دزی، مستشرقی که تتبع قابلتوجه در لباسها و پوششهای مسلمانان انجام داده است و مینویسد:
جلباب، به معنای چادر بزرگی که در شرق، زنان هنگام بیرونشدن از خانه سر تا پای خود را با آن میپوشانند جوهری نیز جلباب را ملحفه معنا میکند که در حقیقت همان ازار است. به قول قاموس این کلمه به معنای قمیص هم آمده همچنین به معنای لبایگشادی که زنان در زیرملحفه میپوشند یا بالاخره معرف همان پردهایست که خمار نامند. اما درازمنه تازهتر ظاهراً در مغرب این کلمه مفهوم کاملاً متفاوتی یافته است کلمه جلباب معرف نوعی نیمتنه آستیندار یا بدون آستین است که مخصوصاً در مواقع کار به کمر میبندند. (25) چادر مشکی که بدن زن را به طور یکنواخت میپوشاند، تأثیر بهسزایی در کم شدن نظرهای سوءمردان داشته و میتواند مانع بزرگی در مقابل آنها باشد اگر زنان محجبه و با عفت همه شرایط حجاب را رعایت نمایند، بر وقار و منزلت آنان افزوده میشود و حتی مردان لاابالی هم در برابر آنها به شدت مراقب رفتار و برخوردهای خود میباشند بیشتر دست و پای خود را جمع میکنند به طوری که کسی جرأت نمیکند مزاحمتی برای آنان به وجود آورد، تا چه رسد به اینکه مورد سوء ظن یا سوء قصد قرار گیرند این پوشش کامل، چادر نه تنها مانع کار و تلاش و شرکت زن در کارهای اجتماعی نمیباشد بلکه بر عکس تجربه زندگی میلیونها زن مسلمان در ممالک اسلامی در طول پانزده قرن و شرکت آنان در میدان کار و تولید و حتی جنگ و پیکار نشان میدهد، که زنان با همان حجاب شرعی خود میتوانند با بزرگترین مشکلات زندگی مقابله نمایند، و اتفاقاً از زنان بیبند و بار بیحجاب هم موفقتر و مقاومتر باشند. (26)
پی نوشت:
25. فتحیه فتاحیزاده: حجاب از دیدگاه قرآن و سنت: ص 29
26. طیبه پارسا: پوشش زن در گستره تاریخ: ص 104: