-
ماجرای ماریه
همانطور که ذکر شد، برخی دیگر از علمای شیعه، شان نزول آیه افک را در باب همسر دیگر پیامبرصل الله علیه و آله، یعنی ماریه قبطیه دانستهاند. «فإن العامة رووا أنها نزلت فی عائشة و ما رمیت به فی غزوة بنی المصطلق من خزاعة و أما الخاصة فإنهم رووا أنها نزلت فی ماریة القبطیة و ما رمتها به عائشة و المنافقات ...»(17) البته بیان شد، که برخی بزرگان اشکالاتی به هر دو روایت وارد کردهاند. علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میفرمایند: «این آیات به داستان افک اشاره میکند، که اهل سنت آن را مربوط به عایشهام المؤمنین دانستهاند، ولی شیعه آن را درباره ماریه قبطیه مادر ابراهیم معتقد است، همان ماریه که» مقوقس «پادشاه مصر او را به عنوان هدیه برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرستاد، و هر دو حدیث- چه آن حدیثی که از سنیها است و چه آن حدیثی که از شیعهها رسیده- خالی از اشکال نیست...» (18) اما روایت ماجرای افک بر ماریه قبطیه همسر دیگر پیامبراسلام و مادر ابراهیم فرزند نبی اکرم (ص) چنین است: «وقتی ابراهیم درگذشت و پیامبر در غم و اندوه او فرو رفت، یکی از همسران پیامبر (برخی وی را عایشه دانستهاند) 19» به او گفت: چرا غمگینی؟ او فرزند تو نبود، او فرزند «ابن جریح» بود. پیامبر به علی فرمان داد که برود او را بکشد. وی با شمشیر به در باغی آمد که ابن جریح در آنجا کار میکرد. وقتی وی علی علیه السّلام را خشمگین دید، در را به روی علی باز نکرد. علی به داخل باغ رفت و او را تعقیب کرد. او از ترس علی بالای نخلی رفت، علی نیز بالای نخل رفت. در این حال، ابن جریح از ترس خود را به پایین افکند، ناگهان لباسهای او کنار رفت و معلوم شد که اصلا آلت جنسی ندارد. علی حضور پیامبر رسید و جریان را بازگو کرد. (20)
پی نوشت:
17. (تفسیر القمی، ج 2، ص 99)
18. (ترجمه المیزان، ج 15، ص 127)
19. «ترجمه المیزان ج 15 ص 146»
20. (فروغ ابدیت، سبحانی، ص 666)
-
بررسی دو داستان
درباره داستان ماریه قبطیه احتیاجی به سخن پردازی نیست. خود روایت حکایت از ساختگی بودن آن دارد و مطالبی در آن بیان شده است که به کمترین توجه میتوان به ساختگی بودن آن پی برد. بنا به فرمایش استاد جعفر سبحانی: «این شأن نزول (ماریه) که» محدث بحرینی و «حویزی» نقل کردهاند؛ از نظر مضمون ضعیف و نا استوار بوده و نیازی به بازگویی آن نیست. از این رو، نمیتوان این شأن نزول را پذیرفت و مهم اصل جریان است، حالا شخص متهم هر که میخواهد باشد. (21) که از جمله این ضعفها میتوان به حکم کردن پیامبر نسبت به قتل شخصی بی گناه، اشاره کرد که با جایگاه عصمت والای نبوی به هیچ وجه سازگاری ندارد؛ و البته در صورت قبول این داستان، واقعه اتفاق افتاده با سیاق آیات سازگاری ندارد زیرا «حاصل این آیات این است که در این داستان جماعتی با هم دست داشتهاند، و داستان را اشاعه میدادند تا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را رسوا کنند، و مردم هم آن را دهان به دهان میگرداندند و در نتیجه قضیه، منتشر شده، و مدتی طولانی در بین مردم باقی مانده» (22) البته علامه مجلسی رحمه اللله علیه این واقعه را در ذیل آیه 49 سوره حجرات میپذیرد و میفرماید: «فآیات الافک المعنونة فی صدر الباب تنطبق بلا ریب علی افک ماریة و مأبور أکمل انطباق» (23) اما قصه عایشه که شاید طرفداران بیشتری داشته و شهرت بیشتری نیز پیدا کرده است هم، خالی از اشکال نیست؛ و چون شاید علت تهمت وهابیت به شیعه این واقعه باشد، به برخی از ضعفهای آن اشاره میکنیم.
پی نوشت:
21. (فروغ ابدیت، سبحانی، ص 667)
22. (ترجمه المیزان، ج 15، ص 147)
23. (بحارالانوار، مجلسی، ج 76، ص 73)
-
1-از آن روی که یک رهبر اجتماعی معمولی، میخواهد جامعهای مذهبی را اداره کند عقل حکم میکند تا این شخص و خانواده او افرادی پاک و خداترس باشند و سابقهای داشته باشند که در جلب قلوب افراد تاثیر مثبت داشته باشد. حال اگر قرار است این رهبر جامعه به عنوان پیامبر و آن هم خاتم پیامبران باشد، عقل هر انسان سلیم العقلی حکم میکند که این فرد و خانوادهاش باید از هر گناه و امر نفرت انگیزی دور نگه داشته شوند و هر گز امر الهی اجازه ورود این گناهان را به خاندان این پیامبر ندهد. حال سوال اینجا مطرح میگردد، که پیامبر اسلام-که عقل کل میباشد- چرا به این امر توجه نداشته و تهمت منافقین را پذیرفته و به آن ترتیب اثر داده است؟
2- در برخی از روایات که مفصلاً به شرح این داستان پرداخته است بحث حد زدن نبی اکرم به قاذفین را بیان میکند که نحوه حد زدن نیز اشکال دیگری به این روایات میباشد، زیرا «این روایات تصریح میکنند به اینکه قاذفین، عبد اللَّه بن ابی و مسطح و حسان و حمنه بودند، آن وقت میگویند:که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عبد اللَّه بن ابی را دو بار حد زد، ولی مسطح و حسان و حمنه را یک بار، آن گاه تعلیل میآورند که قذف همه جا یک حد دارد، ولی در خاندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دو حد و این خود تناقضی است صریح، چون همه نامبردگان مرتکب قذف شده بودند و فرقی در این جهت نداشتند.»(24)
3- نکته دیگری که جای تامل دارد، سند این روایات میباشد که تمامی آنها به عایشه بر میگردد و سر سلسله این روایات شخص عایشه میباشد.
-
4- بحث همراهی زنان پیامبر در جنگها را ما در هیچ یک از روایات معتبر نمیبینیم، و اینکه نبی اکرم در غزوات خویش همسری را با خود به جنگ ببرند در هیچ یک از جنگها نقل نشده است؛ و اصل این مطلب را که پیامبر حتی در جنگها از زنان خویش جدا نمیبودند، مساله ایست که بوی حضور دستان اجنبی از آن به مشام میرسد، تا پیامبر را فردی شهوتران جلوه بدهند. صاحب سیره المصطفی چنین میفرماید: «اگر بخواهیم سندهای روایاتی را که تصریح میکنند پیامبر به جنگی نمیرفت مگر آنکه یک یا دو تن از زنان خود را به همراه میبرد بررسی کنیم، در هیچ یک از آنها چیزی که اطمینان بخش باشد نمییابیم (25)
5 -تاریخ این مطلب را برای ما به اثبات رسانده است که پیامبر گرامی اسلام، در تمام غزوات خویش به روال طبیعی جنگها را اداره میکردند و از امر معجزه و امور خارق العاده استفاده نمیکردند. وقتی اوضاع از این قرار باشد، در هر جنگ هم احتمال شکست هست و هم احتمال پیروزی؛ حال این اشکال مطرح میگردد که پیامبر چه نیازی داشتند که در جنگهایی که احتمال شکست در آنها میرود ناموس خود را به همراه ببرد و آنها را در معرض این خطر بزرگ قرار بدهد.» آن حضرت میدانست در جنگها و سفرهای جنگیش با دشمنانی از بدترین بندگان خدا روبرو است که هر گونه آزار به وی و بستگانش را روا میشمارند ... بعید است آنگونه که ادعا میشود، پیامبر با وجود احتمال شکست، یکی از زنانش را با خود میبرده است که در این صورت بدون تردید طعمهای برای دشمنان سرسخت وی میگشته است. (26)
پی نوشت:
24. (ترجمه المیزان، ج 15، ص 145)
25. (ترجمه سیرة المصطفی، ج 2، ص 148)
26. (ترجمه سیرة المصطفی، ج 2، ص 148)
-
6- با توجه به اینکه عایشه در دل شب برای قضاء حاجت از کاروان جدا شده باشد، و در همانجا به دنبال گردنبند خود بگردد، نباید زیاد از کاروان فاصله گرفته باشد. در چنین وضعیتی چطور شد که عایشه صدای حرکت شترها و همهمه کاروان را نشنید؟ چه اتفاقی افتاد که بانگ رحیل قائد کاروان به گوش وی نرسید؟
7- معمولا تا امیر کاروان از حال افراد آگاه نشود اذن حرکت نمیدهد. اما در این ماجرا نه یک فرد عادی بلکه همسر امیر کاروان از قافله جا مانده است و امیر بدون توجه به این امر، قافله را به حرکت در میآورد! اگر بگویی که افرادی که هودج عایشه را حمل میکردند به گمان اینکه او در بین هودج هست آن را بلند کردند و به خاطر سبکی وزن عایشه متوجه خالی بودن آن نشدند؛ من بگویم، اولا این امر بسیار بعید میباشد که حاملین هودج از راه رسیده و هودج را به یکباره حمل کنند و از محمول آن سراغی نگیرند و ثانیاً حداقل وزن یک زن را که چهل کیلو بدانید، وزنی نیست که بود و نبودش بر حمال مشخص نشود.
