-
RE: سوره قيامت [75]
(آيه 32)- «بلكه تكذيب كرد و روى گردان شد» (و لكن كذب و تولى).
(آيه 33)- در اين آيه مىافزايد: «سپس به سوى خانواده خود بازگشت، در حالى كه متكبرانه قدم بر مىداشت» (ثم ذهب الى اهله يتمطى).
او به گمان اين كه با بىاعتنائى و تكذيب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و آيات الهى، پيروزى مهمى به دست آورده، از باده غرور سرمست بود، و به سراغ خانواده خود مىآمد تا طبق معمول مسائل افتخار آميز را كه در خارج خانه رخ داده براى آنها بازگو كند، حتى راه رفتن و حركت اعضاى پيكرش همگى بيانگر اين كبر و غرور بود.
(آيه 34)- سپس اين گونه افراد بىايمان را مخاطب ساخته، و به عنوان تهديد مىگويد: با اين اعمال «عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر»! (اولى لك فأولى).
(آيه 35)- «سپس عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر»! (ثم اولى لك فاولى).
در روايات آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست ابو جهل را گرفت (و طبق بعضى از روايات گريبان او را گرفت) و فرمود: «أولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى» ابو جهل گفت: «مرا به چه تهديد مىكنى، نه تو مىتوانى و نه پروردگارت مىتواند به من زيانى برساند، من قدرتمندترين افراد اين سرزمين هستم»! اينجا بود كه همين جملهها بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به صورت آيات قرآنى نازل شد.
(آيه 36)- خدائى كه انسان را از نطفه بىارزشى آفريد ...!
در اينجا به دو استدلال جالب در باره معاد مىپردازد كه يكى از طريق بيان «هدف آفرينش» و حكمت خداوند است، و ديگرى از طريق بيان «قدرت» او به استناد تحول و تكامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنين.
در مرحله اول مىفرمايد: «آيا انسان گمان مىكند كه بىهدف رها مىشود»؟! (ا يحسب الانسان ان يترك سدى).
منظور از «انسان» در اين آيه همان انسانى است كه منكر معاد و رستاخيز مىباشد، آيه مىگويد: او چگونه باور مىكند خداوند اين جهان پهناور را، با اين عظمت، و اين همه شگفتيها، براى انسان بيافريند، ولى در آفرينش انسان هدفى نباشد؟ چگونه مىتوان باور كرد، كه هر عضوى از اعضاى انسان براى هدف خاصى آفريده شده باشد ولى براى مجموع وجود او هيچ هدفى در كار نباشد.
-
RE: سوره قيامت [75]
(آيه 37)- سپس به بيان دليل دوم پرداخته، مىافزايد: «آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود»! (ا لم يك نطفة من منى يمنى).
(آيه 38)- «سپس (اين مرحله را پشت سر گذارد) و به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت» (ثم كان علقة فخلق فسوى).
(آيه 39)- باز در اين مرحله متوقف نماند «و از او دو زوج مرد و زن آفريد» (فجعل منه الزوجين الذكر و الانثى).
(آيه 40)- آيا كسى كه نطفه كوچك و بىارزش را در ظلمتكده رحم مادر، هر روز آفرينش جديدى مىبخشد، و لباس تازهاى از حيات زندگى در تن او مىكند، و چهره نوينى به او مىدهد، تا سر انجام انسان مذكر يا مؤنث كاملى مىشود و از مادر متولد مىگردد «آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند»؟! (ا ليس ذلك بقادر على ان يحيى الموتى).
اين بيان در حقيقت در مقابل منكرانى است كه در مسأله معاد جسمانى غالبا دم از محال بودن مىزدند، و امكان بازگشت به زندگى را بعد از مردن و خاك شدن نفى مىكردند.
«پايان سوره قيامت»