-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 67)- مراحل هفت گانه خلقت انسان: بار ديگر در ادامه آيات توحيدى به بخشى از «آيات انفسى» پرداخته مراحل تطور خلقت انسان را از خاك، و دوران جنينى، و دوران حيات در دنيا تا هنگام مرگ، در هفت مرحله بيان مىكند، تا هم عظمت قدرت و ربوبيت او روشن شود و هم مواهب و نعمتهايش بر بندگان.
مىفرمايد: «او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده) سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مىفرستد، بعد به مرحله كمال قوّت خود مىرسيد و بعد از آن پير مىشويد- و (در اين ميان) گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مىميرند- و در نهايت به سر آمد عمر خود مىرسيد و شايد تعقّل كنيد» (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).
به اين ترتيب نخستين مرحله، مرحله تراب و خاك است كه اشاره به آفرينش آدم جد نخستين ما از خاك مىباشد، و يا خلقت همه انسانها از خاك، چرا كه مواد غذايى كه وجود انسان و حتى نطفه او را تشكيل مىدهد اعم از مواد حيوانى و گياهى همه از خاك مايه مىگيرد.
مرحله دوم مرحله نطفه است كه مربوط به همه انسانها جز آدم و همسرش حواست.
-
RE: سوره غافر [40]
مرحله سوم مرحلهاى است كه نطفه تكامل يافته، و نمو قابل ملاحظهاى نموده، و به صورت يك قطعه خون بسته در آمده است.
بعد از اين، مرحله «مضغه» (چيزى شبيه به گوشت جويده شده) و مرحله ظهور اعضاء، مرحله حس و حركت است كه قرآن در اينجا سخنى از اين سه مرحله به ميان نياورده هر چند در آيات ديگر به آن اشاره كرده است.
در اينجا چهارمين مرحله را مرحله تولد جنين ذكر مىكند، و مرحله پنجم را مرحله تكامل قدرت و قوت جسمى كه بعضى آن را سن سى سالگى مىدانند كه در آن حد اكثر نمو قواى جسمانى حاصل مىشود و بعضى آن را كمتر يا بيشتر گفتهاند، البته ممكن است در افراد متفاوت باشد و قرآن از آن تعبير به «بلوغ اشد» كرده است.
از آن به بعد مرحله عقب گرد و از دست دادن نيروها آغاز مىشود و تدريجا دوران پيرى كه مرحله ششم است فرا مىرسد.
سر انجام پايان عمر كه آخرين مرحله است فرا رسيده و انتقال از اين سرا، به سراى جاويدان تحقق مىيابد.
آيا با اين همه تغييرات و تطوّرات منظم، و حساب شده، باز هم جاى ترديد در قدرت و عظمت مبدأ عالم هستى و الطاف و مواهب او وجود دارد؟
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 68)- در اين آيه سخن از مهمترين مظاهر قدرت پروردگار يعنى مسأله حيات و مرگ به ميان مىآورد، همان دو پديدهاى كه با تمام پيشرفت علوم بشرى هنوز جزء معمّاهاى ناگشوده است، مىفرمايد: «او كسى است كه زنده مىكند و مىميراند» (هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ).
جالب اين كه از موجودات زنده تك سلولى گرفته، تا حيوانات غول پيكر و از اعماق اقيانوسهاى تاريك و ظلمانى گرفته، تا پرندگانى كه بر اوج آسمانها پرواز مىكنند، از گياه ذرهبينى بسيار كوچكى كه در لابلاى امواج اقيانوس شناور است، تا درختانى كه دهها متر طول قامت دارند، هريك داراى نوعى حيات و شرائطى مخصوص به خود مىباشند و به همين نسبت مرگهاى آنها نيز متفاوت است، و بدون شك چهرههاى حيات متنوعترين چهرههاى جهان خلقت و اعجاب انگيزترين آنهاست.
اما قابل توجه اين كه هيچ يك از اين مسائل مهم و پيچيده در برابر قدرت او سختى و مشكلى ندارد، و به محض اراده و فرمانش صورت مىگيرد.
لذا در پايان آيه مىفرمايد: «و هنگامى كه كارى مقرّر كند تنها به آن مىگويد:
موجود باش! بىدرنگ موجود مىشود»! (فَإِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ).
(آيه 69)- سرنوشت ستيزه جويان مغرور: باز هم در اينجا سخن از كسانى است كه در آيات الهى به مجادله بر مىخيزند.
نخست مىگويد: «آيا نديدى كسانى را كه در آيات خدا مجادله مىكنند چگونه از راه حق منحرف مىشوند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ).
