مگر به اذن خدا، امام (اله)، مي تواند خدا شود؟! آیا الله ، به این که اداره امور جهان را به تعدادی از بندگانش بسپارد نیازی دارد؟
چگونه است که ما (که مخلوق الله هستیم) در اموال مادی و معنوی خود (از ناموسمان تا اتومبیل شخصی مان تا تلفن همراهمان) ، حق شراکت و تصرف را برای هیچ کس قائل نیستیم ولی برای خداوندی که بارها و بارها در قرآن بر این نکته تاکید می کند که هیچ احدی مانند من نیست و هیچ کس در اداره جهان شریک من نیست ، چنین حقی را باور نمی کنیم؟
آيا ما نمي دانيم که تنها خالقِ مكان و زمان، بيرونِ از مكان و زمان است اما علی(علیه السلام ) چون بشر است ، مقيد به مكان و زمان است (شايد بهتر است بگوئيم بود) پس چگونه ما به انساني كه خود درمكان و زمان محدود است متوسّل مي شويم؟!
آیا جمعیت زیادی از مردم ما که همه دريك لحظه بر سر قبر امام علي (علیه السلام ) و یا امام حسین (علیه السلام ) آنها را با زبانها و گویش ها و شرایط مختلف به فرياد می خوانند اين حقّ را براي ديگران هم محفوظ نگه مي دارند؟
چون امکان دارد حضرت علی و یا امام حسین(ع) اصلا زبان دعا کننده را نداند و یا هنگام شنیدن دعای یک نفر از دعای دیگری غافل شود و در حالیکه مثلا یک نفر تقاضای گشایش در روزی اش را دارد در همان لحظه فرد دیگری تقاضای دیگری داشته باشد . يعني ما عملا در يك لحظه علی ذهنی مان را در همه جا حاضر می دانيم، در حالیکه حاضر و ناظر بودن و اجابت کردن از صفات الهي است و ما نباید صفات الله را به انسان ( هرچند مقرب او باشد) نسبت دهیم . و اگر بگوییم آنان اين صفات را به اذن خدا دارند باید بگوییم بر اساس چه سند و مدرکی ؟؟؟؟ البته اگر به صدها و هزاران حدیثی که برخلاف آیات قرآن ائمه را مالک کون و مکان دانسته و یکی را صاحب زمین و دیگری را صاحب زمان اعلام کرده استناد کنیم خود را فریب داده ایم.
پس چرا خداوند فرموده من خبیر (از کار شما خبر دارم) و بصیر(شما را می بینم ) و علیم و حکیم هستم ؟؟؟