را گول مىزند و برشمردن نمونههاى آن چند جلد كتاب مىشود.
__________________________________________________
(1). تاريخ طبرى، ج 3 ص 17، تاريخ يعقوبى، ج 2 ص 47 سيره ابنهشام، ج 3 ص 129 به بعد
(2). شرح نهج البلاغه ابنابى الحديد، ج 1 ص 471، سفينة البحار، ج 1 ص 654
(3). مجمع البحرين (وقف)
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
7- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به چوپانى كه از دادن شير به مسلمانان بخل كرد فرمودند: «خدا مال زياد به تو بدهد.»
ولى در مورد چوپان ديگرى كه شير خودش را هديه كرد، چنين دعا نمود: «خدايا به قدر كفاف به او روزى بده.»
مردى از روى تعجب پرسيد چرا در مورد چوپانى كه بخل كرد دعاى بهتر كردى؟ رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«انّ ما قَلّ وَ كَفى خيرٌ ممّا كَثُر و الهى» «1»
«آنچه كم باشد و كفايت كند بهتر است از زيادى كه دل را سرگرم و غافل نمايد.»
نتيجه اينكه: يكى از عوامل زمينهساز گناه، حرص و آز به مقام و ثروت دنيا است.
سستى و تنبلى
در آيهى 7 سوره انشراح مىخوانيم:
«فاذا فَرغتَ فَانْصب»
« (اى پيامبر!) هنگامى كه از كارى فارغ شدى به كار ديگرى بپرداز.»
هدف از اين دستور اين است كه انسان را از استراحت مطلق بعد از كار مهم باز دارد، چرا كه بيكارى و فراغت، مايهى خستگى و كم شدن نشاط و زمينه فساد و تباهى و انواع گناهان مىگردد.
چنانكه آمارهاى جنايات و اعتياد نشان مىدهد سطح جرايم هنگام تعطيلات و بيكارى گاهى تا هفت برابر بالا مىرود. بر همين اساس در روايات اسلامى به كار و كوشش سفارش اكيد شده و از سستى و بى حوصلگى نهى شده است به عنوان نمونه:
1- امام صادق عليه السلام مىفرمايد: كارگر پاداش رزمنده را دارد. «2»
2- همچنين فرمودند:
«ايّاك والْكَسل والضَّجر فانّهما يَمنعانك مِن حظّك من الدُّنيا والآخرة» «3»
«از كسالت و بى حوصلگى دورى كن زيرا اين دو تو را از بهرهات در دنيا و آخرت باز مىدارند.»
__________________________________________________
(1). كافى، ج 2 ص 14
(2). فروع كافى، ج 5 ص 88
(3). فروع كافى، ج 5 ص 85
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
3- نيز آن حضرت عليه السلام فرمودند:
«ومن كسل عما يصلح به امر معيشته فليس فيه خير لامر دينه» «1»
«كسى كه در مورد امورى كه زندگيش را تامين مىكند، بىحوصله و سست باشد، در چنين كسى خيرى در مورد دينش نيست.»
4- امام موسىبن جعفر عليه السلام مىفرمايد:
«ان اللّه عزّوجلّ يبغض العبد النوام الفارغ»
«همانا خداوند متعال بنده پر خواب بيكار را دشمن دارد.»
5- نيز آن حضرت فرمودند:
«اياك والكسل والضجر فانك ان كسلت لم تعمل وان ضجرت لم تعط الحق» «2»
«از بىحوصلگى و سستى بپرهيز زيرا اگر بىحوصلگى كنى دنبال كار نمىروى و اگر سستى كنى حق (خود و ديگران) را ادا نمىكنى.»
6- اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
«نتيجه بى حوصلگى و سستى فقر و تهيدستى است.» «3»
دست سؤال به سوى مردم دراز كردن شخصيت انسان را خورد مىكند و به دنبال آن موجب گناهانى مىشود؛ رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«مسئلة الناس من الفواحش» «4»
«سؤال كردن از مردم از زشتىها است.»
بنابراين بيكارى وسستى هم موجب فقر وهم زمينهاى براى گناه است.
__________________________________________________
(1). فروع كافى، ج 5 ص 85
(2). فروع كافى، ج 5 ص 84
(3). فروع كافى، ج 5 ص 86
(4). جامع السعادات، ج 2 ص 98
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
4- زمينههاى اجتماعى گناه
در راستاى زمنيه اجتماعى گناه مىتوان امور زير بررسى نمود:
1- محيط فاسد.
2- رهبران گمراه.
3- دوستان بد.
4- محروميتهاى اجتماعى.
1- 4- محيط فاسد
بدون ترديد يكى از زمينههاى گناه محيط فاسد و ناپاك است همانگونه كه مكان زبالههاى محل، موجب پيدايش و رشد ميكرب است.
محيط از نظر كيفى و كمّى داراى اقسامى است، مانند: محيط مدرسه، محيط خانه، محيط اداره، محيط روستا، محيط شهر، محيط دانشگاه، محيط حوزهى علميه، محيط بيمارستان، محيط مجلس، و ...
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
تأثير محيط
در قرآن در آيه 138 تا 141 سورهى اعراف آمده:
وقتى كه موسى عليه السلام و پيروانش از زير يوغ دستگاه طاغوتى فرعونى نجات يافتند و از دريا گذشتند در مسير خود به قومى برخوردند كه با خضوع و تواضع اطراف بتهاى خود را گرفته بودند، همراهان موسى عليه السلام آنچنان تحت تاثير اين صحنه قرار گرفتند كه گفتند:
«قالوا يا موسى إجعَل لّنا إلهاً كما لَهم آلِهة»
«اى موسى! براى ما معبودى قرار بده همانطور كه آنها معبودانى دارند.»
آرى! همراهان موسى عليه السلام با اينكه همواره از راهنمايىهاى آن حضرت بهرهمند مىشدند اينگونه تحت تاثير محيط قرار گرفتند.
موسى عليه السلام آنها را مورد سرزنش قرار داد و به آنها فرمود:
«انّكم قوم تَجهلون انّ هولآء مُتَبّر ما هُم فيه و باطِل ما كانوا يعملون»
«شما قطعاً جمعيتى جاهل و نادان هستيد. اينها (را كه مىبينيد) سرانجام كارشان نابودى است و آنچه انجام مىدهند، باطل و بيهوده است.»
قارون از سرمايه داران طغيانگر زمان حضرت موسى عليه السلام بود، روزى براى نمايش ثروت و قدرت عظيم خود با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، چنانكه در قرآن مىخوانيم:
«فَخَرجَ على قَومِه فى زينتِه» «1»
«قارون با تمام زينت خود در برابر قومش آشكار شد.»
__________________________________________________
(1). قصص/ 79
اكثر مردم تحت تاثير آن جوّ قرار گرفتند و آه كشيدند و حسرت بردند كه كاش ما نيز داراى چنين ثروتى بوديم چنانكه قرآن مىفرمايد:
«قال الّذين يريدون الحَياة الدّنيا يا ليتَ لَنا مثل ما اوتى قارون انّه لذو حظّ عظيم» «1»
«آنها كه دلبستگى به دنيا داشتند گفتند: اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است مانيز داشتيم، براستى كه او بهره عظيمى دارد.»
ولى عدهاى كه داراى علم و شناخت بودند، به آن جوّزدگان جاهل اعتراض كردند، چنانكه مىخوانيم:
«و قال الذين اوتوا العلم ويلكم ثواب الله خير لمن آمن و عمل صالحاً و لا يلقاها الا الصابرون»
«كسانى كه علم و دانش به آنها داده شده بود، گفتند: واى بر شما ثواب الهى بهتر است براى كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند، اما جز صابران آن را دريافت نمىكنند.» «2»
__________________________________________________
(1). قصص/ 79
(2). در هر دو داستان فوق، جهل و نادانى به عنوان انگيزه تحت تأثير محيط قرار گرفتن معرفى شد بنابراين جهل و نادانى باعث جو زدگى و افتادن در كام محيط فاسد است و به عكس علم و شناخت موجب گريز از تحت تاثير قرار گرفتن است.
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
هجرت از محيط ناپاك
يكى از موضوعات جالبى كه در اسلام وجود دارد هجرت و دورى از محيط فاسد است. در آنجا كه فساد همه جاى محيط را فرا گرفته و انسان نه تنها نمىتواند آن محيط را عوض كند، بلكه دين خودش در خطر شديد محيط قرار مىگيرد، در چنين مواردى براى حفظ دين بايد از محيطهاى ناپاك دورى نمود و هجرت كرد. و به مكانهاى ديگر كه زمنيهى گرايش دينى فراهمتر است رفت و به گسترش دين پرداخت.
اما اگر همين افراد در محيط فاسد بمانند و تحت تاثير آن قرار گيرن هرگز نمىتوانند گناه خود را به محيط نسبت دهند.
