
- فرقه وهابیت
-
اما کشمکش برای به دست آوردن امامت و رهبری باز در سال 1259/1843 به یکباره آغاز شد، وقتی که فیصل بن ترکی از حبس در قاهره بازگشت و با قدرت به وسیلهی آل رشید از جَبَل شَمَر حمایت شد و در برابر عبدالله بن ثُنیان قرار گرفت و با موافقت عبدالرحمن بن حَسَن قدرت را بازپس گرفت. در آغاز دومین دوره حکومت فیصل بن ترکی سنتی را که از قرار معلوم، پدرش ترکی آن را مقرر کرده بود را ادامه داد؛ سنتی که او قبلتر در شروع حکمرانیاش در سال 1250/ 1834 آن را دنبال میکرد. در جایگاه امامِ جامعه وهابی، او خود را در قالب نامهای به مردم شناساند، و اینکه او تابعانش را به توحید و انجام دقیق اعمال و ظایف دینی، مهم شمردن زکات دادن فراخواند و اینکه او بر اهمیت مرام و مسلک جماعت و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرد. او دستور داد که این نامه در تمام مساجد با صدای بلند خوانده شود و این عمل هر دو ماه یکبار تکرار شود. فیصل برای دورهی 23 ساله تا مرگش در سال 1282/1865، امام بی چون و چرای دولت وهابی-سعودی باقی ماند.
دردوران حکمرانی دوم او حکومت پایداری برمناطق مرکزی و جنوبی نجد، الحصه و القطیف برقرار بود، از آنجایی که حکومت بر استان الخصیم و مسکنهای اصلی آن بُرَیده و عُنَیزه در بهترین حالت عاریهای و مشروط بود؛
کوههای شَمَر که تحت حکمرانی طلال بن عبدالله بن رشید (1264-84 / 1847-67) بود از یک حکمرانی نیمه خودمختار تا زمانی که از نظر سیاسی به دولت وهابی - سعودی وفادار باقی میماند و زکات میداد، لذت میبرد. رابطهی وفاداری سیاسی مبتنی بر پرداخت زکات اولین بار به وسیله بحرین و همین طورشیخ نشین ساحلی شمال یعنی عمان و سلطان مسقط مقرر شد. دولت وهابی - سعودی به نوبهی خود وفاداری صوری را به امپراطوری عثمانی نشان میداد که با پرداخت خراج سالیانه از طریق شریفِ مکه بود.
در سال 1264/1848 عبداللطیف (93-1225 / 76-1810) پسرعبدالرحمن بن حَسَن آل الشیخ که به قاهره تبعید شده بود و در آنجا زندگی میکرد، به پدرش در ریاض ملحق شد. او هم مانند پدرش به عنوان قاضی در ریاض مشغول فعالیت شد، جایی که او در آنجا معلم "مجالس وهابی" بود و تعداد زیادی رساله و استدلال (تاسیس التقدیس فی الرد علی داوود بن جرجیس(چاپ اول بمبئی 1890)، تحفه الطالب والجلیس فی الرد علی إبن جرجیس، مصباح الظلام فی الرد علی من کذب علی الشیخ الإمام، رسائل (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه،مجموعات الرسایل و المسایل النجیه[7]، 4 جلدی قاهره، ج سوم و چهارم) نوشت.
یکی دیگر از علماء و نویسندگان قدرتمند و مهم وهابی در این دوره عبدالله ابو بُطَین بود که قبل از تسخیر درعیه(به بالا رجوع کنید) نمایندهای مشهور برای دانش وهابی بود و بعدها در عُنیزه و شَکرا / وَشم (رسائل و مسائل در مجموعات الرسایل و المسایل النجیه، ج چهارم، صص466-541؛ رساله تلبیس داود بن سلیمان بن جرجیس، الانتظار لحزب الله الموحدین و الرد علی المجادل عن المشرکین، مختصر بداء الفوائد لابن القیِّم، حاشیه نفیسه علی شرح المنتهی، تعلیقات علی شرح الدره المضیه شرح عقیدات سفارینی) قاضی و معلم شد.
دیگر عالمان قابل اعتنا حَمَد بن عتیق (1227-1301/ 1812-83، قاضیِ الخَرج و الافلاج، نویسندهی ابطال التندید شرح کتاب التوحید (قاهره 1367، اسکندریه 1380، ریاض 1389)، بیان النجاح و الفکاک الدفاع عن اهل السنه و الاتباع)، محمد بن عبدالله بن سلیمان (1240-1323 / 1825-1905، قاضی معلم در بُرَیده)، محمد بن محمود (1250- 1333 / 1834-1915، قاضی در وادی دواسیر، ضرما و ریاض) بودند.
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن