RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
رئيس رژيم عراق صريحاً اعلام مىكرد كه قرارداد قبلىاش با دولت ايران در سال 1975 معروف به قرارداد الجزائر، چون در هنگام ضعف عراق بوده اكنون لازم الاجرا نيست؛ قرارداد را پاره كرد و پس از روزهاى معدودى حمله را آغاز نمود. اين براى ملت ما درسى تلخ و آموزنده بود. از آن لحظه ملت بيدار و انقلابى ما تصميم خود را گرفت و هدفهاى خود را مشخص كرد.
اين هدف تنها بازپس گرفتن زمينهاى اشغالى يا گرفتن غرامت جنگى نبود هرچند كه اين هر دو حق مسلم ملت ايران بود و هرچند كه بسى خسارتها قابل جبران نبود بلكه هدف مهمتر تنبيه متجاوز و برچيدن بساط تجاوز بود. با طرح مسألهى تنبيه متجاوز ما نه فقط تكيهگاه مطمئنى براى امنيت ملى خود جستجو مىكرديم، بلكه اين براى همهى منطقه متضمن امنيت و ثبات بود و هست. اگر يكبار متجاوزى به دليل تجاوز از سوى خانوادهى بينالمللى مجازات شود، مىتوان مطمئن شد كه دستكم تا ساليانى اين انگيزه كه همواره در عناصر شرير و فرصتطلب قابل جستجو است فروخواهد نشست؛ و منطقه و يا شايد جهان مصيبتهاى يك جنگ متجاوزانه و بىدليل را تحمل نخواهد كرد. دادگاه نورنبرگ توانسته است بيش از چهل سال صلح و امنيت اروپاى جنگخيز را تضمين كند. چرا نبايد از آن تجربه استفاده كرد؟ قدرتهاى بزرگ حتى در هنگامى كه هزاران كيلومتر مربع از خاك ما در زير چكمههاى اشغالگران متجاوز بود، با استفاده از ابزار فوقالعاده نيرومند تبليغات ما را زير فشار قرار بدهد.
اين بدان معنا بود كه ما بخشى از وجود خود را، بخشى از شرف خود را در زير دست و پاى دشمن رها كنيم و به اميد بازگرداندن آن به دريوزگى اين يا آن كميتهى بينالمللى برويم. براى يك ملت بزرگ و پرافتخار انقلابى هيچ اهانتى از اين بالاتر نيست. بىهوشترين انسانهاى عالم هم براى رد چنين پيشنهاد ظالمانهاى سرگذشت غمانگيز و خونبار ملت فلسطين را به عنوان دليلى بزرگ و زنده در پيش روى خود دارند. اگر آتشبسهاى تحميلى و وعدههاى فريبنده و پوچ توانسته است ملت فلسطين را به حق واضح و مسلم خود برساند، هر ملت ديگر را هم خواهد رساند.
ما امروز هم كه بيشترين بخش از سرزمينهاى اشغالى را با مجاهدت قهرمانانهى ملت خود و با نثار هزاران جان عزيز آزاد كردهايم، و البته هنوز بخشهايى از آن جمله نفت شهر در تصرف ارتش متجاوز است مهمترين هدف خود را تنبيه متجاوز مىشماريم. و امروز با نگاه به سرمايهى عظيم و غير قابل جبرانى كه جنگ تحميلى از ما گرفته، بيش از هميشه به آن اهميت مىدهيم؛ و هر دستاورد ديگرى را بدون آن براى ملت خود خسارت مىدانيم. ما كه بار سنگين جنگ تحميلى هفتسالهاى را بر دوش داريم از هركسى به صلح تشنهتريم. اما صلح را، صلح پايدار را فقط در سايهى مجازات تجاوزگرى كه گناه تجاوز را با گناهان فراوان ديگر در جنگ همراه كرده، قابل دسترسى مىدانيم و بس. امروز نيز مانند سال 1975 عراق در موضع ضعف است، و اين را همهى دنيا مىداند. صلحى كه امروز از سوى آن رژيم قبول شود چند سال بعد، آنگاه كه وى به خود گمان قدرت ببرد در يكلحظه دود خواهد شد، و منطقه را دوباره آتش جنگ فراخواهد گرفت. تنها تضمين براى آينده آن است كه متجاوز مجازات شود.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
صلح بىشك كلمهاى زيبا و جذاب است؛ تا آن حد كه آتشافروزان بزرگ بينالمللى و پديدآورندگان سلاحهاى جهانسوز نيز بدان علاقه نشان مىدهند، و رياكارانه از آن دم مىزنند. اما به نظر ما عدالت واژهاى كه زورمندان و متجاوزان همواره با ترس و احتياط بدان مىنگرند از صلح بالاتر و مهمتر است. اىبسا مظلومانى كه زندگى را و رفاه را و صلح را به خاطر رسيدن به عدالت فدا كردهاند، اينها همواره قهرمان شناخته شدهاند. شهرهاى اروپا هنوز به مقاومت خود در برابر تجاوز هيتلرى افتخار مىكنند، و لنينگراد هنوز به خودسوزىاش كه ارتش ناپلئون را ناكام و مبهوت كرد و به مقاومت چهارسالهاش در محاصرهى مهاجمين نازى به خود مىبالد. سازمان ملل بخصوص بنا بر اولين مادهى منشور خود موظف به تأمين عدالت در شكل ويژهاش يعنى مقابلهى با متجاوز است. ما همين را از دنيا و از سازمان ملل مىطلبيم.
قدرتهاى بزرگ رياكارانه اين جنگ را كه بر ما تحميل شده بىمعنا مىنامند و اين در حالى است كه خود همواره از آغازگر متجاوز آن حمايت نظامى، سياسى و اقتصادى كردهاند. شك نيست كه به راه انداختن چنين جنگى همواره بىمعناست، ولى آنان تا وقتى هنوز متجاوز از دست يافتن به هدفهاى شومش مأيوس نشده بود چنين تعبيرى نمىكردند. اما امروز اين جنگ براى ملت ما داراى معنايى بسيار مهم است. كوشش مجاهدتآميز و فداكارانه براى سوزاندن ريشهى تجاوز و اثبات اينكه يك ملت قادر است كه علىرغم خواست قدرتهاى بزرگ از انقلاب و ثبات و شرف خود دفاع كند. ملت ما با فداكارى و ايثار خود در حال شكستن و ابطال معادلهاى است كه هميشه مشوق تجاوز و جنگ بوده است، و آن معادله اين است كه تكيه بر سلاح پيشرفته و تكيه بر حمايت قدرتها تضمينكنندهى موفقيت است. ملت ايران در مدت اين هفت سال پاسخ به سؤال بزرگى را جستجو كرده است.
من مايلم از اين تريبون آن سؤال را مطرح كنم. سؤال اين است، كه چرا دولتهايى كه به روشنى و قاطعيت دانستهاند كه رژيم عراق برافروزنده آتش جنگ و اقدامكنندهى به تجاوز است و كم نيستند كسانى كه اين حقيقت را مىدانند چرا در مقابل اين جرم بزرگ و گناه بينالمللى سكوت كردهاند؟ و چرا رسانههاى گروهى عالم مسئوليت عظيم خود در برابر وجدان بشريت و استيضاح تاريخ را در اين مورد به فراموشى سپردهاند؟ ممكن است آشنايى به وضع رابطهى سياسى در دنياى امروز و هندسهى معيوبى كه سلطهى قدرتهاى بزرگ در روابط جهانى به وجود آورده كليد حل اين معما باشد، و اين از نظر ملت ما پوشيده نيست.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
اما سؤالى كه هيچ پاسخ قانعكنندهاى براى آن نمىتوان يافت اين است كه چرا شوراى امنيت سازمان ملل، ارگانى كه اساساً براى مقابله با تجاوز و تأمين امنيت بينالمللى به وجود آمده، در قبال اين تجاوز به كلى وظيفهى خود را از ياد برد و حتى ضد آن عمل كرد؟ خوب است همه بدانند كه شوراى امنيت در شروع حملهى عراق كه در جبههاى به عرض هزار كيلومتر واقع شد هيچ عكسالعملى نشان نداد. ارتش عراق ظرف يك هفته مرزهاى بينالمللى را درنورديد، و در برخى از نقاط تا عمق هفتاد، هشتاد و نود كيلومتر پيش رفت، و در آن مستقر شد، و چنانكه برخى از سران عراق گفتند، با اين نيت كه هرگز از آن خارج نخواهد شد. تنها پس از اين بود كه اولين قطعنامهى شوراى امنيت صادر شد. 28 سپتامبر، 1980. اين قطعنامه نه به تجاوز اشاره كرد، نه به اشغال و نه بازگشت به مرزهاى بينالمللى را لازم شمرد؛ بلكه به جاى اين همه با كمال تعجب طرفين را به عدم توسل بيشتر به زور دعوت كرد. اين عبارت در حقيقت از آنچه تا آن روز توسط قواى قهريهى عراق تصرف شده بود چشمپوشى مىكرد، و فقط از او مىخواست بيش از آن پيشروى نكند، و از ايران نيز مىخواست كه از جنگ براى عقب راندن متجاوز خوددارى كند.
اين اولين اقدام شوراى امنيت بود، كه در آن وظائف اصلى شورا يعنى نگاهبانى از صلح و امنيت بينالمللى به شكل زشت و تأسفانگيزى بهوسيلهى خود آن شورا پايمال مىشد. پس از آن شوراى امنيت را سكوتى مرگبار فراگرفت، و تا آزادى خرمشهر عملياتى كه در آن ستون فقرات نيروهاى اشغالگر شكست، و هزاران نفر از آنان به وضع ذلتبارى اسير شدند جنگ خونين و مستمرى را كه خبرهاى آن در صدر اخبار جهان بود فراموش كرد. در اين مدت قهرمانىهاى ملت ما و شكلگيرى نيروهاى رزمندهى ما، سر بر آوردن يك نيروهاى جوان، انقلابى و تعيينكننده را در منطقه خبر مىداد، و قدرتهاى جهانى را از دست يافتن به هدفهاى شومى كه در حملهى عراق به ايران جستجو مىكردند به كلى مأيوس ساخت. اين بود كه بار ديگر شوراى امنيت به ياد جنگ ايران و عراق افتاد. چند هفته پس از فتح خرمشهر دومين قطعنامهى شورا صادر شد؛ 12 ژوئيه، 1982. اين قطعنامه بازگشت به مرزهاى بينالمللى را درخواست مىكرد. يعنى چيزى كه بخش اعظم آن با فداكارى ملت ما و با شجاعت بىنظير رزمندگان ما خود حاصل شده بود. در اين قطعنامه نيز نه سخنى از تجاوز، نه نامى از متجاوز، نه يادى از خسارتها و چارهاى براى جبران آن و نه بالأخره تضمينى براى امنيت و ثبات حقيقى و تنبيهى براى عامل ناامنى وجود نداشت. بار ديگر ما خود را در تلاش براى احقاق حق خود تنها يافتيم. تا امروز شوراى امنيت همواره در مورد جنگى كه بر ما تحميل شده با همين روش موضع گرفته است.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
ابتكارات مستقل دبيركل مىرفت تا راهگشا شود، و سازمان ملل را در وصول به هدفهاى خود كمك كند، ولى از اين امكان بهرهاى گرفته نشد. من در اينجا لازم مىدانم خوشنودى خودمان را از تلاشهاى ايشان ابراز دارم؛ و همچنين از نخستوزير فقيد سوئد آقاى اولاف پالمه كه در سمت نمايندگى دبيركل تلاشهاى دلسوزانهاى كرد به نيكى ياد كنم. سفر دبيركل به تهران و مذاكرات سودمندى كه پيرامون قطعنامهى 598 انجام شد نيز گام ديگرى در اين راه بود. ما آن مذاكرات را چنانكه گويا گزارش دبيركل به شوراى امنيت نيز از آن حكايت مىكند واقعبينانه و راهگشا ارزيابى مىكنيم. با كمال تأسف احساس مىشود كه برخى از اعضاى مؤثر شوراى امنيت مايلند اين حقيقت را مكتوم بدارند. آنها همان كسانى هستند كه از آغاز تلاش خود براى تصويب اين قطعنامه را به انگيزهى فشار بر جمهورى اسلامى جهت دادند.