چنانكه در قرآن به چنين افرادى اخطار شده و جايگاه دوزخ براى آنها اعلام شده است.
در تاريخ آمده؛ عدّهاى از مسلمانان كه در مكه سكونت داشتند بخاطر خانه و اموالشان با پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمين به سوى مدينه هجرت نكردند و نيز براى حفظ خانه و اموالشان در صفوف مشركان در جنگ بدر شركت كردند و بدست مسلمين كشته شدند.
و در قرآن مىخوانيم:
«انّ الّذينَ تَوفّاهُم المَلائِكةُ ظالِمى انفُسهم قالوا فِيمَ كُنتم قالوا كنّا مُستَضعَفين فى الارضِ قالوا الم تَكن ارضُ اللَّه واسِعَة فَتُهاجِروا فيها فَاولئِك مَأواهم جَهَنّمَ و سائَت مَصيراً» «1»
«كسانى كه فرشتگان روح آنها را گرفتند در حالى كه آنها به خود ظلم نمودند. (و در صف مشركان به جنگ آمدند و كشته شدند) به آنها گفتند: شما در چه حالى بوديد (و چرا با اينكه مسلمان بوديد در صف كافران جاى داشتيد؟ آن مسلمانان) گفتند: ما در سرزمين خود (مكه) تحت فشار بوديم. فرشتگان به آنها گفتند: مگر سرزمين خدا وسيع نبود كه به جاى ديگر مهاجرت كنيد. پس آنها (عذرى نداشتند و) جايگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند.»
__________________________________________________
(1). نساء/ 97
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
در قرآن 26 بار سخن از هجرت به ميان آمده و در بعضى از آيات پاداش بسيار براى مهاجران ذكر شده است. و يكى از مصاديق هجرت، هجرت از گناه (هجرت درونى) است.
و در احاديث نيز درباره اهميت هجرت سخن بسيار آمده از جمله رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«من فر بدينه من ارض الى ارض و ان كان شبراً من الارض استوجب الجنة و كان رفيق محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام» «1»
«كسى كه براى حفظ دينش از سرزمينى به سرزمين ديگر گرچه به اندازه يك وجب هجرت كند استحقاق بهشت مىيابد و (در بهشت) يار و همنشين محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام خواهد شد.»
همانگونه كه حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام مهاجران بزرگ جهان بودند او نيز در اين صف قرار مىگيرد.
در روايتى آمده: در محضر امام صادق عليه السلام از محيط فاسد يكى از بلاد كه در آخر الزمان سراسر آن را گناه و فساد و انحراف فرا مىگيرد سخن به ميان آمد، امام به يكى از شاگردان خود به نام مفضل فرمود:
اگر تو مىخواهى دينت را حفظ كنى آنجا را محل سكونت خود قرار نده زيرا آنجا محل فتنه و آشوب است.
«و فرّ منها الى قلّة الجبال و من الحجر الى الحجر» «2»
«واز آنجا از سنگى به سنگ ديگر (يا از بيشهاى به بيشه ديگر) فرار كن.»
اين حديث نيز پيام آور آن است كه محيط فاسد نقش بسزايى در انحراف و آلودگى انسان به گناه دارد و انسان براى حفظ دين خود بايد از اينگونه محيطها دورى كند.
به عبارت روشنتر اگر توانست دينش را حفظ نمايد و به پاكسازى محيط بپردازد براى او ماندن در چنان محيطى جايز، بلكه گاهى واجب است و گرنه از آنجا دور گردد.
__________________________________________________
(1). نورالثقلين، ج 1 ص 541
(2). منتخب التواريخ، ص 875
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
مردمزدگى يا جوّزدگى
يكى عوامل زمينهساز محيط فاسد، (مردم زدگى) است كه از آن گاهى به عنوان عوام زدگى و جوّزدگى تعبير مىشود دين اسلام به انسانها مىآموزد كه فكر و ذكر و كارشان در راستاى اطاعت و رضايت خداى بزرگ قرار گيرد و اخلاص را هرگز فراموش نكنند، آنچه را كه خشنودى خدا در آن است دوست بدارند و آنچه را كه خشم خدا در آن است دشمن بدارند و معيار و ميزان تصميمگيرى و انتخابشان بر اساس فرمان خدا باشد نه محيط، نه مردم محيط و نه عوام.
ولى اگر معيار كارها جوّ عمومى جامعه باشد و همرنگ جماعت شدن ملاك انتخابها و رفتارها گردد مسلماً محيط از حال و هواى الهى بيرون آمده و آلوده به هوسهاى مردم مىشود.
اسلام اكثريت را معيار حق و باطل قرار نداده، بلكه گاهى حاكميت اكثريت را رد كرده است.
امام كاظم عليه السلام به شاگرد عالم و برجستهاش هشامبن حكم فرمود:
«يا هشام! لو كان فى يدك جوزة و قال الناس لؤلؤة ما كان ينفعك و انت تعلم انها جوزة و لو كان فى يدك لؤلؤة و قال الناس انها جوزة ما ضرك و انت تعلم انها لؤلؤة» «1»
«اى هشام! اگر در دست تو گردويى باشد ولى مردم بگويند مرواريد
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 528
است به حال تو سودى ندارد با اينكه مىدانى گردو است، و اگر در دست تو مرواريدى باشد و مردم بگويند گردو است زيانى به تو نمىرسد با اينكه مىدانى مرواريد است.»
و در وصيت معروف حضرت لقمان عليه السلام به پسرش آمده كه فرمود:
«لا تعلّق قلبك برضى النّاس فان ذلك لا يحصل»
«قلب خود را به خشنودى مردم وابسته مكن زيرا (هر كار كنى) رضايت همه مردم بدست نمىآيد.»
سپس براى اينكه اين مطلب را نشان بدهد، به همراه پسرش از خانه بيرون آمد و الاغ خود را نيز از طويله بيرون كرد لقمان سوار بر الاغ شد و پسرش پياده به دنبال او حركت كرد، به جمعى رسيدند. آنها گفتند: اين پيرمرد قسى القلب و بىرَحم است. خودش سوار شده و اين كودك را پياده به دنبال خود مىبرد.
سپس پسر سوار شد و پدر پياده براه افتاد، به جمعى رسيدند. گفتند: اين پدر و پسر، پدر و پسر بدى هستند، بدى پدر از اين رو كه فرزندش را تربيت نكرده، و بدى پسر از اين رو كه به پدرش احترام و رحم نمىكند. سپس با هم سوار شدند و به راه افتادند به جمعى رسيدند و آن جمع گفتند: اين دو نفر، عجب آدمهاى بىرَحمى هستند با هم سوار بر اين حيوان زبان بسته شدهاند، سپس لقمان و پسرش هر دو پياده شدند و الاغ را جلو انداختند و به دنبال آن حركت نمودند و اين بار به جمعى رسيدند و آن جمع گفتند: كار اين دو نفر عجيب است كه مركب به اين خوبى را رها كرده و پياده به دنبالش حركت مىكنند!!
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
آنگاه لقمان عليه السلام به پسرش گفت:
ديدى كه بدست آوردن رضايت همهى مردم محال است.
«فلا تلتفت اليهم و اشتغل برضى اللّه جل جلاله» «1»
«پس به رضايت آنها دل مبند، و به خشنودى خداى بزرگ اشتغال داشته باش.»
امام باقر عليه السلام فرمودند:
«كسى كه خشنودى مردم را به چيزى كه موجب خشم خدا مىشود طلب كند، همان ستايش كننده او از مردم، سرزنشگر او خواهد شد و كسى كه اطاعت خدا را به چيزى كه باعث خشم مردم مىشود طلب كند، خداوند او را از دشمنى هر دشمن و از حسادت هر حسود و از ظلم هر ستمگر، كفايت مىكند، و قطعاً خداوند يار و ياور او خواهد بود.» «2»
عوامل تباهى محيط
در اسلام از امورى مانند تجاهر به فسق، شايع كردن گناه، كمك به گناه، راضى شدن به گناه و غيبت و ترك امر به معروف و نهى از منكر و انتخاب رهبران فاسد و ترك اجراى حدود الهى و ... كه هر كدام نقشى در فاسد كردن محيط دارند، شديداً نهى شده.
همچنين از گناهانى كه رابطه مستقيم با فاسد سازى محيط دارند مانند، بى حجابى، برنامههاى گمراه كننده مانند فيلمهاى ضد اخلاق و اعتياد به مواد مخدر و ... نه تنها نهى شده بلكه بر حكومت اسلامى لازم است كه شديداً جلوگيرى نمايد، و از اين بالاتر بر عموم مردم واجب است كه نظارت عمومى بر اوضاع داشته باشند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند، كه اگر با دقت اين دو وظيفه بزرگ را مورد بررسى قرار دهيم مىبينيم اجراى اين دو وظيفهى بزرگ و وسيع نقش اساسى در پاكسازى محيط خواهند داشت.
به عبارت روشنتر: انسان يك موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى كه در آن زندگى مىكند، از يك نظر همچون خانهى او است و حريم آن همچون حريم خانهى او به حساب مىآيد، پاكى جامعه و محيط، به پاكى او كمك مىكند، و ناپاكى جامعه به ناپاكى او كمك مىنمايد.
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 511
(2). فروع كافى، ج 5 ص 63
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
روى همين اصل هر كارى كه جوّ جامعه را آلوده سازد در اسلام شديداً از آن نهى شده است.
گناه اجتماعى به مراتب بدتر از گناه فردى است، زيرا موجب عادى شدن گناه گرديده و بذر گناه را در همهجا مىپاشد.
به عنوان مثال: اگر در نقطهاى از جامعه آتشى روشن گردد، بايد آن را خاموش يا محاصره نمود و گرنه شعلههاى آن فراگير شده و همهى جامعه را مىسوزاند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گناه اجتماعى را چنين مثال زدند و فرمودند:
جمعى سوار بر كشتى شدند و هر كس در جاى خود نشست و كشتى در دريا به حركت درآمد. در اين ميان مردى تيشهاى برداشت و به سوراخ كردن آن محلى كه نشسته بود پرداخت، به او گفتند: چه كار مىكنى؟ در پاسخ گفت اينجا جاى خودم مىباشد هر كار دلم بخواهد آزادم كه انجام دهم.
اگر تيشه را از دست او بگيرند هم او و هم ساير سرنشينان كشتى نجات مىيابند وگرنه او و ديگران غرق شده و به هلاكت مىرسند.
اينك گناهانى را كه موجب تباهى محيط مىگردند بطور فشرده مورد بررسى قرار مىدهيم در ضمن با درجه زشتى اين گناهان آشنا مىشويم:
الف- آشكار نمودن گناه
در آيه 19 سورهى نور مىخوانيم:
«إنّ الّذِينَ يُحبُّون أن تَشيع الفاحِشة فى الّذينَ آمنوا لَهم عَذاب أليمٌ فى الدّنيا والآخرة»
«كسانى كه دوست دارند زشتىها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است.»
جالب اينكه آيه مىگويد: اين دوست داشتن گرچه به مرحلهى عمل نرسد موجب عذاب دردناك خواهد بود، اين تعبير بيانگر نهايت تاكيد در پرهيز از شيوع گناه است. به هر حال اگر خواهان جامعه سالم هستيم، يكى از راههاى آن پوشانيدن گناه است تا گناهان بزرگ شمرده شوند و عادى نگردند، براى روشن شدن مطلب به روايات زير توجه فرماييد:
1- رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«مَن أذاع فاحِشة كان كَمُبتدئها»
«كسى كه كار زشتى را شيوع دهد، همانند كسى است كه خودش آن را انجام داده است.»
2- نيز فرمودند:
«المُستَتر بالْحسنة يعدل سَبعين حَسنة و المُذيع بالسّيّئة مَخذول و المستتر بها مغفور له» «1»
«پاداش پنهان كننده كار نيك (بخاطر دورى از ريا) برابر هفتاد حسنه است و آنكس كه گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنكس كه گناه را پنهان مىدارد مشمول آمرزش الهى است.»
__________________________________________________
(1). كافى، ج 2 ص 356 (باب التعيير)
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
3- امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
«يجب للمؤمن ان يستر عليه سبعين كبيرة» «1»
«بر مؤمن واجب است كه گناهان مؤمن ديگر را تا هفتاد گناه كبيره بپوشاند.»
4- امام صادق عليه السلام فرمودند:
«من در مورد (نجات و عفو) اين امت در شخصى كه حق ما را شناخت اميد دارم، جز در مورد يكى از سه كس:
1- سلطان ستمگر 2- همنواى هوسهاى نفسانى 3- گنهكارى كه گناه خود را آشكارا انجام مىدهد.» «2»
5- نيز فرمودند:
«اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة» «3»
«هنگامى كه گنهكار گناه خود را آشكارا انجام دهد احترامى ندارد و غيبت او نيز حرام نيست.»
البته منظور در همان موردى است كه گناه آشكار نموده است.
6- رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«الّلهم إنّى أعوذُ بكَ من خَليل ماكِر ... إن راى حسنة دفنها وإن راى سيّئة أذاعها» «4»
«خدايا! از دوست حيلهگر به تو پياه مىبرم ... كه هرگاه كار نيكى ديد، آن را بپوشاند، و اگر كار بدى ديد آن را فاش مىسازد.»
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 1 ص 598
(2). بحار، ج 73 ص 355
(3). سفينة البحار، ج 2 ص 361. و براستى اگر مؤمن به گناهكار متجاهر احترام نكند، نقش بسزايى در تأديب و تنبيه او خواهد داشت
(4). نهج الفصاحه، ص 101
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
7- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«ذو العيوب يحبون اشاعة معايب الناس ليتسع لهم العذر» «گنهكاران دوست دارند كه گناه ديگران را منتشر كنند، تا راه بهانه براى گناه خودشان بازتر گردد.» «1»
در موارد متعدد در احكام فقهى بين گنهكارى كه مخفيانه گناه مىكند با گنهكارى كه آشكارا گناه مىكند فرق است.
به عنوان نمونه، حضرت امام قدس سره در مصرف سهم سادات مىفرمايد:
«الاحوط عدم الدفع الى المتهتك المتجاهر بالكبائر بل يقوى عدم الجواز ان كان فى الدفع اعانة على الاثم و العدوان و الاغراء بالقبيح» «2»
«احتياط آن است كه سهم سادات را به سيدى كه گستاخ است و آشكارا گناه كبيره مىكند ندهند بلكه اقوى اين است كه جايز نيست هرگاه در دادن سهم سادات به او كمك بر گناه و تجاوز و افكندن به كار زشت باشد.»
و در مورد اهل كتاب (مسيحيان و يهود و ...) مىفرمايد:
«يكى از شرايط ذمّه آن است كه آنها در حضور مسلمين تظاهر به گناه مانند شرابخوارى آشكارا، زنا و خوردن گوشت خوك، ازدواج با زنان محرم ننمايد.» «3»
__________________________________________________
(1). فهرست غرر، ص 288
(2). تحرير الوسيله، ج 1 ص 365
(3). تحرير الوسيله، ج 2 ص 501
شخصى از امام كاظم عليه السلام پرسيد: يهودى يا مسيحى يا مجوسى كه زنا كرده يا شراب خورده دستگير كردهاند، حكمش چيست؟. فرمود:
«يقام عليه حدود المسلمين اذا فعلوا ذلك فى مصر من امصار المسلمين او فى غير امصار المسلمين اذا رفعوا الى حكام المسلمين» «1»
«حدود اسلام را بر او جارى مىسازند، در صورتى كه او اين گناهان را در شهرى از شهرهاى مسلمين انجام داده و يا در غير شهر آنها انجام داده ولى آنها را نزد قاضىهاى مسلمين آوردهاند.»
اين احكام و روايت بيانگر آنست كه تظاهر به گناهانى كه داراى حد هستند حتى از اهل كتاب هم موجب اجراى حد خواهد شد و اجراى حد مربوط به گناهانى است كه آشكارا انجام مىشود.
در پايان به اين كلام حضرت على عليه السلام توجه كنيد:
«شرالناس من لا يعفو عن الهفوة و لا يستر العورة» «2»
«بدترين مردم كسى است كه از لغزش نمىگذرد و عيب را نمىپوشاند.»
بايد توجه داشت كه ايجاد مراكز فساد و فحشا و تشويق مردم به گناه و بىحجابى، زمينهاى براى ارتكاب گناه علنى است.
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 18 ص 338
(2). غرر الحكم، ج 1 ص 446. (قبلًا در بررسى تبديل گناه صغيره به كبيره، چند روايت در سرزنش گناه آشكار، ذكر شد و گفتيم يكى از مواردى كه گناه صغيره را تبديل به كبيره مىكند تجاهر به گناه است.)
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ب- بىحيايى و پردهدرى
يكى از عوامل تباهى محيط بىشرمى و پاره كردن پرده حيا است، لذا براى پاكسازى و پاك نگهداشتن محيط بايد حياى اسلامى را حفظ كرد.
حيا در برابر خدا، حيا در برابر مردم، حيا در نزد خود، هر كدام نقش موثرى در سالم سازى محيط دارند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«إستحيوا من اللّه حقّ الحياء» «1»
«به طور كامل از خدا حيا كنيد.»
اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«من لا يستحيى من النّاس لم يستحيى من اللّه» «2»
«كسى كه از مردم حيا نمىكند از خدا حيا نمىكند.»
و نيز فرمودند:
«أحسن الحياء استحيائك من نفسك» «3»
«نيكوترين حيا، حياى از خودت مىباشد.»
قرآن و مساله حيا
در قرآن با تعبيرات گوناگون در مورد حيا سخن به ميان آمده مانند:
1- حيا در زبان، (انعام 108).
2- حيا در طرز سخن گفتن، (احزاب 32).
3- حيا در راه رفتن، (قصص 25).
4- حيا در شركت در مجالس مهمانى، (احزاب 53).
5- حيا در نگاه كردن، (نور 30 و 31).
6- حيا در امور اقتصادى، (بقره 273).
7- حيا در ورود به منازل، (نور 59 و 58).
كوتاه سخن آنكه: اگر آنگونه كه اسلام فرموده به صفت نيك حيا در تمام ابعادش توجه شود و عملًا رعايت گردد موجب پاكسازى محيط مىگردد، چنانكه شكستن مرز حيا زمينهساز و گسترش دهندهى فساد محيط خواهد بود.
__________________________________________________
(1). مصباح الشريعه، ص 86
(2). ميزان الحكمة، ج 2 ص 566
(3). ميزان الحكمة، ج 2 ص 566
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ج- بىتفاوتى و تماشاچى بودن
يكى ديگر از عواملى كه به فساد محيط دامن مىزند، و موجب تشويق گناه در جامعه مىشود، اين است كه مردم در برابر گناهانى كه در محيط انجام مىشود بىتفاوت و تماشاچى باشند.
اسلام با دستور دقيق و گسترده دو فريضهى مهم «امر به معروف و نهى از منكر» و دو وظيفه عميق «تولّى و تبرّى» و جهاد و دفاع به پيروان خود دستور مىدهد كه نسبت به جامعه و رويدادهاى آن تماشاچى و بىتفاوت نباشند، بلكه با نظارت دقيق در صحنه حضور يابند و از هر گونه فساد جلوگيرى نمايند و به گسترش نيكىها همت گماردند. «1» و در عقيده و عمل به يارى دوستان خدا «تولّى» بپردازند. و از دشمنان خدا بيزارى «تبّرى» جويند.
تولّى يعنى عشق به خوبان ورزيدن و تاييد عملى راه آنان، كه در راستاى پاكى محيط در دراز مدت بسيار عميق و گسترده و نتيجه بخش خواهد بود.
تبرّى يعنى قهر و بىاعتنايى با فاسقان و ستمگران.
__________________________________________________
(1). در فصلهاى اين كتاب درباره امر به معروف و نهى از منكر سخن گفتهايم
اين دستورات بزرگ اسلامى هر فرد مسلمان را از بىتفاوتى و تماشاچى بودن نهى مىكند و با تاكيد از آنها مىخواهد كه در برابر گناه ايستادگى كنند و براى جلوگيرى از آن در صحنه حضور يابند و تا آخرين حد امكان در راستاى پاكسازى محيط كوشا و جدى باشند.
د- رضايت به گناه
رضايت به گناهِ گنهكار و خاموشى در برابر گناه نيز از عوامل زمينهساز اجتماعى گناه است و نقش به سزايى در پيدايش و استمرار گناه دارد.
خداوند به يهوديان زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه به پيامبر كُشى اجدادشان راضى بودند مىفرمايد، «شما قاتل هستيد!» چنانكه اين مطلب در آيه 183 آل عمران آمده است.
امام صادق عليه السلام آنانرا كه در عصر ايشان به قتل امام حسين عليه السلام در كربلا خشنود بودند قاتل معرفى كرد و با استناد به آيه مذكور فرمود: رضايت به قتل، انسان را در صف قاتلين قرار مىدهد. «1»
در جريان كشتن ناقهى صالح با اينكه قاتل يك نفر بود خداوند همه قوم ثمود را مشمول عذاب نمود و كشتن ناقه را به همهى آنها نسبت داده و فرمود: «فَعَقَروها» «2»
اميرمؤمنان على عليه السلام در تبيين اين موضوع مىفرمايد:
«و انّما عَقَر ناقَةَ ثمودَ رجلٌ واحد فعَمَّهم اللّه بالعذاب لَمّا عَمّوه بالرِّضا»
«ناقهى صالح را يك نفر از پاى درآورد اما خداوند همهى آن قوم را مجازات كرد چرا كه همه به آن راضى بودند.»
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 11 ص 412 و 509
(2). هود/ 65، شعراء/ 157 و شمس/ 14
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
روايات در اين باره بسيار است به عنوان نمونه به ذكر سه روايت مىپردازيم:
1- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«الراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم و على كل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضا به» «1»
«آنكس كه به كار جمعيتى راضى باشد همچون كسى است كه در كار آن قوم دخالت و شركت دارد و آنكس كه در كار باطل دخالت دارد دو گناه مىكند: يكى گناه عمل و يكى گناه رضايت به گناه.»
2- رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«هرگاه گناهى در زمين پديدار شود آنكس كه در كنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفر مىباشد مانند كسى است كه از آن گناه غايب است. و كسى كه از گناه غايب (و دور) است ولى به آن خشنود و راضى است مانند كسى است كه در انجام آن گناه حاضر و شريك است.» «2»
3- در بعضى از زيارتنامهها از جمله در زيارت اربعين مىخوانيم:
«لَعن اللّه امّة سَمِعت بذلك فَرضيَتْ به»
«خدا لعنت كند امتى را كه جريان قتل تو را شنيد و به آن راضى شد.»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 154، وسائل الشيعه، ج 11 ص 411
(2). نهج الفصاحه، حديث 223، وسائل الشيعه، ج 11 ص 410
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ه- كمك به گناه و ظلم
يكى از زمينههاى اجتماعى كه باعث گسترش گناه مىگردد اعانت بر ظلم است چرا كه كمك به ظالم و گنهكار در جهت گناهش او را نيرومندتر و گستاختر مىنمايد و همين اساس گسترش گناه و پيدايش گناهان ديگر خواهد شد، مثلًا بىحجابى يكى از گناهان اجتماعى است كه اگر افراد ديگر كمك به موضوع بىحجابى كنند، هرگونه كمك باشد، باعث گسترش آن شده و به صورت عادى در همه جا رخنه خواهد كرد، خود اين گناه نيز باعث كمك به گناهان ديگر است.
اسلام شديداً از كمك به گناه و بخصوص اعانت ظالم نهى كرده است و در اين زمينه هشدارهاى موكد نموده است.
اينك به آيات قرآن در اين رابطه توجه كنيد:
«تَعاونوا علىَ البِرّ و التّقوى وَ لا تَعاونوا عَلى الاثمِ و العُدوان» «1»
«در كارهاى نيك و تقوى يكديگر را يارى كنيد و هرگز در راه گناه و تعدى همكارى نكيند.»
براستى اگر در جامعه، همكارى در كارهاى نيك و مثبت و سازنده باشد و از همكارى در گناه و ستم خوددارى شود بخش بسيار مهمى از نابسامانىها، سامان مىيابد واز گناهان بسيارى جلوگيرى به عمل مىآيد.
«و لا تَركَنوا الَى الّذينَ ظلموا فتَمسّكم النّار» «2»
«بر ظالمان تكيه نكنيد كه موجب مىشود آتش دوزخ شما را فراگيرد»
يعنى هرگونه تمايل، همكارى، دوستى و اظهار رضايت به ظالمان جرم است و از آن برحذر باشيد و هرگونه پيوند خود را با آنها قطع كنيد.
«فلا تَقْعُد بعد الذِّكرى مع القَوم الظّالِمين» «3»
«بعد از توجه با قوم ستمگر منشين.»
__________________________________________________
(1). مائده/ 2
(2). هود/ 113
(3). انعام/ 68
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
«و لا تطع منهم آثماً او كفوراً» «1»
«و از هيچ گنهكار و كافرى اطاعت نكن.»
به طور كلى در قرآن تمام آياتى كه در آن واژههاى «لاتطع، لاتطيعوا، لاتتبع» آمده بيانگر نهى از كمك به ظالمان و گنهكاران است.
در روايات اسلامى نيز با عناوين و تعبيرات گوناگون از كمك به گناه و هرگونه مساعدت با ظالم نهى شده كه در اينجا به ذكر چند عنوان زير بسنده مىشود:
1- كسى كه بدعتگذارى را احترام كند و يا به رويش بخندد و به او پناه بدهد، در هدم اسلام كوشيده و از رحمت خدا بدور است. «2»
2- هركس خواهان بقاى ظالم باشد يا او را مدح كند و يا در برابر او فروتنى نمايد در گناه عمل او شريك است و در جوار هامان (دلال مظلمه فرعون) در جهنم خواهد بود. «3»
3- كسى كه نام خود را در ليست حقوق بگيران زمامداران ظالم بنويسد، خداوند او را در قيامت به صورت خوك محشور مىكند. «4»
4- نگاه (باتوجه) به چهره زمامدار ستمگر از گناهان كبيره است. «5»
5- پذيرش امامت جماعت دربار ظالم كمك به ظلم است و پذيرندهاش مشمول لعن خدا است. «6»
6- گناه فروختن اسلحه به دشمنان اسلام در حد كفر است. «7»
__________________________________________________
(1). انسان/ 24
(2). قصارالجمل، ج 1 ص 44 و 45
(3). وسائل الشيعه، ج 12 ص 133- 134
(4). وسائل الشيعه، ج 12 ص 133- 134
(5). بحار، ج 75 ص 374
(6). بحار، ج 75 ص 381
(7). وسائل الشيعه، ج 12 ص 71
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
7- در روز قيامت صدا مىزنند كجايند ظالمين و كجايند همكاران ظالمين حتى آنان كه براى آنها دفتر و قلم فراهم كردند، كه همه آنها با هم وارد دوزخ مىگردند. «1»
8- اجراى دستور زمامدار ظالم باعث ورود به دوزخ با شديدترين مجازات است. «2»
9- رسول خدا صلى الله عليه و آله ده گروه دستاندركار شراب را لعنت كرد كه عبارتند از: كشاورز درخت انگور، نگهبان، تهيه كننده آن، حمّال، فروشنده، خريدار، تاجر، واسطه، شراب ده و شرابخوار. «3»
10- امام رضا عليه السلام به يكى از دو مسافرى كه خدمتش رسيدند فرمود:
نمازت را تمام بخوان زيرا به قصد ديدار سلطان آمدهاى. (و سفرت سفر معصيت است). «4»
11- قارى قرآن دَربار ستمگر براى هر حرفى ده بار مورد لعن قرار مىگيرد و همچنين مستمع قرآن از آن قارى براى هر حرف يكبار مشمول لعن است.
براى تكميل اين بحث به داستان جالب زير توجه كنيد: «5»
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 12 ص 131
(2). وسائل الشيعه، ج 12 ص 130
(3). وسائل الشيعه، ج 12 ص 165
(4). وسائل الشيعه، ج 5 ص 510
(5). بحار، ج 75 ص 380
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
علىبن حمزه مىگويد: دوستى داشتم كه در عين اينكه از شيعيان بود از منشىهاى دربار بنىاميه بود، به من گفت: از امام صادق عليه السلام براى من اجازه بگير تا به حضورش بروم. من از امام براى او اجازه گرفتم، و با هم به حضور آن حضرت رسيديم وقتى دوستم وارد شد، سلام كرد و در كنارى نشست، آنگاه به امام صادق عليه السلام عرض كرد:
فدايت گردم! من يكى از كارمندان بنىاميه بودم از دنياى آنها ثروت بسيارى بدستم آمد و از اينكه روزى از من (از جانب خدا) بازخواست مىكنند، غافل بودم. حال چه كنم؟ (پشيمان و تايب هستم)
امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود:
اگر بنى اميه كسانى را براى منشىگرى و كتابت نمىيافتند و بيتالمال مسلمين به سوى آنها آورده نمىشد و به دفاع از آنها كسى نمىجنگيد و در جماعت آنها شركت نمىنمود، آنها حق ما را از ما نمىگرفتند. (و نمىتوانستند بگيرند) و اگر مردم از اندوختههاى خود به آنها نمىدادند، آنها داراى آن همه ثروت و مكنت نمىشدند و جز مقدارى كه به دستشان رسيده باقى نمىماند.
دوستم به امام صادق عليه السلام عرض كرد:
فدايت گردم آيا راه گريزى از اين همه وزر و وبال دارم؟
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر وظيفه تو را به تو بگويم انجام مىدهى؟
دوستم عرض كرد: آرى.
امام صادق عليه السلام فرمود:
آنچه را كه از اين راه بدست آوردهاى بررسى كن اگر صاحبانش را شناختى آن اموال را به صاحبانش بازگردان و اگر صاحبانش را نشناختى عوض آنها صدقه بده.
«وانا اضمن لك على الله الجنة».
«در اين صورت بهشت را در پيشگاه خداوند برايت ضامن مىشوم.»
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
دوستم سر در گريبان فرو برد و پس از مدتى به امام عرض كرد تصميم خود را گرفتم و به وظيفه خود عمل مىكنم.
على بن حمزه مىگويد: دوستم با ما به كوفه بازگشت آنچه از ثروت را كه از دربار بنىاميه بدست آورده بود، خارج ساخت.
حتى لباسى را كه پوشيده بود از بدنش بيرون آورد و ما آن اموال را در راستاى دستور امام صادق عليه السلام مصرف و تقسيم نموديم و او براى خودش چيزى نگذاشت، به طورى كه ما براى او لباس خريديم و نزدش فرستاديم. چند ماهى نگذشت كه او بيمار شد و به عيادتش مىرفتيم تا روزى من نزد او رفتم او را در حال نزع روح ديدم چشمش را باز كرد و به من گفت:
«يا على وفا لى واللّه صاحبك»
اى على! سوگند به خدا سرور تو امام صادق عليه السلام به وعدهاش (ضمانت بهشت) در مورد من وفا كرد.
سپس از دنيا رفت، او را پس از غسل و كفن و نماز به خاك سپرديم بعداً به مدينه رفتم و به حضور امام صادق عليه السلام رسيدم. بى آنكه سخنى بگويم به من فرمود:
«ياعلى وفينا و اللّه لصاحبك»
«اى على سوگند به خدا به وعدهى خود در مورد دوست تو وفا كرديم.»
گفتم: فدايت شوم درست فرمودى، سوگند به خدا دوستم هنگام مرگش اين خبر را به من داد. «1»
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 107- 108، وسائل الشيعه، ج 12 ص 144
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
6- امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند دو فرشته را به سوى مردم شهرى فرستاد تا آن شهر را بر سر مردمش زير و رو گردانند. وقتى آن دو فرشته به سوى آن شهر روانه شدند مردى را ديدند كه در حال دعا و تضرّع و راز و نياز است. يكى از آنها به سوى خدا بازگشت و عرض كرد: خدايا! من به سوى آن شهر رفتم ولى ديدم بنده تو، تو را مىخواند و راز و نياز مىكند.
خداوند به او فرمود:
«امض لما امرتك به فان ذا رجل لم يتمعّر وَجهه غَيظاً لى قط» «1»
«آنچه را به تو فرمان دادم انجام بده زيرا آن مرد هرگز بخاطر من چهرهاش را (در برابر گنهكار) عبوس و گرفته و خشمگين ننموده است.»
به اين ترتيب آن مرد عابد و اهل دعا نيز بايد در بلاى عمومى گرفتار گردد، زيرا با خوشرويى و برخورد ملايم با گنهكار او را تشويق كرده است.
البته ناگفته نماند: كه موضوع فوق يكى از مراتب «نهى از منكر» است كه از فرايض بزرگ اسلامى مىباشد و بخواست خدا در فصلهاى بعد در مورد دو فريضه «امر به معروف و نهى از منكر» كه دو عامل بازدارنده و نابود كننده گناه است سخن خواهيم گفت.
و اين دو فريضه بزرگ با آن عمق و وسعت و عظمتى كه در اسلام دارند اگر درست اجرا گردند بزرگترين نقش را در پاكسازى و بهسازى جامعه و كنترل اجتماع از افسار گسيختگى خواهند داشت.
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 11 ص 413 و 414. البته اين نوع برخورد با گنهكار در همه جا نيست بلكه در بعضى از موارد كه در فقه اسلامى مشخص شده است.
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
2- 4- رهبران گمراه
رهبران گمراه و زمامداران نالايق يكى از عوامل زمنيهساز اجتماعى گناه هستند چنانكه مجريان غير متعهد يا فاسد زمينه گناه را مساعد مىكنند. در آيه 16 اسراء مىخوانيم:
«وَ إذا أرَدنا أن نُهلِك قَريَة امِرنا مُترفِيها فَفسقُوا فِيها فحَق عَليهَا القَول فدَمَّرناها تَدمِيراً»
«و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را بر مترفين (ثروتمندان مست شهوت و غرور) بيان مىداريم، پس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آنها را شديداً درهم مىكوبيم.»
اين آيه بيانگر آن است كه منشا غالب مفاسد اجتماعى، سرمايهداران مغرور و از خدا بى خبر هستند، كه زمام امور اجتماع را بدست مىگيرند و ديگران را استعمار و استثمار مىنمايند و مردم از آنها پيروى كرده و جامعه به فساد و تباهى كشيده مىشود و به دنبال آن عذاب الهى آنها را فرا خواهد گرفت.
به هر حال آنها كه در جامعه نفوذ دارند نقش مؤثرى در اصلاح يا فساد جامعه خواهند داشت، چنانكه گفتهاند:
«الناس على دين ملوكهم»، «مردم بر دين شاهان خود هستند.»
و امام على عليه السلام مىفرمايد:
«الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم» «1»
«مردم به زمامدارانشان شبيهترند تا به پدرانشان.»
در آيه 100 سوره نحل مىخوانيم:
«إنّما سُلطانه عَلى الَّذينَ يَتَولَّونه و الّذين هُم بِه مُشرِكون»
«تسلط شيطان تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيدهاند و آنها كه او را شريك خدا در اطاعت و بندگى قرار دادهاند.»
اين آيه بيانگر آن است كه پيروى از شيطان و رهبران شيطان صفت موجب آلودگى جامعه به شرك و گناه است و اينگونه پيروى سرچشمه فساد مىباشد.
در آيه 28 سوره كهف مىخوانيم:
«و لا تُطِع مَن أغفَلنا قَلبَه عَن ذِكرِنا و اتَّبَع هَواهُ و كان امرُه فُرُطاً»
«از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن همانان كه پيروى هواى نفس كردند و كارهايشان افراطى است.»
__________________________________________________
(1). بحار چاپ قديم، ج 17 ص 129
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«إنّما أخافُ عَلى امَّتى ثَلاثاً: شُحّاً مُطاعاً و هوى مُتّبعاً و إماماً ضالًا» «1»
«در مورد امتم از سه چيز مىترسم: از بخل كه پيروى شود و از هوسهاى نفسانى كه اطاعت شود و از رهبر گمراه.»
و از سخنان اميرمؤمنان على عليه السلام است كه:
«فليست تصلح الرعية الّا بصلاح الولاة» «2»
«مردم اصلاح نمىشوند جز با اصلاح شدن واليان و زمامداران.»
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 74. (ضلل)
(2). نهج البلاغه، خطبه 216
امام صادق عليه السلام فرمودند:
در روز قيامت خداوند با سه كس سخن نگويد و آنها را پاك نكند و عذابى دردناك آنها را فراگيرد:
«من ادعى امامة من الله ليست له و من جحد اماماً من الله و من زعم ان لهما فى الاسلام نصيباً».
«كسى كه به دروغ ادعاى امامت از طرف خدا كند، و كسى كه منكر امامت امامى شود كه از طرف خدا تعيين شده و كسى كه معتقد باشد اين دو دسته بهرهاى از اسلام دارند.» «1»
توجه به اين نكته لازم است كه همان گونه كه رهبر بزرگ كشورى اگر فاسد باشد زمينه گناه اجتماعى خواهد شد، رهبران كوچك مانند استاندار، فرماندار، بخشدار، شهردار، دهبان و عالم محل و ... نيز به اندازهى حدود نفوذ خود در اجتماع نقش دارند كه اگر منحرف و گمراه باشند نقش تخريب و ويرانگر در جامعه دارند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«دو صنف از امت من اگر فاسد گردند امتم فاسد و اگر صالح شوند امتم صالح مىگردند. عالمان دين و حاكمان.» «2»
نكته قابل توجه ديگر اجراى قانون است كه آن نيز نقش به سزايى در پاكى جامعه و محيط دارد و عدم اجراى قانون بخصوص قوانين جزايى نقش بسيار سريع و مستقيم در فساد جامعه خواهد داشت.
__________________________________________________
(1). كافى، ج 1 ص 373
(2). بحار چاپ بيروت، ج 74 ص 154
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
از ويژگىهاى رهبران صالح اجراى قانون است، لذا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:
«ساعة إمام أفضل من عبادة سبعين سنة و حد يقام لله فى الأرض أفضل من مطر أربعين صباحاً» «1»
«يك ساعت رهبرى رهبر عادل بهتر از عبادت هفتاد سال و يك حدى كه براى خدا در زمين اجرا گردد بهتر از باريدن چهل روز باران است.»
اكنون كه اين مطلب را مىنويسم در ذهن خودم بين جامعهى امروز و جامعه رژيم منحوس پهلوى (قبل از انقلاب) مقايسه مىكنم، محيط تقريباً سالم امروز را با محيط سراسر فساد و فحشاى زمان طاغوت مىسنجم و به خوبى نقش رهبران فاسد در فساد جامعه را درمىيابم.
اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«إنّ شرّ الناس عند اللّه امام جائر ضل و ضل به فأمات سنة مأخوذة و أحيا بدعة متروكة» «2»
«بدترين انسانها در پيشگاه خدا رهبر ستمگرى است كه خود گمراه است و مايهى گمراهى ديگران مىگردد سنت پسنديده را نابود مىكند و بدعت ناپسند را زنده مىنمايد.»
محمدبن مسلم زهرى از علماى معروف و برجسته بود، و از تابعين مشهورى كه به درك حضور ده نفر از اصحاب موفق شده بود به شمار مىآمد. وى به سال 185 هجرى قمرى در بغداد درگذشت و قبرش در قبرستان (باب التين) مىباشد. «3» او با طاغوتهاى زمانش، طريق مماشات و مسامحه را مىپيمود و گاهى دعوت آنها را مىپذيرفت و به دربار آنها رفت و آمد مىكرد.
__________________________________________________
(1). فروع كافى، ج 7 ص 175. (باب التحديد)
(2). شرح نهج البلاغه حديدى ج 9 ص 261
(3). الكنى و الالقاب، ج 2 ص 301
امام سجاد عليه السلام براى او نامه كوبنده و سرزنش كنندهاى نوشت كه ما در اينجا به ذكر فرازهايى از آن مىپردازيم تا زشتى عالم منحرف از ديدگاه اسلام را در آينه اين نامه بنگريم:
... اينكه آنها (طاغوت ها) تو را به استخدام گرفتهاند نه از جهت اين است كه آنها تو را (از جهت علمى و معنوى) شايسته مىدانند و بخاطر شايستگى تو، تو را نزد خود راه دادهاند، بلكه چون به دنياى تو طمع دارند، علماى راستين از دست رفتهاند، جهل و نادانى بر تو و آنها غالب شده و حب دنيا و مقام پرستى، تو و آنها را به همديگر پيوند داده است ...
چرا از خواب (خرگوشى) سر بر نمىدارى؟ چرا از اشتباه خود برنمىگردى؟ تا با صراحت بگويى:
به خدا من تا به حال يكبار هم براى زنده كردن دين خدا يا نابود كردن باطل قيام نكردهام.
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
براستى اين است حق شناسى تو نسبت به بار گران مسئوليت علم و دانش كه خداوند بر دوش تو نهاده است؟! بسيار ترس دارم كه تو از آن گروهى باشى كه خداوند درباره آنها فرموده:
«أضاعُوا الصَّلوةَ واتَّبعوا الشّهوات فَسوفَ يلقون غَيّاً» «1»
«نماز را ضايع كردند و به دنبال شهوتها رفتند و به زودى به كيفر گمراهى خود مىرسند.»
در قسمتى از اين نامه آمده:
«او ليس بدعائه اياك حين دعاك جعلوك قطباً اداروا بك رحى مظالمهم و جسراً يعبرون عليك الى بلاياهم و سُلّماً الى ضلالتهم داعياً الى غيّهم» «1»
__________________________________________________
(1). مريم/ 59
«مگر نه اين است كه با اين دعوتها مىخواهند تو را همچون قطب آسيا محور بيدادگرى خود قرار دهند و تو را پلى براى بلاهايشان سازند و تو نردبان كجروىها و گمراهىها و منادى ضلالتشان باشى، اى عالم دين فروخته! كارى كه بدست تو مىكنند از عهدهى مخصوصترين وزيران و نيرومندترين همكارانشان بر نمىآيد، تو بر خرابكارىهاى آنان سرپوش مىگذارى و پاى خاص و عام را به بارگاهشان مىگشايى ...»
3- 4- همنشين و دوست بد
يكى از زمينههاى اجتماعى گناه، همنشين و دوست بد است. چنانكه همنشين و دوست خوب، عامل مهمى براى سوق دادن فرد و جامعه به سوى كارهاى نيك است.
به هرحال از نظر علمى و عملى و تجربه ثابت شده كه انسان از ناحيه دوست و معاشر تحت تاثير قرار مىگيرد و دوست و معاشر بد عامل ويرانگرى براى نابودى شخصيت انسان است چنانكه دوست و همنشين خوب عامل سازندهى شخصيت انسان مىباشد.
انسانهاى بد پسر نوح عليه السلام را نيز به سوى گناه مىكشانند و خاندان نبوت او را از او مىربايند. ولى سگ اصحاب كهف بر اثر مصاحبت چند روز با جوانان با ايمان و خوش قلب و پاكبازى چون اصحاب كهف خوى نيك آدميت پيدا مىكند.
__________________________________________________
(1). مشروح اين نامه در كتاب تحف العقول (ترجمه احمد جنتى) از ص 313- 317 آمده است
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
و براستى اين شاعر نكته سنج چقدر پر معنى و زيبا سروده است:
همنشين تو به ز تو بايد-----تا تو را عقل و دين بيفزايد
و شاعر ديگر مىگويد:
تا توانى مىگريز از يار بد-----يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند-----يار بد بر جان و بر ايمان زند
در قرآن و روايات توجه بسيار به اين موضوع شده و سفارشهاى هشدار دهنده و گستردهاى در اين باره داده شده است كه در اينجا به ذكر نمونههايى از آن مىپردازيم:
1- در عصر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دو نفر از مشركين در مكه بنامهاى «عقبه» و «ابى» با هم دوست بودند. «1» عقبه هر وقت از مسافرت باز مىگشت غذايى ترتيب مىداد و بزرگان قوم خود را به خانه دعوت مىكرد، با اينكه قبول اسلام نكرده بود، اما پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را نيز دعوت مىكرد و دوست داشت آن حضرت نيز در غذاى او شركت نمايد.
روزى از سفر بازگشت و طبق معمول از اشراف قومش و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز دعوت كرد. هنگامى كه سفره را گسترد و غذا را حاضر نمود، پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:
«من از غذاى تو نمىخورم مگر اينكه به يكتايى خدا و رسالت من گواهى دهى.»
عقبه شهادت به يكتايى خدا و رسالت آن حضرت را به زبان آورد و قبول اسلام كرد. اين خبر به گوش دوستش «ابى» رسيد، او به عقبه اعتراض كرد و گفت: تو از دينت منحرف شدهاى!؟
عقبه گفت: من منحرف نشدهام ولى مردى بر من وارد شد و حاضر نبود از غذايم بخورد جز اينكه شهادتين بگويم من هم بخاطر اينكه او گرسنه از سر سفرهى من برنخيزد شهادتين گفتم.
ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر اينكه در برابر محمّد بايستى و به او توهين كنى.
__________________________________________________
(1). عقبةبن معبط و ابىبن خلف
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
عقبه، فريب سخن دوست بد خود را خورد و چنين كرد و سرانجام در جنگ بدر جزء سربازان لشكر شرك به جنگ مسلمين آمد و كشته شد و دوستش ابىّ نيز در جنگ احد كشته شد. آيات 27 تا 29 سورهى فرقان نازل گرديد و سرنوشت و مجازات سخت آن كس را كه بر اثر انتخاب دوست بد منحرف شده است بيان نمود «1»؛
«و يَومَ يَعضّ الظّالم عَلى يَدَيه يَقولُ يا لَيتَنى اتّخَذتُ معَ الرّسول سَبيلًا* يا وَيلَتى لَيتَنى لَم أتّخِذ فُلاناً خَليلًا* لقد أضلَّنى عن الذِّكرِ بَعد إذ جائنى و كان الشّيطانُ لِلانْسانِ خَذُولًا»
«روزى كه ظالم دست خود را از شدت حسرت به دندان مىگزد، و مىگويد: اى كاش با رسولخدا راهى برگزيده بودم، اى واى بر من كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نمىكردم. او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه آگاهى به سوى من آمده بود و شيطان همواره انسان را از جاده راست طرد مىكند.»
اين آيات بيانگر وضع «عقبه» و امثال او در قيامت است كه رفيق بد انتخاب كرده و همين انتخاب باعث انحراف و بدبختى او شده است.
__________________________________________________
(1). مجمع البيان، ج 7 ص 166
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
2- در آيه 68 سورهى انعام مىخوانيم:
«وَ إذا رأيتَ الَّذينَ يَخوضُون فى آياتِنا فَأعرِض عَنهم حتّى يَخوضُوا فى حَدِيث غَيره ...»
«هر وقت كسانى را كه آيات ما را استهزاء مىكنند مشاهده نمودى از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند.»
نظير آيه قبل، آيه 140 سوره نساء مىباشد كه:
«فلا تَقعُدوا مَعَهم حتّى يَخوضوا فى حَدِيث غَيره اذاً مِثلهم»
«با استهزا كنندگان به آيات خدا ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند زيرا در غير اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود.»
3- در آيات 42 تا 45 سورهى مدثر آمده: بهشتيان از دوزخيان مىپرسند چه چيزى شما را به دوزخ فرستاد؟ آنها امورى را در پاسخ ذكر مىكنند از جمله مىگويند:
«و كُنّا نَخُوضُ مَعَ الخائِضين»
«و ما پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.»
4- در آيه 25 سورهى فصلت يكى از مجازاتهاى «اعدء اللّه» (دشمنان خدا) همنشينان اغواگر و بد ذكر شده آنجا كه مىخوانيم:
«و قَيَّضْنا لَهم قُرناءَ فَزَيّنوا لَهم ما بين ايديهِم و ما خَلفَهم»
«ما براى آنها همنشينان (زشت سيرتى) قرار داديم و آن همنشينان زشتىها را از پيش رو و پشت سر در نظرشان جلوه دادند.»
اين آيه بيانگر آثار سوء همنشينان بد و حاكى از اين است كه همنشين بد خود يك مجازات و بلاى دردناك براى انسان مىباشد.
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
در روايات اسلامى نيز كمتر موضوعى است كه مانند سرزنش از انتخاب همنشين بد، مورد توجه قرار گرفته باشد كه ما در اينجا به ذكر چند نمونه اكتفا مىكنيم:
1- امام صادق عليه السلام فرمودند:
«لا ينبغى للمومن ان يجلس مجلساً يعصى اللَّه فيه و لا يقدر على تغييره» «1»
«سزاوار نيست كه مؤمن در مجلسى بنشيند كه در آن معصيت خدا مىشود، و او قدرت برهمزدن مجلس را ندارد.»
2- رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«المرء على دين خليله و قرينه» «2»
«انسان بر دين دوست و همنشين خود است.»
3- امام صادق عليه السلام فرمودند:
«لا ينبغى للمسلم ان يواخى الفاجر و لا الاحمق و لا الكذّاب» «3»
«براى مسلمان سزاوار نيست كه با شخص فاجر (هرزه) و احمق و دروغگو رفاقت كند.»
4- امام جواد عليه السلام فرمود:
«إيّاك و مصاحبة الشّرير فانّه كالسّيف المَسلول يحسن مَنظره و يقبح أثره» «4»
«از همنشينى با بدكار پرهيز كن كه او همچون شمشير برهنه ظاهرش زيبا و اثرش زشت است.»
__________________________________________________
(1). كافى، ج 2 ص 374 (باب مجالسة اهل المعاصى ح 1)
(2). كافى، ج 2 ص 374
(3). كافى، ج 2 ص 375
(4). بحار، ج 74 ص 195
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
5- سليمانبن جعفر جعفرى مىگويد: امام كاظم عليه السلام به من فرمود:
«مالى رايتك عند عبدالرحمن بن يعقوب»؟ «چرا تو را در نزد عبدالرحمن بن يعقوب مىنگرم؟» گفتم: او دايى من است.
فرمود: او اعتقاد نادرستى درباره خدا دارد ...
«فامّا جلست معه و تركتنا و امّا جلست معنا و تركته» «1»
«يا با او بنشين و ما را ترك كن و يا با ما بنشين و او را ترك كن؟»
6- اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«مجالسة الاشرار توجب سوء الظن بالاخيار» «2»
«همنشينى با بدان موجب بدگمانى به نيكان است.»
7- امام باقر عليه السلام فرمودند:
«من قعد فى مجلس يُسبُّ فيه امام من الائمّة يَقدِرُ على الانتصاب فلم يفعل البَسَه اللّه الذُلّ فى الدّنيا و عَذّبَه فى الآخرة و سَلَبَه صالِحَ ما مَنَّ به عَلَيه من مَعرِفَتنا» «3»
«كسى كه در مجلسى بنشيند كه در آن به امامى از امامان ناسزا مىگويند و مىتواند برخيزد و از آن مجلس برود ولى نرود، خداوند (لباس) ذلت را در دنيا بر او بپوشاند و در آخرت او را عذاب كند، و آن چيز نيكى كه خداوند به دادن آن بر وى منت نهاده (يعنى) معرفت ما را از او بگيرد.»
8- حضرت على عليه السلام فرمودند:
«من كان يومن بالله و اليوم الاخر فلايقوم مكان ريبة» «4»
«كسى كه به خدا و روز قيامت معتقد است در مكانى كه موجب تهمت است نمىنشيند.»
__________________________________________________
(1). كافى، ج 2 ص 357. وسائل الشيعه، ج 11 ص 503
(2). وسائل الشيعه، ج 11 ص 506
(3). كافى، ج 2 ص 379
(4). اصول كافى، ج 2 ص 378
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
9- ابن نعمان مىگويد: امام صادق عليه السلام دوستى داشت كه همواره با هم بودند، روزى آن شخص به غلامش گفت: اى زنا زاده كجا بودى؟ همين كه امام صادق عليه السلام اين سخن و دشنام را از او شنيد بقدرى ناراحت شد كه دستش را بلند كرد و محكم بر پيشانى خود زد و سپس فرمود:
سبحانالله! آيا نسبت ناروا به مادرش مىدهى؟ من تو را آدم با تقوى مىدانستم ولى اينك مىبينم كه تقوى ندارى.
دوست امام به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم مادر اين غلام از اهالى سند (از سرزمين هند) است و بت پرست مىباشد. بنابراين ناسزابه او اشكال ندارد. امام صادق عليه السلام فرمود:
«الا علمت ان لكل امة نكاحاً؟ تَنَحِّ عنّى»
«آيا نمىدانى هر امتى بين خود قانون ازدواج دارند؟ از من دور شو!»
از آن پس هرگز نديدم امام با آن دوست (ناسزاگو) با هم باشند، تا وقتى كه مرگ بين آنها جدايى انداخت. «1»
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 11 ص 331
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
4- 4- محروميتهاى اجتماعى
يكى از زمينههاى اجتماعى گناه، محروميتها و وازدگىهاى اجتماعى است. افرادى كه كارهايشان براى خدا، و برپايه اخلاص نيست، و تعريف و تكذيب جامعه معيار خوشبختى و بدبختى آنها است، چنين افرادى اگر از جامعه خود مطرود و وازده گردند، عقده حقارت و احساس خودكمبينى مىكنند، و همين عقده در آنها كينه و عداوت به وجود مىآورد و در نتيجه به سوى گناهان گوناگون سوق داده مىشوند.
بايد آنها علل وازدگى خود را بررسى كنند، كه چه بوده و جبران كنند تا آب رفته به جوى خود باز گردد. ولى پايه اصلى اصلاح اين است، كه كارهايمان را بر اساس اخلاص تنظيم نماييم.
در تاريخ بسيار ديده شده افرادى بر اثر اين وازدگى اجتماعى آنچنان عقدهاى و پريشان و درّندهخو شدند كه به گناهان خطرناكى آلوده گشتند.
شايد دليل احترام به يتيم، به خاطر جبران محروميتهاى او باشد، تا عقدهاى، بار نيايد.
و نيز شايد يكى از علل سفارش اسلام به مشورت با مردم و احترام به افكار آنها و نهى از نسبت نام زشت به افراد و نهى از مسخره كردن يكديگر و ... براى پديدار نشدن عقده حقارت باشد.
امام باقر عليه السلام به يكى از شاگردان برجستهاش جابر جعفى فرمود:
«اى جابر! بدان كه تو دوست ما نخواهى بود تا زمانى كه اگر تمام اهل شهر تو جمع شوند و بگويند: تو آدم بدى هستى غمگين نشوى و اگر همه بگويند تو آدم خوبى هستى خوشحال نشوى بلكه وضع خود را بر كتاب خدا (قرآن) عرضه دارى اگر خود را چنين يافتى كه در خط قرآن گام بر مىدارى و در آنچه قرآن بىميل است بىميل هستى و در آنچه قرآن مشتاق آن است تو نيز مشتاق آنى و از آنچه هشدار داده خايف مىباشى استوار باش و مژده باد به تو كه در اين صورت آنچه مردم درباره تو بگويند به تو آسيبى نخواهد رساند. «1»
به راستى امام باقر عليه السلام چه سخن و درس عالى و پر محتوايى فرموده، كه اگر دقت كنيم مىفهميم كه اين سخن در سطح بسيار عالى قرار دارد.
__________________________________________________
(1). سفينة البحار، ج 2 ص 691
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
5- زمينههاى روانى گناه
يكى از زمينههاى گناه زمينههاى روانى است كه انسان بر اثر فشارها و رنجهاى مصنوعى و كاذب يا بر اثر اعتقادات ناصحيح داراى عقده و يا حالت و روحيه بدى مىشود و همين پديدههاى روانى زمينهساز گناهان مختلف خواهد گرديد.
سختگيرىهاى نابجا، و فشارهاى ناصحيح و تن دادن به ذلت و خوارى و يا تحقير افراد به جاى تشويق و امور ديگر انسان را عقدهاى بار مىآورد. وقتى انسان حالت عقدهاى پيدا كرد در وجود او زمينه مساعدى براى پذيرش گناهان خطرناك هست.
براى توضيح وتجزيه وتحليل موضوع بايد به امور زير توجه شود؛
الف- شخصيت و عزت انسان.
ب- تحقير و سركوبى شخصيت انسان.
ج- فشارهاى اقتصادى و سركوب غرايز.
د- اميد و آرزوى كاذب و بيهوده.
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
1- 5- شخصيت و عزت انسان
انسان در جهان هستى گل سر سبد موجودات است، خداوند هيچ موجودى را برتر از انسان نيافريده است، انسان از نظر جسم داراى امتيازات فراوانى است كه هر يك از ديگرى جالبتر مىباشد و از نظر روح داراى استعدادها و توانايىهاى فراوان است.
در قرآن در آيه 70 سوره اسراء مىخوانيم:
«و لقد كرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطيّبات و فضّلناهم على كثير ممّن خلقنا تفضيلًا»
«ما بنى آدم را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا (بر مركبهاى رهوار) حمل كرديم و از انواع روزىهاى پاكيزه به آنها روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات خود برترى بخشيديم.»
انسان داراى دو نوع كرامت است:
1- كرامت ذاتى كه در آيه فوق مورد توجه قرار گرفته، و انسان از اين نظر بر همه موجودات و بر فرشتگان برترى دارد، و به عبارت ديگر انسان از اين جهت داراى زمينه و استعدادى است كه هيچ موجودى اين امتياز را ندارد.
2- كرامت اكتسابى، كه بستگى به تقوى و اعمال نيك انسان دارد، چنانكه در آيه 13 سوره حجرات مىخوانيم:
«انَّ اكرَمَكُم عِندَ اللّهِ اتقاكُم»
«قطعاً گرامىترين شما در پيشگاه خدا، پرهيزكارترين شما مىباشد.»
قداست و برترى انسان در سطحى است كه خداوند به فرشتگان فرمان داد تا بخاطر آدم سجده كنند يعنى خدا را سجدهى شكر نمايند كه او چنين موجود برترى آفريده است. «1»
__________________________________________________
(1). فرمان سجده در بقره/ 34 و اسراء/ 61 و طه/ 116 آمده است
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
و از آنجا كه يكى از شيوههاى مهم تربيت و هدايت «شخصيت دادن» به افراد است چنانكه تحقير و كوچك شمردن انسان يكى از عوامل مهم انحراف اوست، قرآن و روايات همواره شخصيت و عظمت روح انسان را يادآور مىشوند؛ به عنوان نمونه به اين روايات توجه كنيد:
1- امام على عليه السلام مىفرمايد:
«انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنة فلاتبيعوها الا بها» «1»
«بدانيد كه وجود شما جز بهشت بهايى ندارد آن را با كمتر از بهشت نفروشيد.»
و در سخن ديگرى فرمودند:
«اتَزعَمُ انّكَ جِرمٌ صَغير و فيك انطَوَى العالَمُ الاكبر»
«آيا تو گمان مىكنى كه موجود كوچكى هستى (بلكه) در وجود تو جهان بزرگ نهفته است.»
2- و نيز فرمودند:
«هلك امرؤ لم يعرف قدره» «2»
«آنكس كه قدر خود را نشناخت هلاك شد.»
3- نيز مىفرمايد:
«العالم من عرف قدره و كفى بالمرء جهلًا الا يعرف قدره» «3»
«دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد و براى نادانى و جهالت انسان همين بس كه قدر خود را نشناسد.»
4- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«نعم العبد ان يعرف قدره و لا يتجاوز حده» «4»
«نيكو بندهاى است آنكس كه ارزش خود را بشناسد و از مرز شخصيت خود پا فرا ننهد.»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 456
(2). نهج البلاغه، حكمت 149
(3). نهج البلاغه، خطبه 103، و خطبه 16
(4). غرر الحكم، ج 2 ص 777
-
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
2- 5- تحقير شخصيت انسان
قبلًا در بررسى زمينههاى خانوادگى گناه، گفتيم كه يكى از زمينههاى گناه، تحقير و سركوبى شخصيت انسان است در اينجا نيز به مناسبت به توضيح كوتاه قناعت مىكنيم؛
اگر انسان شخصيت خود را بشناسد، هرگز شخصيت عظيم خود را در راههاى انحرافى و پست نابود نمىنمايد، چنانكه يك سكه طلا را با يك كلوخ عوض نمىكند.
امام سجاد عليه السلام فرمودند:
«من كرمت عليه نفسه هانت عليه الدنيا» «1»
«كسى كه نفس خود را گرامى دارد امور مادى دنيا در نظرش بىارزش گردد.»
از اين عبارت استفاده مىشود كه سركوب نمودن شخصيت انسان زمينهى دنياپرستى و گرايش به امور پست و انحرافى است ولى حفظ شخصيت و توجه به آن انسان را اسير پستىها نمىنمايد.
احساس كمبود و عقده حقارت كه بر اثر تحقير و ناآگاهى به شخصيت انسان ايجاد مىشود، به طور طبيعى انسان را به سوى گناهان و هرگونه كارهاى پست سوق مىدهد.
__________________________________________________
(1). تحف العقول، ص 318