شوخ طبعي هاي جبهه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: شوخ طبعي هاي جبهه

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #8
    کهنه کار آســـــمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    950
    می پسندم
    1,456
    مورد پسند : 934 بار در 574 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    میزان امتیاز
    66
    امام جماعت الکی :

    عبا و عمامه را برداشتم و مرتب کردم و گذاشتم کنار ستون و رفتم که دوباره وضو بگیرم .
    سر فرصت وضو گرفتم و برگشتم .
    نزدیک سنگر که رسیدم دیدم صدای مکبر می آید : سمع الله لمن حمده ! بله،
    اشتباه نمی کردم ، نماز جماعت می خوانند ، اما با چه کسی؟ غیر از من ، گردان روحانی دیگری نداشت .


    با احتیاط داخل شدم . به سجده که رفتند، دقت کردم دیدم مثل این که عبا و عمامه ی من بیچاره است که امام جماعت پوشیده ، الله اکبر، این جایش را دیگر نخوانده بودم. فکر همه چیز را می کردم جز این که در یک چشم به هم زدن در روز روشن عبا و عمامه ام را تک بزنند و جای من با یستند در محراب و نماز جماعت بخوانند!

    دیگر فایده ای نداشت. باید به روی خودم نمی آوردم و قضیه را جدی نمی گرفتم، جبهه بود دیگر، باید با پشت جبهه تفاوت هایی می کرد!.
    ویرایش توسط آســـــمان : 03-25-2012 در ساعت 01:37 PM
    ***
    **
    *


    پشت هر کوه بلند

    سبزه زاریست پر از یاد خدا
    و در آن باغ کسی می خواند
    که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...


    *
    **
    ***


  2. کاربر مقابل پست آســـــمان عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (09-13-2012)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •