و به موسى وحى کردیم: عصایت را بینداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعید! پس حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران [به عنوان سِحر] انجام می‌دادند، باطل و پوچ گشت.


پس [فرعونیان‏] در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خوارى بازگشتند».[1] این قضیه موجبات شکست و سرافکندگی فرعونیان را همراه داشت. اما مهم‌تر از شکست فرعونیان، ایمان آوردن ساحران بود. قرآن در چند مورد و تقریباً با عباراتی مشابه ایمان آوردن ساحران فرعون را بیان می‌کند:


«پس جادوگران [از هیبت و عظمت این معجزه که یافتند کارى خدایى است نه جادویى‏] به سجده افتادند. و گفتند: ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسى و هارون».[2]


مشابه این آیات در سوره‌های دیگر نیز تکرار شده است.[3]


بنابر این، آیات قرآن صراحت در ایمان آوردن ساحران فرعون دارد. ایمان آنها به حدّی محکم و استوار بود که وقتی با تهدید جدّی و وحشتناک فرعون مواجه می‌شوند، او را مخاطب قرار داده و می‌گویند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنى که به سوى ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمی‌دهیم؛ پس هر حکمى را که می‌توانى صادر کن، تو فقط در این زندگى دنیا مى‌توانى حکم کنى. بى‌تردید ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن جادویى که ما را به آن واداشتى بر ما بیامرزد و خدا بهتر و پایدارتر است».[4]

اما آیه دیگری وجود دارد که در ظاهر با ایمان داشتن ساحران منافی است. ابتدا این آیه را به همراه تفسیرش ذکر می‌کنیم و سپس به بیان عدم تنافی این آیات می‌پردازیم. این آیه چنین است: « فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ »؛[5] پس [در ابتداى کار] کسى به موسى ایمان نیاورد، مگر فرزندانى [انگشت شمار] از قومش آن هم با ترسى [شدید] از فرعون و اشراف آن قوم که مبادا فرعونیان آنان را شکنجه و عذاب دهند و مسلّماً فرعون در سرزمین مصر برتری‏خواه، و [در گناه، معصیت و ستم‏] از اسراف‏کاران بود.