-بارالها!
در پیشگاه تو ایستاده ام،و دستهایم را بسوى تو بلند كرده ام،آگاهم كه دربندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،

اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسیدم...



ولى … پروردگارم!

آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،

و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى دهى ،

... براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.

و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،

و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم

اگر با این همه، خواسته ام را رد كنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،

همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،

و آقایى كه از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.

واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،

اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