میرزای شیرازی منقلب، شرح حال را داد، گفت: رفت در آن منطقه، زندگی این جور گذشت بر این فرد. آشیانه اش مسجد، آنجا مکتبی تأسیس کرد، به مردم اعلان کرد: من اطفال شما را مجانی درس می دهم، مردم هم از خدا می خواستند. روز از الفبا شروع کرد به آن بچه ها. زندگی هم این جور گذشت بر این مرد: شبها که تاریک می شد، می رفت در کوچه ها، نان های خشکی که از سفره ها دور ریخته بودند جمع می کرد. این قوتش، آن کارش. آن بچه ها به ثمر رسیدند، تمام آن منطقه منقلب شد. من از خدا می خواهم، همه اعمالم را، علمم، عملم، تدریسم، نمازهای شبم، همه را در نامه عمل او بنویسند، فقط کاری که او کرد در نامه من[نوشته شود]. جاهدوا فی الله حق جهاده.حالا این شیخ، که پیش میرزا این جور آبرومند است، پیش امام زمان چیست؟ این است که مغتنم بشمارید دهه آخر صفر، ول معطل نگردید، بروید در مناطق محروم، زنده کنید مذهب را. یک گنهگار را اگر توبه بدهید، یک جاهل به یک مسئله را در همان مسئله دانا کنید، اجرت چقدر است؟ اجرت اجر احیاء تمام بشر است. من أحیاها… کسی که یک انسان را زنده کند، آنچنان است که تمام ناس را از بدو تا ختم زنده کرده است، بعد هم خود حجت خدا فرمود: إحیاء نفس به اخراج اوست از یک گمراهی به یک هدایت، من ضلال إلی هدی. این فوز عظیم را از دست ندهید.از بعد از عاشورا اینجا [در این مجلس درس] هر روز این سلام [السلام علیک یا ابا عبد الله...] خوانده شده است. چه سلامی؟ آیا فهمیدیم چیست این سلام؟ السلام… – گفتنش طاقت فرساست – السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الأرواح التی حلت بفنائک، بعد دیگر باشد. اولاً مخاطب که بود هر روز؟ شناختید او را؟ وعلی الأرواح التی حلت بفنائک، [آیا] آن ارواح را ما شناختیم؟