RE: خاطرات جالب و خواندنی حجتالاسلام قرائتی
دو اشکالی که قرائتی به امام گرفت!
یک بار خدمت امام رسیدم و گفتم: «کسی روی شما اشکال داشته باشد طوری نیست؟» فرمود: «نه» گفتم: «من روی شما دو تا اشکال دارم. خجالت میکشم چراغ قوه به خورشید بیندازم ولی در ذهنم هست.» پرسید: «چیست؟»
گفتم: «شما یک جاهایی نماینده میگذارید که ضرورت ندارد. مثلا نهضت سوادآموزی چه خطری داشت که نماینده گذاشتید یا هلال احمر که باید به سیل زدهها پتو بدهد، چه خطری داشت که آقای غیوری را گذاشتید؟ آن وقت دو سه جا که خیلی اهمیت دارند، نماینده ندارید.»
فرمودند: «کجا؟» گفتم: «اطاق پخش تلویزیون. اینکه چه برنامههایی پخش میشوند، خیلی مهم است. یکی هم کتابهای درسی آموزش و پرورش. میلیونها کتاب چاپ میشود و بچهها سطر به سطر میخوانند. توی این کتابها چیست؟ شما در دروازههای فکری نسل نو، نماینده ندارید و آن وقت در نهضت سوادآموزی برای آب بابای پیرزنها نماینده دارید.»
یک بار هم در جمعیت بودم و داشتم میرفتم، امام فرمود به ایشان بگویید بیاید داخل. خود امام فرمود و ما رفتیم خدمتشان. بعد به امام گفتم: «یک دقیقه اجازه بدهید غیبت کنم.» امام تانی کرد و گفت: «خیلی خب! یک دقیقه غیبت کنید.» و از سروش گفتم که نماینده امام در شورای انقلاب فرهنگی بود و کارش درست نبود. به امام گفتم: «گاهی اوقات ممکن است حیوانات زودتر از آدمها زلزله را بفهمند!» چون توهین به امام بود که حالا یه بچه طلبه برود آنجا و این حرف را درباره نماینده ایشان بزند.