حجت الاسلام عالی اظهار داشت: شب قدر اینقدر ارزشمند است که اگر کسی یک شب قدر را درک کند به اندازه یک عمر بندگی کردن است. شب قدر بهتر از هزار ماه است دلیلش این است که شب قدر شب میهمانی خداست. لذا می گویند سوره انا انزلنا را بخوانید برای اینکه بدانید ولی ما زنده است. هیچ روحی به جز روحی که شبیه روح پیغمبر باشد تحمل نزول ملائکه را ندارد. این مسئله نشان می دهد که معصوم زنده است. سِر اینکه قرآن را بر سر می گذاریم هم همین است می گویید به اهل بیت (ع) ما هم داخل محیط ولایت شما قرار داریم. آنهاییکه متوسل به خدا و اهل بیت(ع) می شوند تو محیط اهل بیت(ع) هستند.

وی افزود: جذبه آن برق عشق خدا شامل چه کسانی می شود؟ آن جذبه ها به چه دلیل می آیند. یک عنایت خاص خداست که استانداردش بر ما معلوم نیست. گاهی اوقات یکی دلی شکسته می شود جذبه پیدا می کند گاهی اوقات دست یک افتاده ای را می گیریم نه فقط افتاده از نظر توان مالی بلکه وقتی می بینی آن کسی که می شناسی دینداریش به مویی بند شده دستش را می گیری و کمکش می کنی خدا می گوید دست او را گرفتی من هم دست تو را می گیرم.

وی تصریح کرد: طیب حاج رضایی توبه کرد و به شهادت رسید. بزرگترهای تهرانی الان یادشان است که طیب از لاتهای تهران بود. اهل کافه و کاواره بود. اما با همه بدی هایی که داشت دو خصلت پسندیده نیز داشت. یکی اینکه با دستگاه عزاداری و سینه زنی میانه خوبی داشت. دسته های سینه زنی از نازی آباد راه می انداخت. خصلت دومش این بود که مردانگی داشت. از قول آیت الله مرعشی نجفی نقل می کنند که ایشان می گفت خدایا مرا با لوطی های تهران محشور کن. این لوطی ها عاقبت به خیر می شوند.

حجت اسلام عالی در ادامه یادآور شد: گاهی جوانهایی که برای ازدواج پول نداشتند پیش طیب می آمدند دور می گرفت و برای آنها مثلاً 2000 تومان جمع می کرد برای خودش این کار را نمی کرد اما برای جوانها می کرد. می گفت این پول را بگیر ازدواج کن و بقیه اش را هم با آن کسب و کاری به پا کن.

وی در ادامه تأکید کرد: یک مرتبه ایشان با نوچه هایش از کوچه ای رد می شد دید سیدی شال سبز به کمر بسته با کمی اثاثیه در کوچه نشسته است پرسید چرا اینجا نشسته ای سید گفت صاحب خانه ام جوابم کرده به نوچه هایش گفت وانت بیاورند و اثاث ها را داخل وانت ریختند و به یک خانه نوساز بردند. طیب به سید گفت شناسنامه ات را بیاور فلان محضر سپس خانه را به نامش کرد. طیب وقتی کلید خانه را می خواست به او بدهد گفت این خانه را برای خودم ساخته بودم اما می دمش به تو. تو هم از مادرت حضرت فاطمه زهرا بخواه که خانه ای در ان دنیا برایم فراهم کند.