از آن طرف، كشتارى كه قريب پانزده سال است به دست اربابهاى اين هيأتهاى حاكمه در ويتنام «1» واقع مى‏شود، و چه بودجه‏هايى خرج شده و چه خونهايى ريخته شده است، اشكالى ندارد! اما اگر اسلام براى اينكه مردم را در برابر قوانينى كه براى بشر مفيد است خاضع كند، فرمان دفاع يا جنگ بدهد و چند نفر مفسد و فاسد را بكشد، مى‏گويند اين جنگ چرا شده است.

تمام اينها نقشه‏هايى است كه از چند صد سال پيش كشيده شده؛ و بتدريج دارند اجرا مى‏كنند و نتيجه مى‏گيرند. ابتدا مدرسه‏اى در جايى تأسيس كردند؛ و ما چيزى نگفتيم و غفلت كرديم. امثال ما هم غفلت كردند كه جلو آن را بگيرند و نگذارند اصلًا تأسيس شود. كم كم زياد شد، و حالا ملاحظه مى‏فرماييد كه مبلغين آنها به تمام دهات و قصبات رفته‏اند و بچه‏هاى ما را نصرانى يا بى‏دين مى‏كنند. «2» نقشه آن است كه ما را عقب مانده نگه دارند، و به همين حالى كه هستيم و زندگى نكبت‏بارى كه داريم نگه دارند تا بتوانند از سرمايه‏هاى ما، از مخازن زيرزمينى و منابع و زمينها، و نيروى انسانى ما استفاده كنند.

مى‏خواهند ما گرفتار و بيچاره بمانيم؛ فقراى ما در همين بدبختى بمانند و به احكام اسلام، كه مسأله فقر و فقرا را حل كرده است، تسليم نشوند؛ و آنان و عمالشان در كاخهاى بزرگ بنشينند، و آن زندگانى مرفه و كذايى را داشته باشند.
اينها نقشه‏هايى است كه دامنه‏اش حتى به حوزه‏هاى دينى و علمى رسيده است؛ به طورى كه اگر كسى بخواهد راجع به حكومت اسلام و وضع حكومت اسلام صحبتى بكند، بايد با تقيه صحبت كند، و با مخالفت استعمارزدگان روبه شود. چنانچه پس از نشر چاپ اول اين كتاب، عمال سفارت (سفارت رژيم شاه در عراق) بپاخاسته و حركات مذبوحانه‏اى كردند؛ و خود را بيش از پيش رسوا نمودند. اكنون كار به اينجا رسيده كه لباس جندى (سربازى) را جزء خلاف مروت و عدالت مى‏دانند «1»! در صورتى كه ائمه دين ما جندى (سرباز) بودند؛ سردار بودند؛ جنگى بودند. در جنگهايى كه شرحش را در تاريخ ملاحظه مى‏فرماييد با لباس سربازى به جنگ مى‏رفتند؛ آدم مى‏كشتند؛ كشته مى‏دادند.

امير المؤمنين (ع) «خود» بر سر مبارك مى‏گذاشت و زره بر تن مى‏كرد و شمشير حمايل داشت. حضرت امام حسن (ع) و سيد الشهداء چنين بودند. بعد هم فرصت ندادند و گر نه حضرت باقر (ع) هم اين طور مى‏بود حالا مطلب به اينجا رسيده كه پوشيدن لباس جندى مضر به عدالت انسان است! و نبايد لباس جندى پوشيد! و اگر بخواهيم حكومت اسلامى تشكيل دهيم، بايد با همين عبا و عمامه تشكيل حكومت دهيم، و الّا خلاف مروت و عدالت است! اينها موج همان تبليغاتى است كه به اينجا رسيده؛ و ما را به اينجا رسانيده است كه حالا محتاجيم زحمت بكشيم تا اثبات كنيم كه اسلام هم قواعد حكومتى دارد.

اين است وضع ما. خارجيها به واسطه تبليغاتى كه كرده‏اند و مبلغينى كه داشته‏اند اين اساس را درست كرده‏اند. قوانين قضايى و سياسى اسلام را تمام از اجرا خارج كرده‏اند؛ و به جاى آن مطالب اروپايى نشانده‏اند، تا اسلام را كوچك كنند و از جامعه اسلامى طرد كنند؛ و عمالشان را روى كار بياورند و آن سوء استفاده‏ها را بكنند.
--پایان موضوع--