مفهوم نقد
نقد و انتقاد، به معناي جدا كردن دينار و درهم سره از ناسره، جدا كردن كاه از گندم، به گزيني، خرده گيري و آشكار كردن زيباييها و كاستيهاي يك اثر، به كار رفته است.
سنجش و ارزيابي و بررسي همراه با عدل و انصاف در پديده هاي اجتماعي و نگرش دوسويه به رفتارها و عملكردها و ديدن درد و ارائه درمان، از مقوّمات مفهوم (نقد) است.

هدف از نقد، پاره كردن و دريدن و مثله كردن افكار و آرامش جامعه و مردم نيست، بلكه ارج نهادن به كار مثبت ديگران و يادآوري رواها و نارواها در كنار هم است. اين شيوه، مي تواند راه را بر پويايي و شفاف شدن جامعه هموار كند و جامعه را به سوي آفرينش گري و ابتكار و تكامل و پيشرفت رهنمون شود.

از اين روي، وجهه ديگران را خراب كردن و دامن زدن به بدبينيها و پديدآوردن جوّ بدبيني را نمي توان و نبايد با نقد و انتقاد يكي دانست؛ زيرا عيب گرفتن آسان است، ولي بيان عيب به گونه اي و زباني كه به اصلاح صاحب عيب بينجامد، كاري است بزرگ و دشوار. و چه زيبا گفته است خواجه عبدالله انصاري:
(عيب از يار بيندازند؛ اما يار را به عيب نيندازند.)

شهيد مطهري در تفسير و تعريف نقد مي نويسد:
(قوه نقادي و انتقاد كردن، به معناي عيب گرفتن نيست، معناي انتقاد، يك شيء را در محك قراردادن و به وسيله محك زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخيص دادن است….)
در روزگار گذشته كه دادوستد مردم، با نقره سكه زده شده انجام مي گرفت، كساني بودند كه سرب را به گونه پول رايج سكه مي زدند و با پولهاي نقره مي آميختند. در كنار اينان افراد خبره و كارشناسي به عنوان (صرّاف) در جامعه وجود داشتند كه سكّه شناس بودند و سكه هاي طلايي و يا نقره اي خالص را از ناخالص، جدا مي كردند.

اين واژه درباره كسي كه افكار و عملكرد افراد را مي شكافد و نقطه هاي كمال را از نقطه هاي ضعف، باز مي شناسد نيز، به كار رفت. در آموزشهاي حضرت مسيح(ع) چنين آمده است:

(خذوا الحق من اهل الباطل ولاتأخذوا الباطل من اهل الحق كونوا نقّاد الكلام فكم من ضلالة زخرفت بآية من كتاب الله كما زخرف الدرهم من نحاس بالفضة المموّهة، النظر الي ذلك سواء والبصراء خبراء.)
حق و حقيقت را هر كجا و از هر كس يافتيد، بپذيريد، گرچه از اهل باطل باشد. باطل را و گرچه از زبان اهل حق بتراود، نپذيريد. همآره سخنان را مورد نقد قرار دهيد؛ زيرا چه بسا گمراهي به وسيله آيه اي از كتاب خدا آراسته شده باشد، مانند آميختن درهمي از مس با نقره و انسان را بفريبد و به اشتباه افكند؛ از اين روي، در نگاه نخست، درهمِ خالص و ناخالص، يكي مي نمايد و كارشناسان تيزهوش مي توانند سره از ناسره آن را بازشناسند.

در اين سخن، به مفهوم نقد و انتقاد و جايگاه نقّادان آگاه در جامعه اشارت شده و بايستگي آن، به روشني بيان گرديده است.