جوانان و باورهاي ديني

روزنامه ایران - هميشه برايم سؤال بود كه چرا وقتي خيلي‌ها صداي تلاوت قرآن را از بلندگو مي‌شنوند، فوري مي‌پرسند: كسي فوت كرده؟ و نگراني و غم فوري جايگزين آرامشي مي‌شود كه قرار است صداي تلاوت آرامش‌بخش آيات در دل‌ها ايجاد كند.

چرا وقتي از دين گريزي گفته مي‌شود فوري تصوير يك جوان در ذهن‌مان مجسم مي‌شود؟
مگر دين منبعي نيست كه هم ذهن و هم قلب انسان را تغذيه مي‌كند و مگر عشق و عقل از جمله تحفه‌هايي نيست كه در سبد جواني‌ جاي مخصوص دارد؟ چرا گاه به نظر مي‌رسد در ايجاد ارتباط بين اين دو آن قدرها كه بايد قوي عمل نشده؟

مگر اين نيروي مضاعف جواني مجهز به آگاهي و دينداري نيست كه در مقابل طاغوت و شيطان و انحرافات و هوس‌ها، تحسين شده است؟ چرا با اين وجود، برخي از ما فكر مي‌كنيم كه جوان به اصطلاح «جاهل» است و بايد در كوره روزگار پخته شود و به فردي كامل تبديل شود اما فكر نمي‌كنيم كه يك كودك بايد از همان ابتدا چنان تربيت شود كه در جواني دست‌كم بخش قابل توجهي از خوب‌ها و بدها و اخلاقيات را بشناسد تا براي سر در آوردن از ابهامات و پيدا كردن جواب مجهولات، پا در راه‌هايي نگذارد كه تبديل شدنش به فرد كامل، به قيمت ايجاد خراش‌هايي از بد حادثه و كم تجربگي و ناآگاهي برروح و روان خودش و ديگران به دست‌آيد؟

چرا برخي از جوانان در فرايند هويت يابي‌مذهبي دچار مشكل و سردرگمي مي‌شوند و چرا شمار برنامه‌هاي خوب در زمينه مذهب – كه با توجه به ويژگي‌هاي جوانان و با بهره‌گيري از شاخصه‌هاي جوان‌پسند دين از جمله پويايي و نشاط و سرزندگي تهيه شده باشد كه بتواند به نيازهاي روز جوانان پاسخ شفاف دهد – در حدي نيست كه پاسخگوي مطالبات تمام جوانان باشد و آنان را اغنا كند؟