یکی از مورخین و تاریخ نگاران بزرگ بشریت، پروردگار عالم و کتاب مقدس قرآن کریم است که با بیان روایت های مختلف، تاریخ اسلام را ورق می زند.

حضرت آدم (ع) و حوا (ع) وقتی که در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آن‌ها را پدید آورده و در سراسر زمین منتشر گرداند. پس از مدتی حضرت حوا (ع) باردار شد و در این وضع حمل، از او دو فرزند دو قلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند.

نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند. مدتی بعد که حضرت حوا (ع) بار دیگر وضع حمل نمود، باز دو قلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آن‌ها پسر و دیگری دختر به نام‌های پسر «هابیل» و دختر «لیوذا»گذاشتند.

فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند. برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و «هابیل» به دامداری مشغول شد. وقتی که آن‌ها به سن ازدواج رسیدند، خداوند به آدم (ع) وحی کرد که قابیل را با «لیوذا» هم قلوی «هابیل» ازدواج کند.

حضرت آدم (ع) فرمان خدا را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی هواپرستی باعث شد که قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند، زیرا «اقلیما» هم قلویش زیباتر از «لیوذا» بود، حرص و حسد انچنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده ای؟».