أمَّا اللَّيْلَ، فَصافُّونَ أقْدامَهُمْ تالِينَ لِأجْزاءِ الْقُرْآنِ، يُرَتِّلُو نَها تَرْتِيلاً، يُحَزِّنُونَ بهِ أنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثِيرُونَ بهِ دَواءَ دائِهِمْ
اما شبها، همچنان برپاى ايستاده اند تا جزء جزء كتاب خدا را بخوانند، و آرام و با تأنّى و تدبّر مى خوانند. به هنگام خواندنش خود را اندوهگين مى سازند و داروى درد خويش از آن مى جويند
وَ إِذا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيها تَخْوِيفٌ أصْغَوْا إِلَيْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَها فِي أُصُولِ آذانِهِمْ
و چون به آيتى رسند كه در آن وعيد عذاب باشد گوش دل بدان مى سپارند و پندارند كه اكنون بانگ جوش و خروش جهنم در گوششان پيچيده است
فَهُمْ حانُونَ عَلَى أوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجَباهِهِمْ وَ أكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أطْرافِ أقْدَامِهِمْ، يَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعالى فِي فَكاكِ رِقابِهِمْ
در برابر پروردگارشان ركوع مي كنند و پيشانى و كف دست و زانو و نوك پاى بر زمين نهاده اند و از خداوند تعالى آزادي خود را از آتش جهنّم مى طلبند
وَ أمَّا النَّهارَ، فَحُلَماءُ عُلَماءُ أبْرارٌ أتْقِيَاءُ، قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِداحِ، يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض
اما در روزها، دانشمنداني بردبار، نيكوكاراني، پرهيزكار هستند كه ترس از خدا آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است، چون بيننده اى در آنان نگرد، پندارد كه بيمارند و حال آنكه ، بيمار نيستند
[hr]
وَيَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ أمْرٌ عَظِيمٌ، لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ،وَلا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ
و مردم به اشتباه گويند بى شك در عقلشان خللى است، آرى، كارى بزرگ آنها را به خود مشغول داشته از اعمال خويش چون اندك باشد، ناخشنودند و چون بسيار باشد در نظرشان اندك نمايد
فَهُمْ لِأنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ، إِذا زُكِّيَ أحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمَّا يُقالُ لَهُ، فَيَقُولُ: أنَا أعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي ، وَ رَبِّيأعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي ؛ اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِي بِما يَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِي أفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْ لِي ما لا يَعْلَمُونَ
كه اينان پيوسته خود را متهم مى دارند و از آنچه مى كنند بيمناك اند.چون يكي از آنان را به پاكى بستايند، از آنچه درباره اش ‍ مى گويند بيمناك مى شود و مى گويد كه من خود به خويشتن آگاهترم و پروردگار من به من از من آگاهتر است، اى پروردگار من ، مرا به آنچه مى گويند مؤ اخذه مكن و مرا بهتر از آنچه مى پندارند بگردان و گناهان مرا كه از آن بى خبرند، بيامرز
فَمِنْ عَلامَةِ أحَدِهِمْ: أنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِين، وَ حَزْماً فِي لِين وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ، وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ
از نشانه هاى يكي از آنها اين است كه مى بينى: در دينداري نيرومند است و در عين دورانديشى نرمخوى و ايمانش ‍ پر از يقين است و در كسب علم آزمند
وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ، وَ قَصْداً فِي غِنًى ، وَ خُشُوعاً فِي عِبادَةٍ، وَ تَجَمُّلاً فِي فاقَةٍ، وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ، وَ طَلَباً فِي حَلالٍ وَ نَشاطاً فِي هُدىً وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع
و علمش آميخته به حلم و توانگريش ‍ همراه با ميانه روى است و عبادتش پيوسته با خشوع، در بينوايى محتشم است و در سختى ، بردبار، در طلب حلال است و در جستجوى هدايت شادمان و از آزمندى به دور است