-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 24)- باز در ادامه همين بخش از نعمتها به مسأله كشتيها كه در حقيقت بزرگترين و مهمترين وسيله حمل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است اشاره كرده، مىفرمايد: «و براى اوست كشتيهاى ساخته شده كه در دريا به حركت در مىآيند و همچون كوهى هستند»! (وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ).
جالب اين كه در عين تعبير به «منشئات» كه حكايت از مصنوع بودن كشتى به وسيله انسان مىكند مىفرمايد «و له» (از براى خداست) اشاره به اين كه مخترعان و سازندگان كشتى از خواص خداداد كه در مصالح مختلفى كه در كشتيها به كار مىرود استفاده مىكنند همچنين از خاصيت سيّال بودن آب درياها، و نيروى وزش بادها بهره مىگيرند، و خداست كه در آن مواد، و در دريا و باد اين خواص و آثار را آفريده.
(آيه 25)- و بار ديگر اين سؤال پر معنى را تكرار كرده، مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 26)- ما همه فانى و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اينجا مىافزايد: «همه كسانى كه روى آن [- زمين] هستند فانى مىشوند» (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ).
اما چگونه «مسأله فنا» مىتواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گيرد؟ ممكن است از اين نظر باشد كه اين فنا به معنى فناى مطلق نيست، بلكه دريچهاى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است كه شرط وصول به سراى جاويدان عبور از آن است.
و يا از اين نظر كه ذكر نعمتهاى فراوان گذشته ممكن است مايه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنيا و انواع خوردنيها و نوشيدنيها و لؤلؤ و مرجان و مركبهاى را هوارش گردد، لذا يادآورى مىكند كه اين دنيا جاى بقا نيست، و اين تذكر خود نعمتى است بزرگ.
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 27)- در اين آيه مىافزايد «تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مىماند» (وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ).
«وجه» از نظر لغت به معنى صورت است كه به هنگام مقابله با كسى با آن مواجه و رو برو مىشويم، ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مىرود منظور ذات پاك او است.
اما «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» كه توصيفى است براى «وجه» اشاره به صفات جمال و جلال خداست، زيرا ذو الجلال از صفاتى خبر مىدهد كه خداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبيه) و «اكرام» به صفاتى اشاره مىكند كه حسن و ارزش چيزى را ظاهر مىسازد و آن «صفات ثبوتيه» خداوند مانند علم و قدرت و حيات اوست.
بنابر اين معنى آيه روى هم رفته چنين مىشود تنها ذات پاك خداوندى كه متصف به صفات ثبوتيه و منزه از صفات سلبيه است در اين عالم باقى و برقرار مىماند.
(آيه 28)- بار ديگر خلايق را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 29)- محتواى اين آيه در واقع نتيجهاى است از آيات قبل، زيرا مىفرمايد: «تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند همواره (نيازهاى خود را) از او تقاضا مىكنند» (يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چرا چنين نباشد؟ در حالى كه همه فانيند و او باقى و اگر لحظهاى نظر لطفش را از كائنات برگيرد «فرو ريزند قالبها»! با اين حال مگر كسى جز او هست كه اهل آسمانها و زمين از وى تقاضا كنند؟! سپس مىافزايد: «و او (خداوند) هر روز در شأن و كارى است» (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ).
آرى! خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئى او به نيازهاى سائلان و نيازمندان نيز چنين است، و هر روز و هر زمان طرح تازهاى ابداع مىكند.
يك روز اقوامى را قدرت مىدهد، روز ديگرى آنها را بر خاك سياه مىنشاند، يك روز سلامت و جوانى مىبخشد، روز ديگر ضعف و ناتوانى مىدهد، يك روز غم و اندوه را از دل مىزدايد، روز ديگر مايه اندوهى مىآفريند، خلاصه هر روز طبق حكمت و نظام احسن، پديده تازه و آفرينش و حادثه جديدى دارد.
توجه به اين حقيقت، از يكسو نياز مستمر ما را به ذات پاك او روشن مىكند، و از سوى ديگر پردههاى يأس و نوميدى را از دل كنار مىزند.
و از سوى سوم غرور و غفلت را درهم مىشكند.
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 30)- و باز به دنبال اين نعمت مستمر و پاسخگوئى به نيازهاى همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمين تكرار مىكند كه «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 31)- نعمتهائى كه تاكنون در آيات اين سوره مطرح شده مربوط به اين جهان بوده است، ولى در اينجا از محاسبه قيامت و بعضى ديگر از خصوصيات معاد سخن مىگويد كه در عين تهديد بودن براى مجرمان وسيله تربيت و آگاهى و بيدارى و هم وسيله تشويق و دلگرمى مؤمنان است، و به همين جهت نعمت محسوب مىشود، لذا بعد از ذكر هر كدام همان سؤال را كه در باره نعمتهاست تكرار مىكند.
نخست مىفرمايد: «به زودى به حساب شما مىپردازيم اى دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ).
آرى! در آن روز خداوند عالم قادر دقيقا همه اعمال و گفتار و نيات انس و جن را مورد بررسى و حساب دقيق قرار داده، و كيفر و پاداش مناسب را براى آنها تعيين مىكند.
(آيه 32)- بعد از ذكر اين معنى باز اين سؤال را تكرار مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 33)- در تعقيب آيه قبل كه از مسأله حساب دقيق الهى سخن مىگفت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مىگويد: «اى گروه جن و انس! (هر گاه به راستى مىخواهيد از مجازات و كيفر الهى بر كنار مانيد) اگر مىتوانيد از مرزهاى آسمانها و زمين بگذريد (و از حيطه قدرت او خارج شويد) پس بگذريد ولى هرگز نمىتوانيد مگر با نيروئى» الهى و فوق العاده اما چنين نيروئى در اختيار شما نيست (يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ).
به اين ترتيب شما هرگز ياراى فرار از دادگاه عدل خدا و پيامدهاى آن را نداريد، هر جا برويد ملك خداست، و هر كجا باشيد محل حكومت اوست، آرى اين موجود ضعيف و ناتوان كجا مىتواند از عرصه قدرت خداوند بگريزد همان گونه كه امير مؤمنان على عليه السّلام در دعاى روح پرور كميل عرضه مىدارد:
«و لا يمكن الفرار من حكومتك پروردگارا! فرار از حكومت تو ممكن نيست»!
البته به نظر مىرسد كه اين آيه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهى در قيامت باشد، و مؤيد آن بعضى از اخبار است كه در منابع اسلامى در اين زمينه نقل شده از جمله در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «روز قيامت خداوند بندگان را در محل واحدى جمع مىكند و به فرشتگان آسمان پائين وحى مىفرستد فرود آييد، آنها- كه دو برابر جمعيت روى زمين از جن و انس هستند- فرود مىآيند، سپس اهل آسمان دوم كه آنها نيز دو برابر همه مىباشند فرود مىآيند، و به همين ترتيب فرشتگان هفت آسمان فرود مىآيند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه مىكنند، اينجاست كه منادى صدا مىزند: اى جمعيت جن و انس اگر مىتوانيد از اقطار آسمانها و زمين بگذريد، اما هرگز نمىتوانيد جز با قدرت الهى و در اينجا مىبينند اطراف آنها را هفت گروه عظيم از فرشتگان فرا گرفتهاند- و راهى براى فرار از چنگال عدالت نيست.»
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 34)- باز در اينجا دو گروه را مخاطب ساخته، مىگويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
درست است كه تهديد فوق به ظاهر در مسير مجازات و كيفر است، ولى از آنجا كه ذكر آن هشدارى است به همه انسانها، و عاملى است براى اصطلاح و تربيت، طبعا لطف و نعمتى محسوب مىشود، و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگى است چرا كه به خاطر آن سرهاى همه به حساب خواهد آمد!
(آيه 35)- اين آيه براى تأكيد آنچه در آيه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، مىافزايد: «شعلههائى از آتش بىدود، و دودهائى متراكم بر شما فرستاده مىشود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه مىكنند كه راهى براى فرار نيست) و نمىتوانيد از كسى يارى بطلبيد» (يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ).
از يكسو فرشتگان شما را احاطه كردهاند و از سوى ديگر شعلههاى گرم و سوزان آتش و دودهاى تيره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا مىگيرد و راهى براى گريز نيست.
(آيه 36)- باز مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
تعبير به نعمت در اينجا نيز به خاطر همان لطفى است كه در آيه قبل به آن اشاره شد.
(آيه 37)- در تعقيب آيات گذشته كه بعضى از حوادث رستاخيز را بازگو مىكرد، در اينجا همچنان ادامه همان بحث و ذكر خصوصيات ديگرى از صحنه قيامت، و چگونگى حساب، و مجازات، و كيفر است.
نخست مىفرمايد: «در آن هنگام كه آسمان شكافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد» حوادث هولناكى رخ مىدهد كه تاب تحمل آن را نخواهيد داشت (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ).
از مجموع آيات «قيامت» به خوبى استفاده مىشود كه در آن روز نظام كنونى جهان بكلى در هم مىريزد، و حوادث بسيار هولناكى در سرتاسر عالم رخ مىدهد، كواكب و سيارات و زمين و آسمان دگرگون مىشوند، و مسائلى كه تصور آن امروز براى ما مشكل است واقع مىگردد، از جمله چيزى است كه در آيه فوق آمده كه كرات آسمانى از هم مىشكافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مىآيد.
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 38)- و از آنجا كه اعلام وقوع اين حوادث هولناك در صحنه قيامت، و يا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفى است از الطاف الهى، بعد از آن، همان جمله سابق را تكرار فرموده، مىگويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 39)- در اين آيه از حوادث تكوينى قيامت، به وضع انسان گنهكار در آن روز، پرداخته، مىافزايد: «در آن روز هيچ كس از انس و جن از گناهش سؤال نمىشود» (فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ).
چرا سؤال نمىكنند؟ براى اين كه همه چيز روشن است، و در چهره انسانها همه چيز خوانده مىشود.
قيامت يك روز بسيار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاههاى متعددى بايد بگذرد و در هر صحنه و موقفى بايد مدتى بايستد، در بعضى از اين مواقف مطلقا سؤالى نمىشود.
و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مىشود و اعضاى بدن به شهادت بر مىخيزند. و در بعضى، از انسانها دقيقا پرسش مىشود.
خلاصه هر صحنهاى شرايطى دارد.
(آيه 40)- و باز در تعقيب آن همگان را مخاطب ساخته، مىگويد «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 41)- آرى در آن روز سؤال نمىشود، بلكه «مجرمان از چهرههايشان شناخته مىشوند» (يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ).
گروهى داراى چهرههاى بشاش نورانى و درخشانند كه بيانگر ايمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى ديگر صورتهائى سياه و تاريك و زشت و عبوس دارند كه نشانه كفر و گناه آنهاست، چنانكه در آيات 39 تا 41 سوره عبس مىخوانيم: «در آن روز چهرههائى درخشان و نورانيند، و چهرههائى تاريك، كه سياهى مخصوصى آن را پوشانيده».
سپس مىافزايد: «و آنگاه آنها را از موهاى پيش سر، و پاهايشان مىگيرند» و به دوزخ مىافكنند! (فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ).
گرفتن مجرمان با موى پيش سر، و پاها، ممكن است به معنى حقيقى آن باشد كه مأموران عذاب اين دو را مىگيرند و آنها را از زمين برداشته، با نهايت ذلت به دوزخ مىافكنند، و يا كنايه از نهايت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال مأموران عذاب الهى است، كه اين گروه را با خوارى تمام به دوزخ مىبرند، و چه صحنه دردناك و وحشتناكى است آن صحنه!
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 42)- باز از آنجا كه يادآورى اين مسائل در زمينه معاد هشدار و لطفى است به همگان مىافزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 43)- در اين آيه مىفرمايد: «اين همان دوزخى است كه مجرمان پيوسته آن را انكار مىكردند» (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ).
(آيه 44)- باز در توصيف جهنم و عذابهاى دردناك آن مىافزايد: مجرمان «امروز در ميان آن و آب سوزان در رفت و آمدند» (يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ).
آنها از يكسو در ميان شعلههاى سوزان جهنم مىسوزند و تشنه مىشوند و تمناى آن مىكنند و از سوى ديگر آب جوشان به آنها مىدهند (يا بر آنها مىريزند) و اين مجازاتى است دردناك.
از آيات 71 و 72 سوره مؤمن استفاده مىشود كه چشمه سوزان حميم در كنار جهنم است كه نخست دوزخيان را در آن مىبرند و سپس در آتش دوزخ مىافكنند.
(آيه 45)- باز به دنبال اين هشدار و اخطار شديد بيدار كننده كه لطفى است از ناحيه خداوند، مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 46)- اين دو بهشت در انتظار خائفان است! در اينجا دوزخيان را به حال خود رها كرده، به سراغ بهشتيان مىرود، و از نعمتهاى دلپذير و بىنظير و شوق انگيز بهشت قسمتهائى را بر مىشمرد، تا در مقايسه با كيفرهاى شديد و دردناك دوزخيان اهميت هر كدام روشنتر گردد.
مىفرمايد: «براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتى است» (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ).
خوف از پروردگار سر چشمههاى مختلفى دارد: گاه همان اعمال ناپاك و افكار آلوده است، و گاه براى مقربان، به خاطر قرب به ذات پاكش كمترين ترك اولى و غفلت مايه وحشت آنهاست، و گاه بدون همه اينها هنگامى كه تصور آن ذات نامحدود و عظمت بىانتها را مىكنند در مقابل او احساس حقارت كرده و حالت خوف به آنها دست مىدهد، اين خوفى است كه از نهايت معرفت پروردگار حاصل مىشود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست.
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 47)- باز به دنبال اين نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته، مىگويد:
«پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 48)- سپس در توصيف اين دو بهشت مىافزايد: «داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است» (ذَواتا أَفْنانٍ).
(آيه 49)- و به دنبال اين نعمت باز همان سؤال تكرار مىشود كه: «كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 50)- از آنجا كه يك باغ سرسبز و خرّم و پرطراوت، علاوه بر درختان، بايد چشمههاى آب جارى داشته باشد در اين آيه مىافزايد: «در آن دو (بهشت) دو چشمه هميشه جارى است» (فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ).
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 51)- باز در برابر اين نعمت همان سؤال مطرح مىشود: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 52)- در اين آيه كه نوبت به ميوههاى اين دو باغ بهشتى مىرسد، مىفرمايد: «در آن دو از هر ميوهاى دو نوع وجود دارد» هر يك از ديگرى بهتر (فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ).
نوعى كه در دنيا نمونه آن را ديدهايد، و نوعى كه هرگز شبيه و نظير آن را در اين جهان نديدهايد.
(آيه 53)- باز مىافزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 54)- در آيات پيشين سه قسمت از ويژگيهاى اين دو باغ بهشتى مطرح شد، اكنون به ويژگى چهارم پرداخته، مىفرمايد: «اين در حالى است كه آنها بر فرشهائى تكيه كردهاند با آسترهائى از ديبا و ابريشم» (مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ).
اين تعبير نشانه آرامش كامل روح بهشتيان است.
در اينجا گران قيمتترين پارچهاى كه در دنيا تصور مىشود آستر اين فرشها ذكر شده، اشاره به اين كه قسمت روئين آن چيزى است كه از لطافت و زيبائى و جذابيت در وصف نمىگنجد.
و بالاخره در پنجمين نعمت به چگونگى نعمتهاى اين باغ بهشتى اشاره كرده، مىگويد: «و ميوههاى رسيده آن دو باغ بهشتى در دسترس است» (وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ).
آرى! زحمتى كه معمولا در چيدن ميوههاى دنيا وجود دارد در آنجا به هيچ وجه نيست.
(آيه 55)- و باز همگان را در اينجا مخاطب ساخته، مىگويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
-
RE: سوره الرّحمن [55]
(آيه 56)- همسران زيباى بهشتى: در آيات گذشته پنج قسمت از مواهب و ويژگيهاى اين دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اينجا ششمين نعمت را بازگو مىكند و آن همسران پاك بهشتى است، مىفرمايد: «در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود عشق نمىورزند» (فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ).
«و هيچ انس و جن پيش از اينها با آنها تماس نگرفته است» (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).
بنابر اين آنها دوشيزهاند، و دست نخورده، و پاك از هر نظر.
از «أبو ذر» نقل شده است كه: «همسر بهشتى به شوهرش مىگويد: سوگند به عزت پروردگارم كه در بهشت چيزى را بهتر از تو نمىيابم، سپاس مخصوص خداوندى است كه مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد».
(آيه 57)- باز در تعقيب اين نعمت بهشتى تكرار مىكند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 58)- سپس به توصيف بيشترى از اين همسران بهشتى پرداخته، مىگويد: «آنها همچون ياقوت و مرجانند»! (كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ).
به سرخى و صفا و درخشندگى «ياقوت» و به سفيدى و زيبائى شاخه «مرجان» كه هنگامى كه اين دو رنگ (يعنى سفيد و سرخ شفاف) به هم آميزند زيباترين رنگ را به آنها مىدهند.
(آيه 59)- بار ديگر به دنبال اين نعمت بهشتى مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).