ما نقطه نظرهاى صريح خود را در اين باب به دبيركل منتقل كردهايم، و انتظار داريم شوراى امنيت بنا به وظيفهى خود از امكانى كه به وى ارائه شده به درستى استفاده كند. آيا شوراى امنيت براى تخلف از اولين وظيفهى خود يعنى مقابله با تجاوز كه در مادهى اول منشور از همهى هدفهاى ديگر ارجح شمرده شده استدلالى دارد؟ آيا براى مقابله با تهديد صلح و نقض صلح و توسل به زور مفاد مواد فصل هفتم چقدر عراق را تحت فشار گذارده است؟ بىطرفى كمترين چيزى است كه جمهورى اسلامى كه خود قربانى تجاوزگرى خونين و خسارتبار قرار گرفته مىتواند از شوراى امنيت انتظار داشته باشد. زيرا وظيفهى آن شورا مقابله با تجاوز و حمايت از قربانى تجاوز است، و نه بىطرفى ميان اين دو؛ اما آيا شوراى امنيت مىتواند ادعا كند كه در اين رابطه حتى بىطرف بوده است؟ احساس ما اين است كه شوراى امنيت تحت تأثير خواست و ارادهى برخى از قدرتهاى بزرگ مخصوصاً امريكا در موضعى چنين ناشايسته و محكوم شونده قرار گرفته است. در اين صورت بايد گفت بناى امنيتى كه به پشتيبانى چنين شوراى امنيتى نهاده شده، كاخى پرزرقوبرق از مقواست. ملتها مخصوصاً ملتهاى جهان سوم و به ويژه آنان كه مايلند كاملًا مستقل از ابرقدرتها زندگى كنند هرگز نمىتوانند تضمين امنيت خود را از اين شوراى امنيت بخواهند. خوددارى از محكوم كردن عراق به عنوان متجاوز آتش جنگ تحميلى را مشتعل نگاه داشته و حتى گسترش داده است.
اكنون خليج فارس بخاطر حضور نظامى امريكا و ديگر كشورهايى كه به دنبال شيطان بزرگ و بنا به اصرار و فشار او وارد منطقه شدهاند تبديل به انبار باروتى خطرناك شده است.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
من لازم مىدانم مجمع عمومى سازمان ملل و نيز افكار عمومى ملت امريكا را به خطر بسيار بزرگ و بسيار نزديكى كه اكنون رژيم امريكا با اقدام اخير خود در خليج فارس همهى دنيا را و نه فقط منطقه را با آن تهديد مىكند، معطوف سازم. ديروز ناوهاى امريكائى يك كشتى تجارى ايرانى به نام ايراناجر را مورد حمله قرار داد. پنج نفر كشته، چهار مجروح به جاى نهاد؛ كشتى را تصرف و تعدادى را دستگير كرد و به گروگان گرفت. ديروز تلوزيون امريكا اين را به عنوان زدن يك قايق در حال مينريزى پخش كرد، و طبق معمول به افكار عمومى دنيا دروغ گفت. اما من اينك اعلام مىكنم كه اين يك كشتى تجارى و موسوم به ايراناجر بوده است، و نه يك قايق تندرو جنگى. اين آغازى است براى حوادثى كه بىشك عواقب تلخ آن به خليج فارس منحصر نخواهد ماند، و مسئوليت همهى پيشامدهاى بعدى به عهدهى شروعكننده يعنى امريكاست. آيا ادعاهاى بىتابانهى امريكا براى صلح در خليج فارس را بايد باور كرد؟ يا اين آتشافروزى عملى و آشكار را؟ من صريحاً اعلام مىكنم كه امريكا پاسخ اين اقدام زشت را دريافت خواهد كرد.
اين تنها يكى از دنبالههاى شوم جنگ تحميلى و نتيجهى ناتوانى شوراى امنيت در مقابله با تجاوز عراق است. اگر شوراى امنيت عراق را به خاطر شروع جنگ تحميلى و سپس شروع جنگ شهرها و آنگاه شروع جنگ كشتيها محكوم مىكرد، امروز امريكا نمىتوانست علىرغم فشار افكار عمومى جهان و حتى داخل امريكا دست به چنين تهديد آشكارى عليه صلح و امنيت جهانى بزند؛ آن هم بلافاصله و علىرغم قطعنامهى 598 كه خود عامل اصلى براى تهيه و صدور آن بود. آيا قطعنامهى 598 فقط براى فشار بر جمهورى اسلامى تهيه شده است؟ من بايد به همهى جهان و مخصوصاً به ملت بزرگ امريكا اعلام كنم، كه حضور نظامى تهديدكنندهى امريكا در خليج فارس تنها يكى از خصومتهاى آشكار رژيم ايالات متحده با ملت ماست.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
تاريخ ملت ما در فصلى سياه، تلخ و خونين آميخته به انواع دشمنيها و كينهورزيهاى رژيم امريكاست. بيست و پنچ سال حمايت از رژيم ديكتاتور و جلاد پهلوى، با آن همه جناياتى كه وى نسبت به ملت ما مرتكب شد. غارت اموال اين ملت با همدستى شاه، مقابلهى جدى با انقلاب در آخرين ماههاى عمر رژيم شاه و تشويق وى به سركوب تظاهرات ميليونى مردم. كارشكنى نسبت به انقلاب به وسائل گوناگون در اولين سالهاى پيروزى، تماس تحريكآميز سفارت امريكا در تهران با عناصر ضد انقلاب، كمك به كودتاچيان، كمك مستمر به عناصر تروريست و ضد انقلاب در خارج از كشور، بلوكه كردن نقدينهها و اموال ايران و عدم تحويل اجناسى كه بهاى آن مدتها قبل دريافت شده است، عدم تحويل اموالى كه شاه از بيتالمال برداشته و به نام خود در بانكهاى امريكا گذارده بود، تلاش براى محاصرهى اقتصادى و ايجاد جبههى متحد غرب عليه ملت ما، حمايت آشكار و مؤثر از عراق در جنگ عليه ما و بالأخره لشكركشى بىمنطق قلدرمآبانه به خليج فارس و در خطر قرار دادن جدى امنيت و آرامش منطقه. اينها بخشى از ادعانامهى ملت ما عليه رژيم ايالت متحدهى امريكاست. ادعا نامهاى كه مىتواند كليهى ادعاهاى صلحطلبى و اظهارات سران اين رژيم در مورد حُسن نيّت نسبت به جمهورى اسلامى را كه ظاهراً هدفى جز حل مشكلات داخلىشان ندارد مورد ترديد جدى قرار دهد.
آخرين نمونه از طومار خصومتهاى امريكا با ملتمان فاجعهى خونينى است كه نسبت به حجاج بىدفاع و مظلوم در سرزمين مقدس مكه و در حرم امن الهى آفريده شد؛ و در آن نزديك چهارصد ايرانى و غير ايرانى كه اكثراً زنان بودند به شهادت رسيدند، و چندين برابر مجروح و مصدوم و مضروب شدند. بنا به قرائنى دست امريكا در اين فاجعهى بىنظير تاريخى مؤثر بوده است. آيا رژيم امريكا و دستنشاندگان سعودىاش براى كشتار اين تعداد زن و مرد مظلوم و بىگناه پاسخ قانعكنندهاى مىتوانند ارائه دهند؟ بىشك فاجعهآفرينان براى توجيه عمل خود ناگزيرند بهانهاى بتراشند و تهمتهايى بزنند؛ اما طبيعت حادثهاى كه يك طرف آن قريب به چهارصد تن مسافر كشته و بيشتر بانوان است، و يك طرف پليس محلى مسلح به مسلسل و چماق و گاز سمّى، راه هر بهانه را مىبندد. درست است كه خون، خونى كه به ناحق و از سر ظلم و قساوت ريخته شود، پيام رسائى را نه فقط براى امروز كه براى همهى زمانها با خود حمل مىكند، و دست خونريز را افشاء مىكند؛ اما حادثهى مكه از اين جهت كه هماهنگى سياست امريكا با ارتجاع عرب را نشان مىدهد، و پرده از پنهانكارىهاى اين دو در منطقهى خليج فارس برمىدارد، داراى ابعادى جهانى است؛ و درخور آنكه در مجامع بينالمللى به دقت در آن نگريخته شود.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
من لازم مىدانم مؤكداً بگويم، كه اين ادعانامه عليه سردمداران رژيم امريكاست، و نه عليه ملت امريكا؛ كه خود در صورت اطلاع از آنچه دولتش با ملتى كرده پاى آن ادعانامه را امضا خواهد كرد. ملت ما نشان داده است كه به هدفهاى خود مؤمن و در راه آن تا سرحد نثار جان ايستاده است.
چنين ملتى از امريكا و از هيچ قدرتى نمىترسد، و به يارى خدا نشان خواهد داد كه پيروزى از آن حق و مؤمنان به حق است. آقاى رئيس، آقاى دبيركل، حضار محترم، اين بود سرگذشت انقلاب ما. انقلابى كه اگر موج اميدى گسترده ميان ملتهاى رنج ديده از سلطهى استكبار جهانى پديد آورد، موج مخالفتى به همان گستردگى نيز ميان قطبهاى سلطهى بينالمللى ايجاد كرد. و اين مخالفتها هرچند جدى، عميق و متنوع بود، نتوانست نهالى را كه ريشه در اعماق داشت و روز به روز استوارتر مىشد، از پا بياندازد؛ هرچند سنگ و زخم فراوان به آن زده شد.