8- همسر گرامی نبی اکرم آیا کنیز و خادمی با خود ندارد؟ آیا او در این مسافرت تنها بود و کسی وی را همراهی نمیکرد؟ آن شخص آیا خبر از حال بانوی خود ندارد؟
-
9- یکی از شخصیتهایی که در این داستان به چشم میخورد سعد معاذ میباشد و حال آنکه سعد معاذ، قبل از حادثه «افک» درغزوه بنی قریظه در گذشته است (27) البته اگر غزوه بنی مصطلق را بعد از جنگ خندق بدانیم، زیرا در ترتیب این غزوات اختلاف است. «طبرسی در اعلام الوری، یعقوبی در تاریخش، ابن هشام در سیره و ابن اثیر در کامل، جنگ بنی المصطلق را بعد از خندق و ختم غائله بنی قریظه گفتهاند، ولی و اقدی در مغازی و حلبی در سیره خود آن را پیش خندق و بنی قریظه آوردهاند؛ و اقدی تصریح دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله روز دوم شعبان از سال پنجم هجرت از مدینه به جنگ بنی المصطلق بیرون رفت، و در اول رمضان بعد از 28 روز به مدینه برگشت، و جنگ خندق در ماه ذی القعده از آن سال بوده است. (28)»
10- از شخصیتهای دیگر این داستان ام رومان، مادر عایشه میباشد و حال آنکه «و قد رووا أنها توفیت سنة أربع و قیل سنة خمس، لکنهم قالوا بوفاتها آخرسنه تحکما لیتوافق مع خبر الافک، و هو کما تری». (29)
این ده نقدی بود که به صورت خلاصه به این واقعه وارد شده است. البته نقدهای دیگری نیز هست که از ذکر آن خودداری نمودیم. اما با توجه به تمام این نقدها، در کتب تاریخی، حدیثی و تفسیری ما به صورت مکرر این واقعه را میبینیم که بسی جای تعجب دارد. البته باید توجه داشت «اتفاق تاریخنگاران و محدثان در نگارش رویدادی از رویدادها باعث نمیشود که انسان از پرسش و تردید در آن باز ایستد، به ویژه که با چنین پیوستهائی همراه باشد». (30)
پی نوشت:
27. (فروغ ابدیت، سبحانی، ص 664)
28. (از هجرت تا رحلت، قرشی)
29. (بحارالانوار، مجلسی، ج 76، ص 104)
30. (ترجمه سیرة المصطفی، ج 2، ص 151)
-
سخن آخر
با توجه به مطالبی که بیان گردید دانسته شد، شیعیان دامن هیچ یک از زنان پیامبران را آلوده به زنا نمیدانند و این گناه را از خاندان نبوت به دور میدانند و سخن امثال محمد بن عبدالوهاب تهمتی بیش نیست. درشان نزول آیه افک هم بیان شد که اگر بهانه آنها داستان آیه افک میباشد، اولاً اهل تسنن بالاتفاق این آیات را درشان عایشه میدانند و ثانیاً بزرگان شیعه به هر دوشان نزول اشکالات و ایراداتی را وارد کرده و به هیچ یک اعتماد نمیکنند. ما تفحص زیادی کردیم تا شاید شأن نزول دیگری به دست آوریم، اما غیر از این دو داستان به واقعه دیگری بر نخوردیم و شاید به همین علت و به علت عدم اعتماد به این دو داستان بوده است که امثال تفسیر نمونه و المیزان بدون اشاره به شأن نزول این آیات از کنار آن گذشتهاند. در هر صورت گرد این تهمت به هیچ وجه به دامان شیعه نمیتواند بنشیند و این حرف جز تهمتی بر شیعیان چیز دیگری نیست.