جبرئیل عرض کرد: بهتر است که رسول و بنده رسول باشید. پس پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گفت: می‌خواهم بنده و رسول باشم. پس آن ملک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم؛ به همین نحو رفت تا آسمان هفتم.


هر آسمان را یک گام خود کرد و هرچه بالا رفت کوچک‌تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد. پس حضرت به جبرئیل فرمود: دیدم طوری ترسیده بودی که رنگت تغییر کرده بود. جبرئیل گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این ملک کی بود؟ این اسرافیل حاجب الرب بود و از زمانی که حق تعالی آسمان‌ها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پایین نیامده.
من او را دیدم که به سوی زمین می‌آید، گمان کردم که برای برپا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اول برگشت و نفسم سوی من برگشت.(3)