بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
مفسران معتقدند كه اين سوره در باره قبائلى نازل شد كه بر يكديگر تفاخر مىكردند، و با كثرت نفرات و جمعيت يا اموال و ثروت خود بر ديگران مباهات مىنمودند تا آنجا كه براى بالا بردن آمار نفرات قبيله به گورستان مىرفتند و قبرهاى مردگان هر قبيله را مىشمردند! ولى مسلم است كه اين شأن نزول هرگز مفهوم آيه را محدود نمىكند.
(آيه 1)- بلاى تكاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مىفرمايد: «افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاكم التكاثر).
(آيه 2)- «تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد» و قبور مردگان خود را برشمرديد و به آن افتخار كرديد (حتى زرتم المقابر).
از امير مؤمنان على عليه السّلام در نهج البلاغه آمده است كه بعد از تلاوت «الهاكم التكاثر حتى زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسيار دورى! و چه زيارت كنندگان غافلى! و چه افتخار موهوم و دردناكى به ياد استخوان پوسيده كسانى افتادهاند كه سالهاست خاك شدهاند، آن هم چه يادآورى! با اين فاصله دور به ياد كسانى افتادهاند كه سودى به حالشان ندارند، آيا به محل نابودى پدران خويش افتخار مىكنند؟ و يا با شمردن تعداد مردگان و معدومين خود را بسيار مىشمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادى هستند كه تار و پودشان از هم گسسته، و حركاتشان به سكون مبدل شده. اين اجساد پوسيده اگر مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند»!
سر چشمه تفاخر و فخر فروشى!
يكى از عوامل اصلى تفاخر و تكاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش كيفر الهى و عدم ايمان به معاد است.
از اين گذشته جهل انسان به ضعفها و آسيب پذيريهايش، به آغاز پيدايش و سر انجامش، از عوامل ديگر اين كبر و غرور و تفاخر است.
عامل ديگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكستهاست، كه افراد براى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مىبرند و لذا در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هيچ كس تكبر به فخر فروشى نمىكند مگر به خاطر ذلّتى كه در نفس خود مىيابد».