اكنون همهى دنيا ببيند و مىبيند كه ما بهرغم انف سلطهها زندهايم و زنده خواهيم بود. سنتهاى الهى در تاريخ اين را حكم كرده و جز اين نخواهد بود، و اين زندهترين و گوياترين پيام ماست. نظام سلطه همواره خواسته است عكس اين را ثابت كند، و ادارهى خود را براى ملتها و كشورهاى جهان سوم سرنوشتساز بداند؛ ما اين را تخطئه كرديم. شك نيست كه نظام سلطه حيات و استمرار جمهورى اسلامى را نمىخواست، ولى ارادهى ما غالب شد. پيام ما به همهى ملتها و دولتهايى كه مىخواهند مستقل و بىاعتنا به خواست و ارادهى سلطههاى بزرگ جهانى بمانند، اين است كه از آنان نترسند، و به خود و ملت خود اعتماد كنند. انقلاب ما همچنين پيام بزرگ خود را نفى نظام سلطه در جهان مىداند. امروز عملًا جهان ميان قدرتهاى بزرگ و سلطهگر تقسيم شده است، و آنان خود را صاحب اختيار دنيا مىشمارند. به اعتبار ديگر جهان به دو بخش سلطهگر و سلطهپذير تقسيم شده است، و بخش اول خود را مالك سرنوشت بخش دوم مىداند. نظام سلطه عبارت از وجود همين روابط نابرابر ميان اين دو بخش از جهان است. نظام سلطه به ميل خود انقلابها را نفى و براى رژيمهاى انقلابى مشكلتراشى مىكند. نيكاراگوئه و كشورهاى انقلابى جنوب آفريقا چند مثال زندهى اين حقيقتند. نظام سلطه علىرغم ملتها براى آنان تصميم مىگيرد.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
فلسطين مظلوم نمونهى كامل و افغانستان نمونهى ديگر اين حقيقتند. نظام سلطه با مفاهيم به ميل خود بازى مىكند، و آن را برطبق مصالح خود تغيير مىدهد؛ و همهى امكانات خود را براى جا انداختن آن به كار مىبرد. تروريسم و حقوق بشر نمونههايى از مفاهيم دستكارى شدهاند.
نظام سلطه حتى مستقيماً به كشورهاى مورد غضب خود حمله مىكند. نمونههاى اخير آن حملهى امريكا به ليبى و گراناداست. نظام سلطه براى همهى دنيا و به عوض همهى ملتها تصميم مىگيرد. نمونهى ديروز آن هيروشيماست، و امروز هم رئيسجمهور امريكا به كار هولناك اسلاف خود افتخار مىكند؛ با اين استدلال كه اگر ما اين چند هزار را نمىكشتيم، بعداً ممكن بود بيشتر از آن در همهى دنيا كشته شود، و بدين ترتيب دلسوزى قيّممآبانهى امريكا نسبت به همهى دنيا را به رخ مىكشد. نظام سلطه از رژيمهاى فاشيست و نژادپرست مانند اسرائيل و آفريقاى جنوبى حمايت مىكند، و آنان را چون دست مسلح و خونريزى به جان ملتهاى مظلوم مىاندازد. لبنان مسلمان كه صبورانه و مقاوم در برابر تجاوزهاى خباثتآميز صهيونيستها مىايستد نمونهى بارز و كشورهاى خط مقدم جنوب آفريقا نمونههاى ديگر آنند.
نظام سلطه به خود حق مىدهد كه سازمانهاى بينالمللى را زير فشار قرار دهد؛ نمونهى حاضر آن فشار امريكا بر شوراى امنيت و يونسكو است. نظام سلطه منافع سلطهگران را مطلق و موجب ناديده انگاشتن منافع ديگران مىشمارد؛ نمونهى آن حضور تشنجزا و خطرآفرين ناوهاى امريكا در خليج فارس است؛ كه به استدلال حفظ منافع امريكا و بدون توجه به منافع كشورهاى منطقه انجام گرفته است. و خلاصه نظام سلطه تبليغات جهانى را در دست مىگيرد و به كمك آن همهى حقايق را واژگونه و همهى اين شيطنتها را خدمت جلوه مىدهد، و راه مقابله با خود از سوى افكار عمومى عالم را مىبندد. پيام ما به همهى ملتها و دولتهاى جهان سوم و نيز به ملتهايى كه دولتهاى آنان خود بوجودآورندگان نظام سلطهاند اين است كه دنيا بيش از اين نبايد اين وضع ناهنجار را تحمل كند. بايد به قدرتها و دولتهاى بزرگ از سوى همه گفته شود در خانههاى خودتان بنشينيد، و دنيا را به همهى مردم دنيا بسپريد، شما قيّم آنها نيستيد. در سازمان ملل دو تبعيض ناروا هست؛ حق وِتُو و عضويت دائم در شوراى امنيت؛ اين دو تبعيض بايد برداشته شود.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
اين تنها چيزى است كه مىتواند سازمان ملل و شوراى امنيت را به راستى همان كانونى كند كه همهى ملتها به آن دل ببندند، و مسائل فىمابين خود را در آن حل كنند؛ و گر نه هميشه مثل امروز شوراى امنيت جايى خواهد بود براى صدور احكام بىاعتبار و دستورهاى بىعمل، و هميشه مثل امروز ملتها احساس خواهند كرد كه جايى براى حل مسائل بينالمللى وجود ندارد، و خشونت تنها راه پيشبرد كارهاست. پيام ما به دولتهاى جهان سوم آن است كه تا نظام سلطه و وضع كنونى باقى است در راه اتحاد ميان خود بكوشند؛ اين بهترين راه براى قوى شدن است. سلطههاى جهانى جز قوّت و قدرت هيچ نمىفهمند، و در برابر زبان قدرتى كه آنان به كار مىگيرند با زبان قدرت بايد سخن گفت. بيدارى ملتها و آگاهى يافتن آنان از ماهيت و نقش نظام سلطه بزرگترين پشتوانهى دولتهاى جهان سوم و مايهى قدرتى حقيقى در برابر سلطهگران است. رهبران اين دولتها هيچ بازوى قدرتمندى و نيز هيچ چارهاى جز فكر روشن و ارادهى نيرومند ملتهاى خود ندارند. اتحادى كه ما به كشورهاى جهان سوم پيشنهاد مىكنيم، اتحاد براى جنگيدن با قدرتهاى بزرگ نيست؛ اتحاد براى دفاع از خود و جلوگيرى از تضييع حقوق حقهى خود است. قدرتهاى سلطهگر بزرگترين عامل توجيه و نشر فسادند؛ فساد اخلاقى، فساد جنسى و فساد اعتقادى.
همه و همه در انگيزههاى سياسى و اقتصادى و جاسوسى اين قدرتها پشتوانهها و مروّجين عمده و اصلى خود را مىيابند. و چنين شده است كه امروز در دنياى سياه و تلخى كه اين بار شامل خود ملتهاى متعلق به قدرتهاى بزرگ نيز مىشود ارزشهاى اخلاقى بربادرفته، بنيان خانواده سست و لرزان، ديو الكليسم و اعتياد به مواد مخدر از هميشه مسلطتر و جاذبهى معنويت و اخلاق از هميشه كمتر است. ما بايد در كشورهاى خود با فساد مبارزهاى جدى آغاز كنيم؛ بايد بنيان خانواده را محكم و نخستين و اصلىترين پرورشگاه آدمى را كانون محبت، صفا، عاطفه و معنويت سازيم.
RE: چهلودومين مجمع عمومى سازمان ملل، نيويورك
بايد حراست از حقوق و ارزشهاى زن را مورد تأكيد قرار داده، در معيارهاى كنونى آن كه ساختهى دست و پندار همين نظام سلطه است تجديد نظر كنيم؛ و زن را جداً از وسيلهاى براى التذاذ كه فرهنگ سلطهى غرب عملًا بر او تحميل كرده رها سازيم. زن يك عالِم، يك سياستمدار، يك مدير، يك شخصيت برجسته و برتر از همه يك همسر و يك مادر آرى، اما يك وسيله براى كامجويى و سرگرمى نه. اين است آنچه خواهد توانست به نيمى از بشريت هويت و شخصيت حقيقىاش را اعطاء كند؛ و خانواده را بنيانى ماندگار و مقدس ببخشد. اينها پيامهاى انقلاب ماست؛ نه فقط به آنان كه گوش خود را آمادهى شنيدن نگه داشتهاند، بلكه به همهى آنان كه مىتوانند حجابهاى شنيدن را كنار زنند و به قضاوت عادلانه روى آورند.
متشكرم.
-پایان-