نيازها و ضرورتهاى ويژه هر عصر
هر عصرى ويژگيها، ضرورتها، و تقاضاهايى دارد، كه از دگرگون شدن وضع زمان و پيدا شدن مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مىگيرد.
همچنين هر عصرى مشكلات و پيچيدگيها و گرفتاريهاى مخصوص بخود دارد كه آن نيز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگها كه لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است مىباشد.
افراد پيروز و موفق آنها هستند، كه هم آن نيازها و تقاضاها را درك مىكنند، و هم اين مشكلات و گرفتاريها را كه مجموع آنها را «مسائل عصرى» ميتوان ناميد.
اما آنها كه اين مسائل را اساسا درك نمىكنند، يا درك ميكنند اما چون خودشان زائيده محيط و زمان ديگرى هستند و در آن محيط و زمان، اينها مسئلهاى نبوده، بىتفاوت و خونسرد از برابر اين مسائل مىگذرند و آنها را همچون كاغذهاى باطله در سبد فراموشى مىريزند بايد آماده شكستهاى پى در پى باشند.
اينها دائما از وضع زمان شكايت ميكنند، و به زمين و آسمان بد مىگويند و هميشه غرق تأسف و اندوه و حسرت بر گذشتههاى طلايى و رويايى هستند، و روز بروز بدبينتر و مأيوستر مىشوند و سرانجام به «انزواى اجتماعى» كشيده خواهند شد.
چرا كه نتواستهاند، يا نخواستهاند نيازها و تقاضا و گرفتاريهاى زمان را درك كنند.
آنها در تاريكى عميقى به سر مىبرند، و چون علل و انگيزه «حوادث» و نتايج آنها را تشخيص نميدهند در برابر هجوم اين حوادث، دستپاچه، وحشت زده و بىدفاع و بدون نقشه خواهند ماند و از آنجا كه سيرشان سير در تاريكى است در هر گامى مواجه با لغزش و زمين خوردنى هستند و چه زيبا فرمود آن پيشواى راستين: «آن كس كه از وضع زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات قرار نمىگيرد» «1».
رسالت دانشمندان هر عصر اين است كه با هوشيارى كامل اين مسائل، اين تقاضاها، اين نيازها، و اين خلأ روحى و فكرى و اجتماعى را فورا دريابند و آنها را به شكل صحيحى پر كنند تا با امور ديگرى پر نشود زيرا كه خلأ در محيط زندگى ما ممكن نيست.
از مسائلى كه- بر خلاف زعم مأيوسان و منفى بافان- ما به سهم خود به روشنى آن را دريافتهايم تشنگى و عطش نسل حاضر براى درك مفاهيم اسلام و مسائل مذهبى است، نه تنها درك بلكه چشيدن و لمس كردن و بالاخره «عمل كردن» است.
اين مسائل بخش مهمى از روح و جان آنها را اشغال كرده، اما طبيعى است كه همه بصورت استفهام است و براى پاسخگويى به اين خواستهها نخستين گام، برگرداندن ميراث علمى و فرهنگى اسلام به زبان روز، و پياده كردن همه آن مفاهيم عالى از طريق زبان عصرى در روح و جان و عقل نسل كنونى است.
و گام ديگر استنباط نيازها و تقاضاهاى ويژه اين زمان از اصول كلى اسلام مىباشد.
و اين تفسير بر اساس همين دو هدف نگارش يافته است.