برای تنقیص و بدنام کردن اسلام و رسول الله(ص) دیگر چه چیزی لازم بود که در این کلمات انتسابی بیان نشده است. هر چه اتهام و بدنمایی را که دشمنان معاند حقیقت علیه اسلام در بوق و کرنا کردهاند به خود پیامبر(ص) منتسب کردهاند، نه از جانب دشمنان که از جانب برخی پیروان امت.
نتیجه تعطیل کردن عقلانیت چیزی غیر این نمیتواند باشد. وقتی حسن و قبح عقلی تبعید شده در حیث ثبوتی باشد نتایج آن در نگاه به شریعت چندان تفاوتی با اشعریگری نخواهد داشت.
هر چند دوران کر و فر اخباریگری گذشته است اما رگهها و آثار آن هنوز در مباحث دینی حضور جدی دارد. آیا واقعاً انسان اخلاقی میتواند چنین احکامی را بپذیرد بلکه آن را به پیامبر خدا(ص) نیز منتسب کند؟
اگر حاکمیت عقل بر نقل پذیرفته نشود با قرائتهای خشونتبار غیر انسانی و تروریستی که اعتبار خود را مستنبط و مأخوذ از نقل میدانند چه میتوان کرد؟ آیا امکان گفتوگویی خواهد ماند؟ آیا غیر از این است که گروههای تروریستی مدعی مسلمانی در عملکرد خود به متون و نقلهایی چنین متوسل میشوند و خود را مستند به چنین نقلهایی پیرو واقعی پیامبر(ص) میدانند؟
حال هر چقدر که بگوییم که اسلام دین مهروزی است و پیامبرش ملقب به رحمتللعالمین، هرچقدر که از همین پیامبر(ص) شاهد بیاوریم در احترام به حق و شخصیت زن؛ عدهای گریز از عقلانیت، برخی روایات انتسابی را آیینه خود یافته و نشان اسلامش میکنند. دشمنان نیز همینها را به عنوان نمایندگان واقعی دین اسلام معرفی میکنند.
عقلانیت حکم میکند که متن خلاف عقل را نپذیریم. روایات پیامبر(ص) نیز گویای همین مسئله است و به کنارگذاری و به دیوار زدن روایات ادعایی مخالف عقل و قرآن حکم شده است. آنچنان که قرآن نیز مکرر دعوت به تعقل و تفکر کرده است. اگر چه بحث نسبت عقل و نقل امری برون دینی است اما در درون نقل دینی نیز مؤیداتی بر استقلال عقل دیده میشود.
در این میان برخی عالمان عقلگرا خود گزینههایی از روایات مقبول صحیح را تدوین کردهاند. اما آنان نیز غالباً از دیده شدن پالایش حدیث در نزد مخاطب عام احتراز دارند، در حالی که به نظر میآید راهی جز این نیست. هر دینداری باید به قدر وسع خود بداند که هر آنچه به پیامبر(ص) و ائمه(ع) منتسب شود لزوما انتساب درستی نیست و راستیآزمایی این انتساب عین پیروی از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است.
منبع: dinonline.com