راوی داستان «امل»، فلسطینی الاصل که زاده خانواده ای تحصیل کرده و مسلمان بوده، در سرزمینی دیگر (استرالیا) تولد یافته و اکنون به نوجوانی رسیده است. دختری پرشور، با هوش و پر هیجان که در بحرانی ترین سنین زندگی عظیم ترین تصمیم خود را مبنی بر اتخاذ حجاب به صورت دائم (یا به قول خودش فول تایم شدن) را می گیرد.
ادبیات آمیخته به طنز و در عین حال روان نویسنده که گویی خاطره نویسی نوجوانی زبر دست در دفتر روزانه اش است؛ میل به ادامه را برای یافتن انتهای مسیر ماجرا های او در خواننده افزایش می دهد.
می توان گفت نویسنده به نحو مناسبی تمام احوالات یک نوجوان مانند ترس از رویارویی با قضاوت دیگران، کنش های او با والدین، میل به رجوع به فطرت و پاکی، دوستی های شیرین نوجوانی ، علاقه های آتشین به جنس مخالف، خستگی از نصیحت شنوی و گاهآ یک طرفه به قاضی رفتن را به خوبی به نمایش گذاشته ؛ در عین حال بازگویی های «امل» با وجدان خود امکان نتیجه گیری های اخلاقی را در عین بی طرفی بیشتر کرده است.
داستان بر بستر جامعه ای جاریست که دین اسلام مبیّن خشونت بوده و مسلمانان تروریست ویا کاکا سیاه های بی ارزش خوانده می شوند .در این فضا شخصیت اصلی داستان در نبردی باخود و دنیای خارج تلاش دارد مسائلی را که با پذیرش شاخص ترین نماد دین (حجاب) با آن مواجه می شود را به نحو احسن مدیریت کند.
نویسنده در تلاش بوده با گسترده کردن دایره تعاملات دختر و اعضای خانواده او، تصویر روشنی از جامعه اقلیت مسلمان و تعاملات آنها در محیط میزبان (استرالیا) به خواننده بدهد.