اين مجادله و گفتگوهاى توأم با لجاجت و عناد، اين تقليدهاى كوركورانه و تعصبهاى بىپايه سبب مىشود كه آنها از صراط مستقيم به بيراهه كشيده شوند، چرا كه حقايق تنها در پرتو روح حق جويى آشكار مىگردد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 70)- سپس به توضيح بيشتر در باره آنها پرداخته، مىافزايد: «همان كسانى كه كتاب (آسمانى) و آنچه رسولان خود را بدان فرستادهايم تكذيب كردند» (الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا).
و در پايان آيه آنها را با اين سخن تهديد مىكند: «آنان به زودى (نتيجه شوم كار خود را) مىفهمند» (فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
(آيه 71)- «آن هنگام كه غلها و زنجيرها بر گردن آنها قرار گرفته و با اين غل و زنجير آنها را مىكشند» (إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ يُسْحَبُونَ).
(آيه 72)- «به درون آب جوشان، و سپس در آتش دوزخ سوزانده مىشوند»! (فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ).
(آيه 73)- علاوه بر اين عذابهاى جسمانى آنها را با يك سلسله عذابهاى دردناك روحى مجازات مىكنند، از جمله همان است كه در اين آيه به آن اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس به آنها گفته مىشود: كجايند آنچه را همتاى خدا قرار مىداديد»؟! (ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ تُشْرِكُونَ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 74)- همان معبودهايى را كه «جز خدا پرستش مىكرديد» (مِنْ دُونِ اللَّهِ). تا از شما شفاعت كنند و از ميان اين عذابهاى دردناك و امواج متلاطم آتش دوزخ رهايى بخشند، مگر بارها نگفتيد كه ما اينها را به خاطر آن پرستش مىكنيم كه شفيعان ما باشند؟ پس كجا رفت شفاعتشان؟! ولى آنها با سر افكندگى و سرشكستگى در پاسخ «مىگويند: همه از نظر ما پنهان و گم شدند» (قالُوا ضَلُّوا عَنَّا).
سپس آنها مىبينند كه اصل اعتراف به عبوديت بتها داغ ننگى بر پيشانيشان است، لذا در مقام انكار بر مىآيند و مىگويند: «ما اصلا قبل از اين چيزى پرستش نمىكرديم»! (بَلْ لَمْ نَكُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَيْئاً).
اينها اوهام و خيالاتى بيش نبودند كه ما آنها را واقعيتهايى مىپنداشتيم، اما امروز براى ما روشن شده كه آنها اسمهايى بىمسمى و الفاظى بىمعنى و مفهومند كه پرستش آنها جز ضلالت و گمراهى و بيهودگى هيچ نبود، بنابر اين آنها يك واقعيت غير قابل انكار را بازگو مىكنند.
در پايان آيه مىفرمايد: «اين گونه خداوند كافران را گمراه مىسازد» (كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرِينَ).
كفر و لجاجت آنها پرده و حجابى بر قلب و فكر آنها مىشود، لذا راه مستقيم حق را گذارده، در بيراهه گام مىنهند و در قيامت نيز از راه بهشت محروم شده به بيراهه دوزخ كشيده مىشوند، آرى اين چنين خداوند كافران را گمراه مىسازد.
(آيه 75)- اين آيه به علت گرفتاريهاى اين گروه در اين همه بلا و مصيبت و عذاب اشاره كرده، مىگويد: «اين عذابها به خاطر آن است كه به ناحق در زمين شادى مىكرديد و از روى غرور و مستى (شهوات) به خوشحالى مىپرداختيد»! (ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ).
از مخالفت با پيامبران و كشتن مؤمنان و در فشار گذاردن محرومان و مستضعفان لذت مىبرديد، اكنون بايد كفاره آن همه شادى بىجا و غرور و غفلت و مستى شهوت را در ميان اين غل و زنجيرها، و در لابلاى شعلههاى آتش بدهيد.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 76)- اين جاست كه به آنها خطاب مىشود كه: «وارد شويد از درهاى جهنم، و جاودانه در آن بمانيد» (ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها).
«و چه بد است جايگاه متكبّران» (فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ).
اين جمله تأكيد مجددى است بر اين كه سر چشمه اصلى بدبختهاى آنها همان كبر و غرور بوده است.
(آيه 77)- باز هم صبر كن: به دنبال بحثهاى گذشته در زمينه كارشكنيهاى كفار و كبر و غرور و تكذيب آنها نسبت به آيات الهى در اين آيه و آيه بعد، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را دلدارى داده، امر به صبر و استقامت در مقابل اين مشكلات مىكند.
نخست مىفرمايد: «اكنون كه چنين است صبر كن كه وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
هم وعده پيروزى كه به تو داده شده، و هم وعده مجازات دردناك مستكبران مغرور و تكذيب كننده، هر دو حق است و بدون شك تحقق مىيابد.
سپس براى اينكه دشمنان حق چنين تصور نكنند كه اگر در مجازاتشان تأخيرى رخ دهد مىتوانند از چنگال كيفر و عذاب الهى بگريزند اضافه مىكند:
«و هر گاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو ارائه دهيم، و يا تو را (پيش از آن كه آنان گرفتار عذاب شوند) از دنيا ببريم (مهم نيست) چرا كه همه آنان را تنها بسوى ما باز مىگردانند» و ما به وعدههاى خود در باره آنان عمل خواهيم كرد (فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنا يُرْجَعُونَ).
وظيفه تو تنها ابلاغ آشكار و اتمام حجت بر همگان است، تا دلهاى بيدار در پرتو تبليغ تو روشن گردد، و براى مخالفان نيز جاى عذر و بهانهاى باقى نماند، تو به هيچ چيزى جز به انجام اين وظيفه، دلبستگى نداشته باش!
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 78)- باز براى مزيد تسلى خاطر و دلدارى پيامبر اشاره به وضع مشابه پيامبران پيشين مىكند، كه آنها نيز گرفتار چنين مشكلاتى بودند ولى همچنان به راه خود ادامه دادند، و پيروزى را در آغوش گرفتند، مىفرمايد: «ما پيش از تو رسولانى فرستاديم، سرگذشت گروهى از آنان را (در قرآن) براى تو بازگو كردهايم، هر چند سرگذشت گروهى ديگر را براى تو بيان ننموديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ).
هر كدام با صحنههايى از اين قبيل و مشكلاتى طاقت فرسا دست به گريبان بودند، و در مقابل آنها اقوام لجوج و متكبر و مغرور فراوان قرار داشتند، ولى سر انجام آيين حق پيروز گشت و ظالمان و مجرمان مغلوب شدند.
اخبار متعدّدى در منابع مختلف اسلامى وارد شده كه پيامبران الهى 124 هزار نفر بودند.
و از آنجا كه مشركان و كافران بهانهجو و لجوج هر روز در برابر انبياى الهى تقاضاى معجزه دلخواه خود را داشتند، و مشركان زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نيز همين شيوه را تكرار مىكردند، قرآن در دنباله اين سخن اضافه مىكند: «هيچ پيامبرى حق نداشت و نمىتوانست معجزهاى جز به فرمان خدا بياورد»! (وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
اصولا همه معجزات در اختيار خداست، و بازيچه دست كفار نمىتواند باشد.
سپس با لحنى جدّى و تهديدآميز به كسانى كه مىگفتند اگر راست مىگويى چرا عذاب الهى به سراغ ما نمىآيد هشدار مىدهد كه: «هنگامى كه فرمان الهى (براى مجازات اين منكران لجوج) صادر شود در ميان آنها به حق داورى خواهد شد، و پيروان باطل در آن هنگام زيان خواهند كرد» (فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ).
در آن روز درهاى توبه بسته مىشود و رهروان راه باطل به روشنى مىبينند كه تمام سرمايههاى هستى خود را از كف داده و متاعى نخريدند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 79)- منافع گوناگون چهار پايان: بار ديگر به نشانههاى قدرت خداوند و مواهب گستردهاش نسبت به انسانها باز مىگردد، و گوشه ديگرى از آن را شرح مىدهد، تا هم به عظمت او آشناتر شوند، و هم حسّ شكر گزارى را كه وسيلهاى براى معرفت اللّه است در آنها برانگيزد.
مىفرمايد: «خداوند همان كسى است كه چهار پايان را براى شما آفريد، تا بر آنها سوار شويد، و از آنها تغذيه كنيد» (اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ).
بعضى از آنها تنها براى تغذيه مورد استفاده قرار مىگيرند همچون گوسفند، و بعضى هم براى سوارى و هم براى تغذيه مانند شتر كه هم كشتى بيابانهاى خشك و سوزان است و هم وسيلهاى براى تغذيه آدميان!
(آيه 80)- از اين گذشته استفادههاى فراوان ديگرى نيز از آنها مىشود، همانگونه كه آيه شريفه به آن اشاره كرده، مىفرمايد: «و براى شما در آنها منافع بسيارى (جز اينها) است» (وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ).
از شير و پشم و پوست و ساير اجزاى آنها استفاده مىكنيد و حتى فضولات بدن آنها نيز در كشاورزى و غيره قابل استفاده است.
سپس مىافزايد منظور ديگر از آفرينش آنها اين بوده: «تا بوسيله آنها به مقصدى كه در دل داريد برسيد» (وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً فِي صُدُورِكُمْ).
تعبير فوق مىتواند اشاره به استفادههاى تفريحى، هجرت و سياحت، مسابقهها و گاه كسب ابهت و مانند آن باشد.
