RE: نامه یک کودک به قرائتی: تو اسراف میکنی!
یك كسی وسواسی بود. در «ولا الضالین» نمیتوانست بگوید، «والضالین». هی میگفت: «غیر المغضوب علیهم ولاالض...» نشد! «غیر المغضوب علیهم ولاالض...»، «ولاالض، ولاالض» هی میگفت: «ولاالض» گیر كرده بود. پشت سری گفت: مرض! مرض! مرض! مرض! خوب همه مسجدیها خندیدند.
همین آقایی كه مسخره كرد، مرض مرض گفت، خودش در«لاوالض» وسواسی شد. گاهی وقتها طوری هست كه مو نمیزند، پیداست... دامادی كه عروس را بشكند، عروسی كه داماد را بشكند، از عمویت پول گرفتی داماد شدی؟ عجب زن گدایی شدی! حالا از عمویش وامی گرفته داماد شده، تو چرا به او نیش میزنی؟ عفو، صفح، تغفروا، «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا»... با مردم «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا». با همسر«وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا». یعنی خانم یك چیزی بیش از باقی مردم.
كلمات قرآن غوغا میكند.
-پایان-