نگارش كتاب سال هفتاد و نه تمام شد اما تا رنگ چاپ به خود بگیرد، چهار سال طول كشید. سوره مهر در سال 84 كتاب را چاپ كرد. علیرغم موفقیت كتاب در دهمین دوره كتاب سال دفاع مقدس (سال 85) و برگزیده شدنش در بخش خاطرات شفاهی تا چاپ دوم چهار سال دیگر طول كشید. در این مدت هم راوی و نویسنده و هم دوستان راوی كه كتاب را خوانده و نظراتشان را دریغ نكرده بودند، اصلاحاتی اعمال كرده و كتاب را كاملتر كردند كه این نسخه در چاپ چهارم منتشر شد. اما چاپ كتاب آن اتفاق بزرگ زندگی معصومه سپهری نبود. حتی برگزیده شدن "لشكر خوبان" در جشنواره ربع قرن كتاب دفاع مقدس ( مهر 88) هم آن اتفاق بزرگ نبود.
اتفاق بزرگ این بود كه نویسنده "لشكر خوبان" قبل از پایان نگارش كتاب به خواستگاری یكی از خوبان لشكر عاشورا پاسخ مثبت داده بود؛ یكی از بسیجیانی كه از غواصان كربلای 4 و 5 بود و آخرین گامهایش را بر خاك شلمچه گذاشته بود. راوی كتاب میگوید: «خانم سپهری از من مشورت خواست. من سختی زندگی با همرزم قطع نخاعیام را توضیح دادم. او مدتی بعد گفت جنگ آزمایش شما بود، این هم آزمایش من....» شاید همه اینها ـ و خیلی بیشتر از اینها ـ دست به دست هم داد تا رهبر انقلاب در حاشیه یكی از دیدارهایشان بفرمایند: «این كتاب "لشكرخوبان" پر است از اعجاب و عظمت ناگفته رزمندگان غواص و اطلاعات عملیات جنگ. در ایامی كه این كتاب را میخواندم بارها و بارها متاثر شدم.»
مهدیقلی رضایی همچنان آدم رازآمیزی است. از كتابش كه پرسیدیم با لحن مردانه بیلرزشی گفت: «ما وسیله بودیم. همه اینها كار شهدا بود.»
-پایان-