ما باکی از کشته شدن نداریم که ما صد بار جان می دهیم برای اسلام و انقلاب و ارزشهای آن. ما چاقوی منکر را بر گلوی خود با افتخار می پذیریم تا منکری که اسلام منع کرده تقبیح شود و معروفی که به آن توصیه کرده، تحسین. ما لحظات خود را برای وصول به شهادت می شماریم و از اینکه مرگ در بستر به سراغ ما بیاید به خدا پناه می بریم. مرگ هر ساعتی که ما را دریابد مقدمش گرامی است. چه بعد از آن کسی بخواهد داد مظلومیت ما را بستاند و چه نخواهد. "شهادت جانمایه انقلاب اسلامی است" و خونی که به پای ارزشی از ارزشهای انقلاب اسلامی ریخته می شود، مایه رو سفیدی است. اما شجاعت بسیجی در این بازار حکایت دیگری است. شجاعت، از توکل بر خدا و غیرت در دین خدا مایه می گیرد و اگر کسی جای دیگری دنبال آن می گردد اشتباه رفته است. آن طلبه بسیجی بیست و چند ساله ای که در نیمه شب سینه سپر می کند و برای زدودن منکر در جمع چاقو کشها پا می گذارد، بازوی امام عصر (عج) است، حجت اسلام است به معنای واقعی. "حجت الاسلام" آنست که عملش برای اهل اسلام حجت باشد.

شجاعت او از غیرت او در دین خدا و بی تابی اش در برابر منکر آب می خورد و هر چند رسائل و مکاسب خوانده، آنجا رسائل و مکاسبش همه آنچیزی نیست که به کار او می آید که اگر می آمد، خمینی (ره) ریش سفیدان حوزه را بعد از بعد از پنجاه سال به وصیتنامه های بچه بسیجی های نوزده ساله و بیست ساله حواله نمی داد. آن طلبه بسیجی بازوی امیرالمؤمنین (ع) است. از بزرگی شنیدم غیرت امیرالمؤمنین (ع) در دین آنچنان بود که رگی که در میان پیشانی آنحضرت بود از شنیدن یا دیدن منکر متورم می شد.