و از آنجا كه اينها همه وسيله مسافرت در خشكى هستند، در پايان آيه مىافزايد: «و بر آنها (چهار پايان) و بر كشتيها سوار مىشويد» (وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ).
در كشتيها خاصيتى آفريد كه با تمام ثقل و سنگينى بر روى آب باقى بماند، و جريان بادها را آن چنان منظم قرار داده كه مىتوان از آنها در مسيرهاى معينى پيوسته استفاده كرد و «با آن به ديدار آشنا رسيد».
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 81)- در اين آيه براى تأكيد و گرفتن اقرار از همگان مىفرمايد: «و خدا آياتش را همواره به شما نشان مىدهد، پس (بگوييد) كداميك از آيات خدا را مىتوانيد انكار كنيد»؟!َ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ).
آيا آيات و نشانههاى او را در «آفاق» مىتوانيد انكار كنيد يا آيات او را در انفس؟
به راستى با اين كه آيات و نشانههاى او براى همگان روشن است چرا گروهى راه انكار را پيش مىگيرند؟
(آيه 82)- آخرين آيات سوره مؤمن در حقيقت يك نوع نتيجه گيرى از بحثهاى گذشته است.
نخست مىگويد: آيا آنها در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنها مىزيستند چگونه شد»؟! (أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
همان كسانى «كه از نظر تعداد نفرات از آنها بيشتر، و از نظر قوت و آثارشان در زمين از آنها فزونتر بود» (كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ).
كثرت نفرات آنها را از قبورشان مىتوان شناخت، و قدرت و آثارشان را در زمين از آنچه از آنها به يادگار مانده! تعبير به «آثارا فى الارض» ممكن است اشاره به پيشرفت گسترده كشاورزى آنها باشد- چنانكه در آيه 9 سوره روم آمده- و يا اشاره به ساختمانهاى عظيم و بناهاى محكم اقوام پيشين در دل كوهها و بر صحنه دشتها- چنانكه در آيه 128 و 129 سوره شعرا بيان شده است.
ولى به هر حال «نيروهايى را كه به دست مىآورند هرگز (به هنگام وزش طوفان بلا و عذاب الهى) نتوانست آنها را بىنياز سازد و نجات دهد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). بلكه تمام اين قدرتها در لحظاتى كوتاه درهم كوبيده شدند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 83)- در اين آيه به چگونگى برخورد آنها با پيامبران و معجزات و دلائل روشن انبيا اشاره كرده، مىگويد: «هنگامى كه رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند (از آنان روى گرداندند، و) تنها به معلوماتى كه خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند» و غير آن را هيچ شمردند (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).
و همين امر سبب شد تا «آنچه را از عذاب و تهديدهاى الهى به باد استهزا مىگرفتند بر سر آنان فرود آيد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
يعنى با اتكاى به علوم محدود بشرى، خواه در معارف عقلى و اعتقادات يا در دنيا و يا شبهات واهى كه آن را علم مىپنداشتند، علومى را كه از سر چشمه وحى صادر شده بود نفى مىكردند و به باد استهزا مىگرفتند، و به علوم اندك خوشحال بودند و خويشتن را بكلى از انبيا بىنياز مىديدند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 84)- قرآن نتيجه اين خودخواهى و غرور را در اين آيه و آيه بعد چنين بيان كرده: «پس هنگامى كه شدت عذاب ما را ديدند (عذابى كه براى ريشه كن كردن آنها نازل شده بود و فرمان قطعى پروردگار را در زمينه نابوديشان به همراه داشت، از كرده خود پشيمان شدند، خود را موجودى ضعيف و ناتوان ديدند و رو به درگاه حق آوردند و فريادشان بلند شد و) گفتند: اكنون به خداوند يگانه ايمان آورديم، و نسبت به معبودهايى كه شريك او مىشمرديم كافر شديم»! (فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ).
(آيه 85)- «اما هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند ايمان آنها به حالشان سودى نداشت» (فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا). چرا كه به هنگام نزول «عذاب استيصال» درهاى توبه بسته مىشود.
اين حكم مخصوص افراد يا اقوام معينى نيست، بلكه چنانكه قرآن در دنبال همين سخن مىگويد: «اين سنت الهى است كه در مورد بندگان گذشته نيز اجرا شده است» (سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ).
سپس آيه را با اين جمله پايان مىدهد: «و در آن هنگام (كه عذاب الهى دامانشان را فرو گرفت) خسران و زيان كافران آشكار شد» (وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ).
آن روز فهميدند كه سرمايهاى جز مشتى غرور و پندار نداشتند، و آنچه را آب حيات خيال مىكردند سرابى بيش نبود.
و به اين ترتيب سوره مؤمن كه با توصيف حال كافران مغرور آغاز شده بود، با پايان زندگى دردناك آنها خاتمه مىيابد!
«پايان سوره مؤمن»