البـتـه چـون وجود خارجى قوى است ، ظلمت آن نيز زياد است و چون وجود ذهنى ، ضعيف است ،
ظلمت آن نـيـز كـم مـى باشد. از اين رو، آنان كه در وادى اسرار هستند، از فكر گناه نيز خود را نجات
مى دهند تا بر دل پاك آنان ، كدورتى عارض نگردد. حضرت عيسى (ع ) در اين باره فرمود: (اگـر آتش
در خانه اى برافروخته شود، دود آن ، در و ديوار خانه را سياه مى كند. فكر گناه نيز چنين است .)
فـكـر گـنـاه ، ابـتـدا ضـعـيـف اسـت و كـدورت ايـجـاد مـى كـنـد. ايـن كـدورت هـاى انـدك ، تـبـديـل بـه
ظـلمـت هـاى بزرگ مى شود. از اين رو، علما معتقدند: اصرار بر مكروهات ، منجر به گناه كبيره مى
شود. بنابر اين اهل معنا، حتى از فكر گناه و ظلمت اندك آن نيز پرهيز مى نمايند.
دوم ـ اگـر نـورانـيـت بـاطـن انسان ، به طور مثال 10 درجه باشد و فكر گناه به او راه يابد، چـون در
فـكر گناه ، ظلمت و كدورتى وجود دارد. آن نورانيت به 9 درجه كاهش مى يابد. انسانى كـه بـا
نـورانـيـت 10 درجـه حـريـف هـواى نفس خود نمى شود، به يقين با نورانيت 9 درجه نمى تواند از
عهده دشمن بر آيد و زودتر مرتكب گناه مى شود.
سـوم ـ وقـتى (فكر) گناه به ذهن انسان بيايد، ابتدا يك (فكر) است ؛ امّا بتدريج (فكر)، بـه (شـوق )
تـبـديل مى شود. انسان در مرحله فكر، ممكن است به راحتى نجات يابد؛ اما اگر فـكـرهـاى آلوده
روى هـم انـبـاشـتـه شـونـد و بـه شـوق تبديل گردند، از آن پس ، انسان بى طاقت مى شود و
ممكن است به آن گناه رو آورد.