(آيه 37)- چه خداى مهربانى! در اينجا خداوند به يكى ديگر از فصول زندگانى موسى (ع) اشاره مى‏كند كه مربوط به دوران كودكى او و نجات اعجاز آميزش از چنگال خشم فرعونيان است، اين فصل گر چه از نظر تسلسل تاريخى قبل از فصل رسالت و نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى شمول نعمتهاى خداوند، نسبت به موسى (ع) از آغاز عمر، ذكر شده، در درجه دوم اهميت نسبت به موضوع رسالت مى‏باشد.

نخست مى‏گويد: «اى موسى! ما بار ديگر نيز بر تو منت گذارديم، و تو را مشمول نعمتهاى خويش ساختيم» (وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى‏).

(آيه 38)- بعد از ذكر اين اجمال به شرح و بسط آن مى‏پردازد، مى‏گويد:

«در آن هنگام كه وحى كرديم به مادر تو آنچه بايد وحى شود» (إِذْ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّكَ ما يُوحى‏).

اشاره به اين كه: تمام خطوطى كه منتهى به نجات موسى (ع) از چنگال فرعونيان در آن روز مى‏شد همه را به مادرت تعليم داديم:

(آيه 39)- فرعون براى جلوگيرى از به وجود آمدن فرزندى كه پيش بينى كرده بودند از بنى اسرائيل بر مى‏خيزد و دستگاه فرعون را در هم مى‏كوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى كنيزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند.

به هر حال مادر احساس مى‏كند كه جان نوزادش در خطر است. در اين هنگام خدايى كه اين كودك را براى قيامى بزرگ نامزد كرده است، به قلب مادر موسى چنين الهام كرد: «او را در صندوقى بيفكن، سپس آن صندوق را به دريا بينداز»! (أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ).

كلمه «تابوت» به معنى صندوق چوبى است و به عكس آنچه بعضى مى‏پندارند هميشه به معنى صندوقى كه مردگان را در آن مى‏نهند نيست.

سپس اضافه مى‏كند: «دريا مأمور است كه آن را به ساحل بيفكند، تا سر انجام دشمن من و دشمن او وى را بر گيرد» و در دامان خويش پرورش دهد! (فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ).

و از آنجا كه موسى (ع) بايد در اين راه پر فراز و نشيب كه در پيش دارد در يك سپر حفاظتى قرار گيرد، خداوند پرتوى از محبت خود را بر او مى‏افكند آن چنان كه هر كس وى را ببيند دلباخته او مى‏شود، نه تنها به كشتن او راضى نخواهد بود بلكه راضى نمى‏شود كه مويى از سرش كم شود! آن چنانكه قرآن مى‏گويد: «و من محبتى از خودم بر تو افكندم» (وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي).

مى‏گويند: قابله موسى از فرعونيان بود و تصميم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستين بار كه چشمش در چشم نوزاد افتاد گويى برقى از چشم او جستن كرد كه اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افكند و هر گونه فكر بدى را از مغز او دور ساخت! در پايان اين آيه مى‏فرمايد: «هدف اين بود كه در پيشگاه من و در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابى» (وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْنِي).