كسی كه در دلش بدخواه است. یعنی دوست دارد، قلباً دوست دارد فلانی خراب شود. شما به من رسیدی می گویی: آقای قرائتی من برنامه های تو را گوش می دهم. باقی آخوندها را گوش نمی دهم. تا می گویی: باقی آخوندها را گوش نمی دهم اگر در دلم خوشم می آید معلوم می شود من دین ندارم. حالا تو برنامه ی مرا گوش می دهی، متشكرم! چرا باقی ها را می گویی، نه من باقی ها را خاموش می كنم.

بگو: نه خوب باقی ها هم سواد دارند. باقی ها خیلی هایشان سوادشان از من بیشتر است. سابقه ی انقلابی شان، علمی شان بیشتر است. حالا ممكن است من گاهی در حرف هایم یك چیزی می گویم، لبخندی می زنند. یا روی تخته سیاه می نویسم. حالا به یك دلیلی مثلاً چهار نفر پای بحث من می نشینند، اما اینكه فلانی را خاموش می كنی، و من از اینكه شما به من می گویی آن را خاموش می كنم، خوشحال می شوم. این خوشحالی اش بد است. مدرسه ی تو خوب مدرسه ای است. مدرسه های دیگر را ول كن. شعر تو خوب است. باقی را ول كن. غذای فلانی خوب است، باقی ها را ول كن. یعنی كسانی كه لذت می برند از اینكه دیگران سقوط می كنند. و خودشان مطرح می شوند «نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» ، «وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی»امام رضا فرمود:اینها از ولایت اهلبیت بیرون هستند. «وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ نُصِیبٌ فِی وَلَایَتِنَا» در ولایت ما هیچ نصیب و بهره ای ندارند. «وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ» پناه می برم كه كسی به اینجا رسیده باشد.

منبع: وبلاگ اسکالپل