-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 24)- سپس مىافزايد: اين وضع كفار و مشركان كه پيوسته مسلمانان را استهزا مىكنند و ضعيف مىشمرند همچنان ادامه مىيابد «تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببينند، آنگاه مىدانند چه كسى ياورش ضعيفتر، و جمعيتش كمتر است» (حتى اذا راوا ما يوعدون فسيعلمون من اضعف ناصرا و اقل عددا).
لحن آيه به خوبى نشان مىدهد كه دشمنان اسلام پيوسته قدرت و كثرت نفرات خود را به رخ آنها مىكشيدند، و آنها را ضعيف و ناتوان مىشمردند قرآن به اين وسيله به مؤمنان دلدارى و نويد مىدهد كه سر انجام روز پيروزى آنها و شكست و ناتوانى دشمنان فرا خواهد رسيد.
(آيه 25)- عالم الغيب خداست! چون در آيات قبل اشاره به اين حقيقت شده بود كه «استهزا و سركشى اين گروه همچنان ادامه مىيابد تا زمانى كه وعده الهى دائر بر عذاب فرا رسد» اين سؤال را بر مىانگيزد كه اين وعده كى تحقق مىيابد؟
قرآن مجيد به پاسخ اين سؤال پرداخته مىگويد: «بگو: من نمىدانم آنچه به شما وعده داده شده (از عذاب دنيا و قيام رستاخيز) نزديك است، يا پروردگارم زمانى براى آن قرار مىدهد»؟ (قل ان ادرى ا قريب ما توعدون ام يجعل له ربى امدا).
-
RE: سوره جنّ [72]
اين علم مخصوص ذات پاك خداست، و او خواسته از بندگانش مكتوم بماند تا موضوع امتحان و آزمون خلق كامل گردد، چرا كه اگر بدانند دور است يا نزديك در هر دو صورت امتحان كم اثر خواهد بود.
بارها در آيات قرآن مجيد به اين معنى برخورد مىكنيم كه هر وقت سؤال از زمان قيامت مىشد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اظهار بىاطلاعى مىفرمود و مىگفت: علم آن مخصوص خداست.
در حديثى آمده است كه روزى «جبرئيل» در صورت يك عرب بيابانى در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ظاهر شد، و از جمله سؤالاتى كه از آن حضرت نمود اين بود كه گفت: «به من بگو: كى قيامت بر پا مىشود»؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه از او سؤال مىكنى (در اين مسأله) آگاهتر از سؤال كننده نيست»! بار ديگر آن مرد عرب با صداى بلند گفت: «اى محمّد! قيامت كى خواهد آمد»؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «واى بر تو قيامت مىآيد، بگو ببينم چه چيز براى آن فراهم كردهاى؟» اعرابى گفت: من نماز و روزه بسيارى فراهم نكردهام، ولى خدا و رسولش را دوست دارم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «پس تو با كسى خواهى بود كه دوستش دارى»!
«انس» يكى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد: «مسلمانان از هيچ سخنى مانند اين سخن خوشحال نشدند».
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 26)- سپس در ادامه اين بحث يك قاعده كلى را در مورد علم غيب بيان مىدارد، مىفرمايد: «داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد» (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا).
(آيه 27)- سپس به عنوان يك استثنا از اين مسأله كلى مىافزايد: «مگر رسولانى كه آنان را برگزيده» و از آنان راضى شده (الا من ارتضى من رسول).
آنچه را بخواهد از علم غيب به او مىآموزد، و از طريق وحى ابلاغ مىكند.
«سپس مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد ...» (فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا).
و اين خود يكى از دلائل معصوم بودن پيامبران است كه با نيروهاى غيبى و امدادهاى الهى، و مراقبت فرشتگان او، از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند.
-
RE: سوره جنّ [72]
(آيه 28)- در اين آيه كه آخرين آيه سوره است دليل وجود اين نگاهبانان و مراقبين را چنين بيان مىكند: مقصود اين است «تا بداند كه پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را (بى كم و كاست) ابلاغ كردهاند، و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد، و همه چيز را احصا كرده است» (ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم و احصى كل شىء عددا).
البته معنى آيه اين نيست كه خداوند چيزى را در باره پيامبرانش نمىدانسته و بعدا دانسته است، چه اين كه علم خدا ازلى و ابدى و بىپايان است، بلكه منظور اين است كه اين علم الهى در خارج تحقق يابد و صورت عينى به خود بگيرد يعنى، پيامبران رسالت او را عملا ابلاغ كنند و اتمام حجت نمايند.
نكتهها:
1- تحقيق گستردهاى پيرامون علم غيب
با دقت در آيات مختلف قرآن به خوبى روشن مىشود كه دو دسته آيه در زمينه علم غيب وجود دارد نخست آياتى كه علم غيب را مخصوص خدا معرفى كرده و از غير او نفى مىنمايد، مانند آيه 50 و 59 سوره انعام.
گروه دوم آياتى است كه به روشنى نشان مىدهد كه اولياى الهى «اجمالا» از غيب آگاهى داشتند، چنانكه در آيه 179 سوره آل عمران مىخوانيم: «چنان نبود كه خدا شما را از علم غيب آگاه كند ولى خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد برمىگزيند» (و قسمتى از اسرار غيب را در اختيار او مىگذارد).
-
RE: سوره جنّ [72]
و در معجزات حضرت مسيح (ع) مىخوانيم كه فرمود: «من شما را از آنچه مىخوريد، يا در خانههاى خود ذخيره مىكنيد خبر مىدهم». (آل عمران/ 49) آيه مورد بحث نيز با توجه به استثنائى كه در آن آمده نشان مىدهد كه خداوند قسمتى از علم غيب را در اختيار رسولان برگزيدهاش قرار مىدهد.
از سوى ديگر آياتى از قرآن كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است نيز كم نيست، مانند آيه دوم تا چهارم سوره روم: «روميان مغلوب شدند- و اين شكست در سرزمين نزديك واقع شد، اما آنها بعد از اين مغلوبيت به زودى غالب خواهند شد- در عرض چند سال».
اصولا وحى آسمانى كه بر پيامبران نازل مىشود نوعى غيب است كه در اختيار آنان قرار مىگيرد، چگونه مىتوان گفت آنها آگاهى از غيب ندارند در حالى كه وحى بر آنان نازل مىشود.
از همه اينها گذشته، روايات زيادى داريم كه نشان مىدهد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امامان معصوم عليهم السّلام اجمالا آگاهى از غيب داشتند، و گاه از آن خبر مىدادند مانند خبر دادن از ماجراى جنگ «موته» و شهادت جعفر، و بعضى ديگر از فرماندهان اسلام كه در همان لحظه وقوع، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مدينه مسلمانان را آگاه كرد و مانند آن در زندگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كم نيست.
در «نهج البلاغه» نيز پيشگوئيهاى بسيارى از حوادث آينده به چشم مىخورد كه نشان مىدهد على عليه السّلام اين اسرار غيب را مىدانست، مانند آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است كه مىفرمايد: «گويا مىبينم عذاب خدا از آسمان و زمين بر شما فرود آمده و همه غرق شدهايد، تنها قله بلند مسجدتان همچون سينه كشتى در روى آب نمايان است»! و مانند آنچه «كميل بن زياد» به «حجاج» گفت كه «امير مؤمنان على عليه السّلام به من خبر داده كه تو قاتل منى».
-
RE: سوره جنّ [72]
اكنون سخن در اين است كه چگونه بين اين آيات و روايات كه بعضى علم غيب را از غير خدا نفى، و بعضى اثبات مىكنند جمع كنيم؟
در اينجا طرق مختلفى براى جمع وجود دارد. از جمله:
1- از معروفترين راههاى جمع اين است كه منظور از اختصاص علم غيب به خدا علم ذاتى و استقلالى است، بنابراين غير او مستقلا هيچ گونه آگاهى از غيب ندارند، و هر چه دارند از ناحيه خداست، با الطاف و عنايت اوست، و جنبه تبعى دارد.
2- اسرار غيب دو گونه است قسمتى مخصوص به خداست و هيچ كس جز او نمىداند مانند قيام قيامت، و امورى از قبيل آن، و قسمتى از آن را به انبياء و اولياء مىآموزد.
3- راه ديگر اين كه خداوند بالفعل از همه اسرار غيب آگاه است، ولى انبيا و اوليا ممكن است بالفعل بسيارى از اسرار غيب را ندانند، اما هنگامى كه اراده كنند خداوند به آنها تعليم مىدهد، و البته اين اراده نيز با اذن و رضاى خدا انجام مىگيرد.
-
RE: سوره جنّ [72]
2- تحقيقى پيرامون آفرينش «جن»
«جن» چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مىآيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اين كه:
1- موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. (الرّحمن/ 15)
2- داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. (آيات مختلف سوره جنّ)
3- داراى تكليف و مسؤوليت است. (آيات سوره جنّ و سوره الرّحمن)
4- گروهى از آنها مؤمن صالح و گروهى كافرند. (جنّ/ 11)
5- آنها داراى حشر و نشر و معادند. (جنّ/ 15)
6- آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعدا ممنوع شدند. (جنّ/ 9)
7- آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مىكردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مىپرداختند. (جنّ/ 6)
8- در ميان آنها افرادى يافت مىشوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همان گونه كه در ميان انسانها نيز چنين است. (نمل/ 39)
9- آنها قدرت بر انجام بعضى كارهاى مورد نياز انسان دارند «گروهى از جن پيش روى سليمان به اذن پروردگار كار مىكردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهيه مىكردند» (سبأ/ 12 و 13)
10- خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است (حجر/ 27) و ويژگيهاى ديگر.
تا اينجا سخن از مطالبى بود كه از قرآن مجيد در باره اين موجود ناپيدا استفاده مىشود كه خالى از هرگونه خرافه و مسائل غير علمى است، ولى مىدانيم مردم عوام و ناآگاه خرافات زيادى در باره اين موجود ساختهاند كه با عقل و منطق جور نمىآيد، و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه جن گفته مىشود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مىشود از جمله اين كه آنها را با اشكال عجيب و غريب و وحشتناك، و موجوداتى موذى و پرآزار و موهومات ديگرى از اين قبيل.
-
RE: سوره جنّ [72]
در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملا قابل قبول است و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، بنابراين بايد آن را پذيرفت، و از توجيهات غلط و ناروا بايد برحذر بود همان گونه كه از خرافات عوام در اين قسمت بايد اجتناب كرد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه جن گاهى بر يك مفهوم وسيعتر اطلاق مىشود كه انواع موجودات ناپيدا را شامل مىگردد، اعم از آنها كه داراى عقل و دركند و آنها كه عقل و درك ندارند، و حتى گروهى از حيوانات كه با چشم ديده مىشوند و معمولا در لانهها پنهانند، نيز در اين معنى وسيع وارد است.
شاهد اين سخن روايتى است از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: «خداوند جن را پنج صنف آفريده است: صنفى مانند باد در هوا (ناپيدا هستند) و صنفى به صورت مارها، و صنفى به صورت عقربها، و صنفى حشرات زميناند، و صنفى از آنها مانند انسانها كه بر آنها حساب و عقاب است».
«پايان سوره جنّ»